قصه، آدم‌ها، بوم‌گردی و....

Update: 2020-12-13

523

Description

این گفت‌وگو در تاریخ 22 آذرماه 99 در برنامه کتاب‌باز صورت گرفته است.

Comments (66)

Fatemeh Farnam

حالم خوب شد با این قسمت 🫠

Sep 25th

Hadi Salehi

عمو احسان من ١٨ تا كشور و ديدم …. دوست داشتى يا هم بيشتر صحبت كنيم … من هستم در همه اپ ها با اى دى HadiSalehI1

Jul 1st

Samira m

کاش ادمها تاب بیارن …

Jan 9th

Javadfakhri

سلام عالی بود، بخصوص شعر مرحوم رامی (ابراهیم منصفی) همشهری عزیز ما حتماً یه سر باید این بومگردی گذر کرد...

Sep 9th

فرشته سلیمانی

فقط من احساس کردم این زن و شوهر خیلی ظاهرسازی داشتن و خیلی از خودشون تعریف کردن؟؟؟؟رفتارشون خیلی مصنوعی بود ما اینجوریم مااونجوریم خونمون اونجوره مهمونامون این‌جورن..کلا انرژی منفی بودن😐😐😐

Nov 7th

Anosh Gni

آدرسش کجاست

May 16th

meadowcompany

تا الان ۴ یا ۵ بار متوجه شدم وسط ذوق و حرف زدن آدما حرفشونو قطع میکنی داستان خودتو میگی شنونده عصبی میشه بنظرم اینکار مدیریت کردن نیست علاقه زیاد شما ب حرف زدنه که ناخودآگاه از حق بقیه هم زمان قرض میگیری

Feb 27th

maryam nezami

من این برنامه کتاب باز ندیدم وقتی شما با شور هیجان از این خونه بومگردی صحبت می کردید و در مورد جای جای این خونه و عکس‌هاش می گفتید واقعا دلم خواست تصاویر شو ببینم و تو اینستا سرچ کردم و پیج شون دیدم برام جالب بود که خونه ای به این سادگی چقدر حس و انرژی مثبت به مهمون هاش داد 👌🏼

Feb 6th

Nadi

گریه ‌مو درآوردی... چقدر دلم تنگ شد براشون...😢

Feb 1st

Hamoon Zamiri

سلام احسانو. صدا میزنی کات میکنی که صدای نفس نیفته توش یا رمان‌کوتاه بشه خیلی مصنوعی شده. با این حال انقدر خوبی کا حاضرم گوش بدم ولی اذیت میشم. کاش مث سابق باشه

Jan 23rd

Homayoun Maktabi

راستی شما داستان اصلی رو رها کردید

Jan 23rd

mary

احسانو میزبان خوبی نمیشی انقد که وسط حرفشون میپری😑😂😂

Jan 21st

Dariush Sam

سلام احسانو کاکو، ای کرّه‌ی خاکی از کدام چارپاست؟😆😆😆😆 چیطو ما تا حالا تو دروس دبیرستان باهاش آشنا نشدیم.

Jan 14th

Zahra

خیلی شلوغ کردی آقای عبدی پور جدا لازمه؟

Dec 29th

Parisa Shokati

این اقامتگاهها خودشون جاذبه توریستین. فقط به چشم محل اقامت نباید دیدشون

Dec 28th

enciyeh amini

سلام میشه ترانه آخر رو معرفی کنید با صدای کی بود؟

Dec 24th

Reply (3)

Pari Masoudi

سلام اقای احسان عبدیپور. تورابخدا، تورا به جان حال خوب اهواز و آبادان و لهجه های زیبا و خاطرات به یادمانیشون این متن رو با دقت بخونید. من خانمی ۵۲ ساله هستم. از کودکی عاشق نوشتن بودم. در ابتدایی بهترین نمره های انشاء تو کلاس برای من بود. اما دست تقدیر منو پرت کرد تو زندگی کلاس پنجم به بعد شد حسرت و شد دلنوشته. یادش بخیر زنعموی پیری داشتم که خدا رحمتش کنه الان نیست تو این دنیا پسرش سرباز بود و اونم جونش بود و پسرش اون زمان تلفنی نبود مگر نامه و تمام نامه هاش به پسرش رو من براش چنان با آب و تاب می نوشتم که گویی شیرین و فرهاد دارن برای هم دلبری میکنن. باز هم دست تقدیر با من کاری کرد که بشم نان اور خانواده. اما باز هم دست از نوشتن برنداشتم و تنها نوشته هام شد خاطرات کوفتی و سختیهاش که اونم اخرشبها با وجود تمام خستگی سررسیدی جلوم بود ک گاهی خوابم می برد حین نوشتن.‌عاشق تمام سر رسیدهای دنیا بودم چون خیلی جا داشت برای نوشتن و به این زودیها تموم نمیشد ورقهاش. بیشتر از صدتا سر رسید دارم. بماند. سالها گذشت تا تونستم به ارزوی دیرینه ام برسم که اونم شرکت در کلاسهای داستانویسی بود. بعد از کلاس داست

Dec 23rd

Reply (6)