هفتاد و پنج - سریال دبرا قسمت سوم(آخر)؛ مدئا
Update: 2021-03-29
4,992
Description
متن و روایت: علی بندری
تدوین: امید صدیقفر
طراح پوستر: مجید آبپرور
موسیقی: پیمان عرب زاده
Raining UY :موسیقی تیتراژ
اسپانسرهای این اپیزود:
منابع پادکست و عکسهای استفاده شده در پوستر
موسیقی تیتراژ چنلبی: The Past Memory
اپیزود بعدی چنلبی کی منتشر میشه
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
In Channel























واقعا یه تراژدیای بود که روی قلب آدم سنگینی میکنه...😭
مارگارت فقط میخواست گند بزن به زندگی اینها و دوتا بچه اینطور کشته شدن. از اون ور هم شوهر خودش، خودش رو کشت. بعد به این نتیجه رسید که رابطه ش با مایک کار نمیکنه. عجب آدمیه این زن.
اینم که همش از دبرا به عنوان یه زن باهوش نام برده میشه خیلی جالبه،تنها هوشی که این خانم داشته فقط درزمینه تحصیلی بوده.
چقدر حرص خوردم از دست این زنه خودشیفته و کنترل فیریک و بی لیاقت ، ممنون پرونده جالبی بود و من نشنیده بودم
قلبم درد گرفت ...
خیلی دردناک و غم انگیز بود چیه این آدمیزاد؟💔💔
این همه تاکید روی باهوش بودنش رو من نفهمیدم. مگه چه کار خاصی کرده بود که نشان از هوش خیلی زیادی داشت؟
ممنون بسیار عالی روایت میکنید واقعا چقدر بیماریهای روحی خطرناکن. بدتر از بیماری جسمی. فکر کردن و مختل میکنه
چقدر درد داشت
از این پرونده فیلم یا سریالی ساخته شده؟
به نظرم کلید این ماجرا تو اون بیمارستان بود که دبرا که آرام بود با دیدن مایک عصبانی شد و گفت مگر از روی جنازه من رد شی که بتونی به بچه ها برسی و نامه های که از تو زندان مینوشت واسه مایک بخاطر همین بود که آزارش بده.و دبرا انگار میخواسته هر سه تا بچه رو بکشه ولی سیدنی خودش رو نجات داد حتی مادره نیامد کمک کنه تا از سقف گاراژ خونه بیاد پایین و دختره خودش پرید پایین.این شعر خوندن آخر برنامه علی بندری هم منو یاد تیتراژ آن شرلی انداخت.علی بندری و چنل بی مثل همیشه دمتون گرم❤️❤️❤️
من مادرم و باورش سخته این جوری فروپاشی که باعث مرگ فرزندانت بشه😭😭هوش عاطفی بالاتر از هوش کتابی و دانشگاهی هست
من مردم وخب توزندگی بودم که زن اذیت کنه ودراین لحظه حاظری هرجاباشی غیرخونه بنظرم مایک کاملاحق داشته خیانت کنه ودبرا حقشه توزندان بپوسه مرداکارمیکنن که شب آرامش داشته باشن بازیکی هم بیادعوداراه بندازه زندگی تلخ میشه وغیرقابل تحمل
عکس قبر این بچه ها و شعری که آخرش خوند https://www.findagrave.com/memorial/6046620/kelly-christine-farrar
امیدوارم هرگز عفو نخوره و همونجا تو زندان بمیره چقد داستان تلخی بود 💔
دقیقا همون بچه هایی که ناخواسته بدنیا اومدن از بین رفتن
افعی مجسم 🤣🤣
I did not die ....😒😒😒
خیلی ها مایک رو مقصر میدونن، ولی من میگم دبرا تو زندگی اولش هم مشکل داشت خیلی راحت اون زندگی رو ول کرد رفت دنبال خوشی خودش چرا اینجا از همون اول ول نکرد بره؟ از اول هم زندگی ایده آلی نداشتن، فکر میکنم فقط بخاطر این که مایک آینده داشت باهاش مونده بود! شوهرش که تشویقش میکرد ادامه بده درس بخونه این خودش همه چیز رو ول کرده بود، بعد این که اینها شرایط مالی خوبی داشتن که میتونست خیلی راحت پرستار بگیره و بچه ها رو به اون بسپاره و بره سر کارش، پس بخاطر بچه ها کارشو ول نکرد
من در طول داستان فقط یه این فکر میکردم که چی تو ذهنشه، به چی فکر میکنه تو ذهنش چی هست چه اتفاقای داره اون تو میوفته