چطوری فهمیدم افسرده شدهام و راههای مقابله با افسردگی
Description
تجربه افسردگی شدید: داستان من و راههایی که برای درمان افسردگی، برای من کار کردند.
در این ویدیو، با شما درباره تجربه شخصی خودم با افسردگی صحبت خواهم کرد. افسردگی یکی از موضوعاتی است که بسیاری از ما به طور مخفیانه و نهفته با آن روبرو میشویم و اغلب از بیان آن خجالت میکشیم. من تجربهای پیچیده با افسردگی داشتهام که عوامل مختلف از کرونا، انقلاب مهسا امینی و مهاجرت، من را در وضعیتی قرار داد، که باعث شد این تجربه تصویری از من را به خودم نشان بدهد که تا به حال این نازنین را نمیشناختم.
در این ویدیو به همه این موارد پرداختم و راههایی که برای مقابله با آن پیدا کردهام را با شما به اشتراک میگذارم.
از روشهایی که در این ویدیو برای مقابله با افسردگی به آنها اشاره خواهم کرد، میتوان به مشاوره روانشناختی و روانکاوی، ورزش، تغذیه سالم، نوشتن و فعالیتهای روانی مثبت اشاره کرد.
امیدوارم این ویدیو برای شما مفید و الهامبخش باشد. اگر خودتان و یا کسی را میشناسید که با افسردگی مبارزه میکند، این ویدیو را حتما ببینید و به دیگران توصیه کنید. با هم، میتوانیم افسردگی را بهبود ببخشیم و به یکدیگر در مسیر بهبودی کمک کنیم.
اگر تجربه یا نظری درباره این موضوع دارید، لطفاً در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید تا بتوانیم با یکدیگر تجربیات خود را به اشتراک بگذاریم و از یکدیگر یاد بگیریم و درباره این موضوع بیشتر صحبت کنیم. منتظر نظرات شما هستم.💛
00:00 - داستان ناگفته زندگی من
1:15 - زن، زندگی، آزادی | مهاجرت
01:50 - شروع افسردگی
03:50 - افسردگی و تنهایی
04:40 - افسردگی و اضطراب
05:30- غول سیاه افسردگی
06:20 - احساس مرگ
06:35 - راه درمان افسردگی
07:30 - دو راه برای رهایی از افسردگی
08:30 - افسردگی بعد از مهاجرت
11:20 - کمالگرایی
14:45 - انگیزههای درونی و بیرونی
15:34 - برگشت به ایران
17:50 - هدف من از زندگی کردن
21:20 - حرف آخر
Instagram:
•Controlbcast
https://instagram.com/controlbcast
#افسردگی
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
ممنون که با اشتراک گذاشتید، من الان تو این شرایطهستم و واقعا حرکت کردن برام سخت ترین کار دنیاست، اما تصمیم گرفتم که حرکت کنم هر چند کوچک، بغیر از تراپی چیزی که من به کمک می کنه ادامه دادن هستن چون به محض توقف دچار احوالی میشم که در کمال بی تفاوتی می تونم تا اخر دنیا بخوابم! اما من ارزش ادامه دادن و تسلیم نشدن دارم
هپیشه بدونیم ک این حال بد نتیجه ذات خوبه ک درسیستم حکومت ایران فرصت شکوفایی نداره
سلام با توجه ب کاراکتر ادم ها ب خصوص اونایی ک پتانسیل خاصی دارن و معمولا ب دلایل مختلف نتونستن اون پتانسیل رو ب فعل برسونن این حالت افسردگی پیش میاد ک البته افسردگی واقعی نیست چون اگه شرایط طوری بشه ک شما بتونی از استعدادت استفاده کنی اون حال بد ب سرعت از بین میره این حال در ایران نود درصدش تقصیر سیستم حاکمیت مرتجع اخوندی است من در بین همکارای خودم ک ب نوعی سرشون ب تنشون میارزه این حالت رو ب وفور میبینم بخصوص در دو سال اخیر البته ک رانکاو کمک کننده است ولی درمان اصلی پیدا کردن راهی برای شکوفایی توان و استعدادتون هست ک البته این بهترین و سخت ترین راهه قطعا اگه فضای کاری شما تو ایران در حد قابل قبولی بود الان هم شما شاد و پر انرژی بودین و هم بقیه ملت از تاثیر فعالیت های شما سود میبردن لذا واقعا حکومت بد بدتر از پدر مادر بده چون حکومت هیچ جا ادم را ب حال خودش نمیذا ه ولی والدین بد فقط در محدوده خونه توان تاثیر دارن امیدواریم ک ادم های نخبه ای مثل شما هر چه زودتر ب هدف های عالی ک برای خودشون دارن در کشور خودت برسی
فوقالعاده مفید و درست بود 👌🏻👏🏻
ینی روانپزشک نداشتین؟ من سالهاس درگیرشم، من فقط کار کردن و دستاورد داشتن هست ک حالمو خوب میکنه
باید اینو یاد گرفت که نمیشه به گذشته فکر نکرد ولی میشه مدام قضاوتش نکرد و ازش گذشت و البته که نباید فراموش کرد که سگ سیاه عزیز افسردگی همیشه همین کنارمون نشسته میشه دم به دمش داد و باهاش تو تاریکی فرو رفت یا اینکه مدام حواس تو ازش پرت کنی با هر ابزاری که در اختیار داری.
برای من به شخصه مصرف دوز پایینی از دارو اونم طی دوره کوتاهی نشون داد که شیمی مغزم خیلی سریع به دارو واکنش نشون میده و تازه اون وقته که به جای حمل بار غم این فرصت رو بدست میاری که بفهمی چه کاری حالتو بهتر می کنه پس اونکارو بیشتر انجام بدی که دیگه نیازی به مصرف دارو هم نباشه، برای من آشپزی کردن با توجه به تمام جزئیات مثل ساختن طعم های جدید با ترکیب ادویه ها در هاون یا درست کردن خمیر با دست حکم تراپی داره و متوجه گذشت زمان نمیشم.
شما سوپر من هم که باشید ممکنه احساس کنید دارید با افسردگی کنار می آیید و بالاخره زندگی تون می گذرونید ولی بدونید اون تاریکی هرروزی که بهش رسیدگی نکنید بیشتر رشد میکنه و مقابله باهاش سخت تر از قبل میشه و پوینت اصلی اینه که بدون اینکه خودتون متوجه باشید دارید به اطرافیانتون ظلم می کنید و این سیاهی رو به آن ها هم منتقل می کنید، متاسفانه هرچه نزدیکتر بیشتر ... من تا مرز از دست دادن رابطه م با همسرم پیش رفتم تا متوجه شدم دیگه تنهایی نمیتونم از پسش بربیام و باید کمک بگیرم.
و می تونستم بشینم از شدت غصه زار بزنم. من کاملا متوجه وخامت و عمق افسردگی که دچارش شدم بودم، ولی با خودم فکر می کردم من آدم قوی هستم و خودم از پسش برمیام و خب اتفاقی که در واقعیت می افتاد این بودکه هرروز بیشتر تو خودم فرو می رفتم و احساس خشم ، بدخلقی، بی تفاوتی ، بی انگیزگی و ... در من بیشتر می شد .
سلام نازنین جان ممنون برای به اشتراک گذاشتن تجربه ای که گذروندید، من هم تجربه ی مشابهی داشتم، بعد از فوت یکی از عزیزانم که به تنهایی ضربه مهلکی برام بود بلافاصله وارد کابوس تمام نشدنی کرونا شدیم و فجایع پی در پی که در کشورمون اتفاق می افتاد، تو همون بین تغییر و تحولات کاری که شاید انتظارشو نداشتم سراغم امد. هرکدوم مثل ضربه های پی در پی بیشتر به تاریکی هلم می داد. شاید باورش سخت باشه ولی عصرها بدون این که اتفاق ناراحت کننده خاصی توی اون روز افتاده باشه احساس می کردم غم تمام دنیا توی سرم جمع شده