یونس باب ۲ , ۳
Description
2:1 و یونس از شکم ماهی نزد یهوه، خدای خود دعا کرد2و گفت: «در تنگی خویش نزد خداوند فریاد برآوردم و او مرا مستجاب فرمود. از شکم هاویه فریاد کمک سر دادم و تو آواز مرا شنیدی.3مرا به ژرفا افکنده بودی، به قعر دریاها؛ سیلابها مرا احاطه کرد، و همۀ موج و خیزابهایت مرا درنوردید.4گفتم: ”از چشم تو افتادم. چگونه دیگربار بر قُدس تو خواهم نگریست؟“5آبهای خروشان جانم را تهدید کرد، ژرفا مرا در میان گرفت؛ خزهها گِرد سرم تنید.6به بُنِ کوهها فرو~رفتم، و زمین برای همیشه در بندم کشید. «اما تو حیاتم را از گور برکشیدی، تو ای یهوه، خدای من.7چون جانم در اندرونم بیهوش میشد، خداوند را یاد کردم؛ دعایم به درگاه تو بلند شد و به معبد مقدس تو رسید.8آنان که بتهای بیارزش را عبادت میکنند، وفاداری خویش را ترک میگویند.9اما من با آواز شکرگزاری برای تو قربانی خواهم کرد، و نذرم را اَدا خواهم نمود. نجات از آن خداوند است.»10پس خداوند ماهی را امر فرمود، و ماهی یونس را بر زمین خشک قِی کرد.
3:1 آنگاه کلام خداوند بار دوّم بر یونس نازل شده، گفت:2«برخیز و به نینوا، آن شهر بزرگ برو و پیامی را که به تو میگویم، بدان ندا کن.»3یونس برخاست و مطابق کلام خداوند به نینوا رفت. نینوا شهری بسیار بزرگ بود که دیدار از آن سه روز به طول میانجامید.4یونس به شهر داخل شد و به ندا کردن آغاز کرده، گفت: «پس از چهل روز نینوا بهتمامی واژگون خواهد شد.» اما هنوز بیش از یک روز نگذشته بود که5مردمان نینوا به خدا ایمان آورده، به روزۀ عمومی ندا کردند و از خُرد و بزرگ، پلاس پوشیدند.6چون خبر این وقایع به پادشاه نینوا رسید، از تخت خود برخاست و ردای شاهانه بَر کنده، پلاس در بر کرد و بر خاکستر نشست.7آنگاه در سراسر نینوا ندا در داده، گفت: «به فرمان پادشاه و بزرگانش، هیچ انسان یا حیوان، گله یا رمه، نباید چیزی بخورند یا بچرند یا بیاشامند.8انسان و حیوان باید پلاس بپوشند و به درگاه خدا فریاد بلند سر دهند و هر یک از راههای بد و از خشونت دستان خویش بازگشت کنند.9کسی چه داند؟ شاید خدا منصرف شده، به رحم آید و خشم تند خویش بازدارد، تا هلاک نشویم.»10چون خدا عمل آنان را دید و اینکه چگونه از راههای بد خویش بازگشتند، منصرف شده، بلایی را که بدان تهدیدشان کرده بود بر سرشان نیاورد.




