Discoverدکلمه باران نیکراه
دکلمه باران نیکراه

دکلمه باران نیکراه

Author: Sahar|Sepanta

Subscribed: 980Played: 22,105
Share

Description

امیدوارم از شنیدن دکلمه ها نهایت لذت رو ببرید....
26 Episodes
Reverse
من و ما.....!

من و ما.....!

2022-09-1901:0026

قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
لنگ....

لنگ....

2022-03-3001:008

قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
باز باران...

باز باران...

2022-03-0700:5522

قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
میدانی فکر کردن به تو ، چطور به جانم می افتد؟ مثل نفوذ شامپو به چشم است ؛ هی میسوزاند. اونقدر به تکاپو می افتی که با چشمان بسته دست میچرخانی برای یافتن آب نه میشود آرام گرفت نه میشود چشم باز کرد و چرخاند برای یافتن جان آب می پاشی ؛ آب می پاشی. اشکات سرازیر میشود وسفیدی چشمت قرمز سوز دارد باز میدانی فکر کرد به تو چطور به جانم میافتد؟ انگار شامپو جریان دارد در رگها، شامپو پمپاژ میشود به قلبم ، با همان غلظت وحشتناک بعد میسوزد بعد آب می خواهد بعد اشکات می آید بعد قرمز میشود بعد باز سوز دارد باز سوز دارد
لقمه ی آخر....

لقمه ی آخر....

2022-02-2803:0215

قسمت جدیدم رو بشنوید و کلی چیزهای عالی توی کانالم پیدا کنید!
خدایا بچه تر که بودم ، برایت نامه می نوشتم نامه همیشه راهی بود برای گفتن تمام درد و دل هایم و نوشتن همیشه راهی بود برای خجالت نکشیدن و حرف زدن در آن نامه ها ، آرزوهایم را می نوشتم حتی از رنگ آب نبات هایی که میخواستم می گفتم و از تو می پرسیدم که موهایت چه رنگی است بعد از تو می خواستم که جواب نامه هایم را بدهی بعد نامه هایم را داخل یک صندوقچه ته حیاط می گذاشتم تا تو آنها را برداری و به جایش برایم جواب بگذاری تو جواب میگذاشتی ، تو با من حرف میزدی و به من راه حل نشان میدادی و من از خطوط آن نامه ها تو را میشناختم روزها گذشت ، من بزرگ تر شدم و فهمیدم که دست خط تو چقدر شبیه دست خط مادرم است و به نسبت های فامیلی با تو روی زمین ، ایمان آوردم   خدایا ، این بار که مینویسم با صدایی آشنا ، پاسخم را بده من از زمین با تو حرف میزنم ، از جایی که دیگر هوا ندارد از جایی که خاکش سخت به سبزی تن میدهد از جایی که شکوفه ها چند صباحی ست که عمرشان به کوتاهی یک آه میگذرد از جایی که دامان طبیعتش آلوده به درد است از جایی که آدم ها از فرط درد ، دور و دورتر از هم من میدانم که تو همه اینها را میبینی تعداد آدم های خسته و بی جان را می دانیتعداد شکوفه های کم شده از درختان را بلدی اشک های گاه و بی گاه را می شماری علت هر بغض در گلو جامانده را از بری میدانم ولی باز در نامه ام ، از تو آب نبات رنگی میخواهم این بار برای کودکان خاکستری سرزمینم   نور میخواهم برای تمام خانه های بی پنجره کوک میخواهم برای تمام جیب های پاره خدایا میدانم که مهربانی هایت در راهند میدانم سیل فرشتگان نجاتت را به زودی راهی زمین میکنی میدانم همین جایی ، همین نزدیکی من میدانم که تو هستی اما یکبار ، یکبار برای همیشه مرا به آن کوچه کودکی ام ببر ، به صندوقچه ته حیاط برسان و خودت جوابم را بده من اینبار به صدای تو محتاجم ، به نشان تو ، به دست خط تو
آیینه....!

آیینه....!

2022-02-2802:3815

شاه کلید شعور در زندگی این است که یک جایی در یک اتفاقی ،در یک بحث ، ذوق یا نقد خودتان را به نزدیکترین آینه دور و برتان برسانید زل بزنید در چشمان خودتان و بگویید من اشتباه کردم بعد یک چک بخوابانید زیر گوش خودتان و اشک خودتان را در بیاورید بعد قربان صدقه خودتان بروید و بگویید فدای سرت همین که فهمیدی اشتباه امدی این قسمت از راه را این قسمت از حرف زدن هایت را ، این قسمت از قضاوت کردن هایت را ، این قسمت از تجاوزهایت را خودش کلیست چه آدمهایی که آهشان دم نمیشود و باز نمیفهمند آن وقت می توانید به معصوم ترین و فهمیده ترین حالتتان در آینه یکبار دیگر نگاه کنید و خودتان را آماده کنید تات تاوان تمام ان اشتباهات را از دم پس بدهید اما جا نزنید جا نزنید هر آدمی توی زندگی اش لااقل یک بار به دور از تمام ماله کشی ها و توجیه کردن ها باید صدایش را بریزد توی گلویش و بگوید تاوان اشتباه کردن هایم را روی گردن خودم بار بزنید تمام جدل ها ، تمام دل سیاهی ها ، تمام جنگها از همین گردن نگرفتن ها کلید میخورد که آن هم شاید از کمبود آینه ناشی شود پس پیش نیاز این بحث حمل هموازه یک آینه است آینه ای از جنس انصاف و وجدان فقط فقط حواستان باشد آینه شکسنیست
گذشتن....

گذشتن....

2022-02-2802:2823

به در و دیوارِ خانه‌ام نگاه می‌کنم و به آدم‌های دور و برم و به لوازم شخصی‌ام و به صورتم در آینه و به این فکر می‌کنم که اگر هر کدامشان را از دست بدهم چقـــدر غمگین خواهم شد! بعد به گذشته‌ام نگاه می‌کنم به کودکی‌ام و سعی می‌کنم چهره‌ی همبازی‌هایم را به خاطر بیاورم یا رکابِ دوچرخه‌ام را یا در و دیوارهای اتاقِ صورتی‌ام را یا قلک و تختِ چوبی‌ام را یا عروسک‌هایی که عجیب دل بسته بودم بهشان یا دست‌های همسایه‌ی پیرمان که وقتی کلید نداشتم برایم قلّاب می‌گرفت یا تصویرِ دندان‌های شیریِ افتاده‌ام در آینه… من چقدر گذشته‌ام! من چقدر از هر آنچه که دوست می‌داشتم زود گذشته‌ام راحت گذشته‌ام من چقدر پر شده‌ام از نداشته‌ها و چقدر پر شده‌ام از داشته‌هایی که بالحتم روزی مثل امروز نداشتن‌شان چندان دلم را به درد نخواهد آورد! تمام دوستان نزدیکم و تمام جلساتِ مثلاً مهمِ کاری و تمام اشیایی که رویشان میمِ مالکیت گذاشته‌ام و تمام آدم‌هایی که عجیب دلبسته‌ام بهشان روزی تاریخ انقضای بودنشان فرا می‌رسد و روزی تاریخ انقضای بودنم برایشان فرا خواهد رسید! “آینه‌ای که از جلویش رد شده‌ای هرگز تصویر تو را به خاطر نخواهد سپرد!” من چقدر از همه چیز راحت گذشته‌ام چقدر راحت می‌گذرم و چقدر راحت “خودم” بخشی از گذشته می‌شوم. همین!
صدای دور...

صدای دور...

2022-02-2801:0311

هيچ کجا هيچ زمان فرياد زندگی بی جواب نمانده است. به صداهای دور گوش ميدهم از دور به صدای من گوش می دهند من زنده ام فرياد من بی جواب نيست، قلب خوب تو جواب فرياد من است. مرغ صداطلائی ِ من در شاخ و برگ ِ خانه ی توست نازنين! جامه ی ِ خوب ات را بپوش عشق، ما را دوست می دارد من با تو رويای ام را در بيداری دنبال می گيرم من شعر را از حقيقت پيشانی ِ تو در می يابم با من از روشنی حرف ميزنی و از انسان که خويشاوند ِ همه خداهاست با تو من ديگر در سحر ِ روياهایم تنها نيستم...
بومِ زندگی...

بومِ زندگی...

2022-02-2800:3127

بر روی بوم زندگی، هر چیز می خواهی بکش زیبا و زشتش پای توست، تقــدیر را باور نکــن تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رســم کن، تصویر را باور نکن خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید پرواز کـــن تا آرزو، زنجیر را باور نکن
آدم شیم

آدم شیم

2022-02-2804:2223

تمام روز خوابیده ، تمام شب به تنهایی منو تو خوب میدونیم چرا این لحظه اینجاییم تمومش کن ، تمومش کن من انقدر غرق من هستم ، که تو از خاطرم رفتی و تا این قاعده بر جاست ، من و تو هر دو بدبختیم تمومش کن ، تمومش کن نه اینجا جای این دیوونه بازی نیست تمومش کن که قلب من دیگه هیچ جوری راضی نیست تمومش کن برو ، از دردم ، از شادی بمیر تمومش کن واسه من ژست غمخواری نگیر ماها تا جایی که میشد به همدیگه بدی کردیم تمومش کن که ثابت شه تو از جنس منی یعنی من انقدر ، بد شدم انگار و دنیام انقده کوره که هفتاد آسمون انگار ، خدا از زندگیم دوره و من محو غرور خاک و دجالی که میخندید و میدونم تو هم با من ، چقدر اینجاشو همدردی به چی ما ادعا داریم ؟ که دردا رو دوا کردیم ؟ نه ما امروزو خوابیدیم و ، فردا رو فدا کردیم و این درد تمام ماست… منم هم سنگ تو تقصیر و تو هم سنگ من مستی اگر این عصر کم نوریم مقصر کل ما هستیم چرا؟ چون خونه ویرونست نـــــــــــــه فقط این نیست ، تو درگیر خودت هستی فراموش کردی مرد ، دخیلت رو کجا بستی کجا این حرف ما بوده ؟ کجا این رسم آدمهاست ؟ همه دنیا رو گشتمو ، فقط این رسم ما تنهاست که وقتی آدمیت رو شغالا بردنو خوردن فقط من سیر باشم ، بقیه مردن هم مردن و این رد همون ماره ، که بند پای طاووسه رفــــــــــــــــیق … این خواب خرگوشی ، زمینه ساز کابوسه حالا که قهره این دنیا ، بیا با هم برادر شیم بیا واسه ی یک دفعه شده ، دلسوز هم باشیم خدا میدونه که من هیچوقت ،من بد خواه تو نیستم خدا میدونه مثل تو ، که من پای تو می ایستم پس فقط یک راه میمونه ،که ما یک قوم با هم شیم دعای هر شب من که : من و تو هر دو آدم شیم
لحظه ی دیدنت

لحظه ی دیدنت

2022-02-2800:4913

لحظه ی دیدنت اینگار که یک حادثه بود حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت سیب را چیدم و در دلهره ی دستانم سیب را دید ولی دلهره را دوست نداشت تا سه بس بود که بشمارم و در دام افتد گفت یک گفت دو ، افسوس سه را دوست نداشت من و تو خط موازی ،نرسیده هرگز دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که از همان کودکی اش را مدرسه را دوست نداشت
loading
Comments (69)

سورنا

میدانم که میدانی میدانم که نامه نا نوشته را میخوا نی میدانم که حرف هایه نا گفته را میدانی ولی من باز میگویم که کودک ۵ ساله برایه گدایی کردن تا ۱ صبح زیادی کودک است

Dec 11th
Reply

nahal

خیلیییییییییییییی زیبا بوود🥹

Nov 17th
Reply

babaee

نمیشه متن بزارید؟

Oct 16th
Reply

ارش

🤗🤗🤗🤗🤗

Sep 14th
Reply

ارش

چرا نصفه

Sep 14th
Reply

ارش

😗😗😗😗😙

Sep 12th
Reply

Saeed Ghelichkhani

👏👏

Jul 5th
Reply

Saeed Ghelichkhani

👏

Jun 24th
Reply (1)

Maryam Safaeii

مثل همیشه زیبا و دلنشین 💎

Feb 22nd
Reply

belal gholami

بسیار زیبا ،چقدر دلم رو به گذشته و خاطره ها بردید،ممنون دل نشین

Feb 20th
Reply

belal gholami

عالی دل نشین

Feb 20th
Reply

belal gholami

ممنون استاد

Feb 20th
Reply

Mahdisa

😍

Nov 10th
Reply

Shahryaar Dorr

وَححهحهح بارالها چه قدر اون کسی که،بهتر بگم،اون مردی که خودش رو در نقطه‌ی پایان این معادله ببینه و این شعر هم به او داده‌شده‌باشه خوش به حالش شده،خداییش جفت ۶ آورده،بس که خانم باران نیک‌راه، با ارزش هستن،انقدر زیبایی در وجود این خانم هست که برای من حالتِ مقدس پیدا کردن،منی که اصلا از مقدس ماآبی بیزارم

Jun 18th
Reply

👤

از اشک های خسته ام پرسیدم به کجا چنین شتابان و گفتند ما به دنبال آینه ای هستیم از جنس پاکی که در آن لحظات خوش خلق نشده را ببینیم

Jun 7th
Reply

𝒏𝒂𝒛𝒂𝒏𝒊𝒏

با یک دل غمگین به جهان شادی نیست تا یک ده ویران بود آبادی نیست. تا در همه جهان یکی زندان است در هیچ کجای عالم آزادی نیست.

May 5th
Reply (1)

گُــلگــونــــ🌼🌿

😂🤍زیـبا و دلنشـین

Apr 17th
Reply

گُــلگــونــــ🌼🌿

چقدر قشنگ بود:)🧡 اول به دام آرم تــورا وانگــه گرفتـارت شـوم..🤍🌼

Apr 17th
Reply

گُــلگــونــــ🌼🌿

بـاز سوز دارد بـاز سوز دارد..🌿 بسی زیبـا🧡🌼 فقط کمی مشکل کاستی کیفیت داره

Apr 17th
Reply (1)

صدیقه رحیمی

صدا و چهره شما به من آرامش میده سپاس برای وجدودتون

Mar 12th
Reply (2)