با تو حرف میزنم....!
Update: 2022-02-2830
Description
خدایا بچه تر که بودم ، برایت نامه می نوشتم
نامه همیشه راهی بود برای گفتن تمام درد و دل هایم
و نوشتن همیشه راهی بود برای خجالت نکشیدن و حرف زدن
در آن نامه ها ، آرزوهایم را می نوشتم حتی از رنگ آب نبات هایی که میخواستم می گفتم
و از تو می پرسیدم که موهایت چه رنگی است
بعد از تو می خواستم که جواب نامه هایم را بدهی
بعد نامه هایم را داخل یک صندوقچه ته حیاط می گذاشتم تا تو آنها را برداری و به جایش برایم جواب بگذاری
تو جواب میگذاشتی ، تو با من حرف میزدی و به من راه حل نشان میدادی و من از خطوط آن نامه ها تو را میشناختم
روزها گذشت ، من بزرگ تر شدم و فهمیدم که دست خط تو چقدر شبیه دست خط مادرم است
و به نسبت های فامیلی با تو روی زمین ، ایمان آوردم
خدایا ، این بار که مینویسم با صدایی آشنا ، پاسخم را بده
من از زمین با تو حرف میزنم ، از جایی که دیگر هوا ندارد
از جایی که خاکش سخت به سبزی تن میدهد
از جایی که شکوفه ها چند صباحی ست که عمرشان به کوتاهی یک آه میگذرد
از جایی که دامان طبیعتش آلوده به درد است
از جایی که آدم ها از فرط درد ، دور و دورتر از هم
من میدانم که تو همه اینها را میبینی
تعداد آدم های خسته و بی جان را می دانیتعداد شکوفه های کم شده از درختان را بلدی
اشک های گاه و بی گاه را می شماری
علت هر بغض در گلو جامانده را از بری
میدانم ولی باز در نامه ام ، از تو آب نبات رنگی میخواهم این بار برای کودکان خاکستری سرزمینم
نور میخواهم برای تمام خانه های بی پنجره
کوک میخواهم برای تمام جیب های پاره
خدایا میدانم که مهربانی هایت در راهند
میدانم سیل فرشتگان نجاتت را به زودی راهی زمین میکنی
میدانم همین جایی ، همین نزدیکی
من میدانم که تو هستی
اما یکبار ، یکبار برای همیشه
مرا به آن کوچه کودکی ام ببر ، به صندوقچه ته حیاط برسان و خودت جوابم را بده
من اینبار به صدای تو محتاجم ، به نشان تو ، به دست خط تو
نامه همیشه راهی بود برای گفتن تمام درد و دل هایم
و نوشتن همیشه راهی بود برای خجالت نکشیدن و حرف زدن
در آن نامه ها ، آرزوهایم را می نوشتم حتی از رنگ آب نبات هایی که میخواستم می گفتم
و از تو می پرسیدم که موهایت چه رنگی است
بعد از تو می خواستم که جواب نامه هایم را بدهی
بعد نامه هایم را داخل یک صندوقچه ته حیاط می گذاشتم تا تو آنها را برداری و به جایش برایم جواب بگذاری
تو جواب میگذاشتی ، تو با من حرف میزدی و به من راه حل نشان میدادی و من از خطوط آن نامه ها تو را میشناختم
روزها گذشت ، من بزرگ تر شدم و فهمیدم که دست خط تو چقدر شبیه دست خط مادرم است
و به نسبت های فامیلی با تو روی زمین ، ایمان آوردم
خدایا ، این بار که مینویسم با صدایی آشنا ، پاسخم را بده
من از زمین با تو حرف میزنم ، از جایی که دیگر هوا ندارد
از جایی که خاکش سخت به سبزی تن میدهد
از جایی که شکوفه ها چند صباحی ست که عمرشان به کوتاهی یک آه میگذرد
از جایی که دامان طبیعتش آلوده به درد است
از جایی که آدم ها از فرط درد ، دور و دورتر از هم
من میدانم که تو همه اینها را میبینی
تعداد آدم های خسته و بی جان را می دانیتعداد شکوفه های کم شده از درختان را بلدی
اشک های گاه و بی گاه را می شماری
علت هر بغض در گلو جامانده را از بری
میدانم ولی باز در نامه ام ، از تو آب نبات رنگی میخواهم این بار برای کودکان خاکستری سرزمینم
نور میخواهم برای تمام خانه های بی پنجره
کوک میخواهم برای تمام جیب های پاره
خدایا میدانم که مهربانی هایت در راهند
میدانم سیل فرشتگان نجاتت را به زودی راهی زمین میکنی
میدانم همین جایی ، همین نزدیکی
من میدانم که تو هستی
اما یکبار ، یکبار برای همیشه
مرا به آن کوچه کودکی ام ببر ، به صندوقچه ته حیاط برسان و خودت جوابم را بده
من اینبار به صدای تو محتاجم ، به نشان تو ، به دست خط تو
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
میدانم که میدانی میدانم که نامه نا نوشته را میخوا نی میدانم که حرف هایه نا گفته را میدانی ولی من باز میگویم که کودک ۵ ساله برایه گدایی کردن تا ۱ صبح زیادی کودک است
نوستالژی با احساسی بود👌⚘
عالی بود