Discoverزمینه ها و دیدگاه ها
زمینه ها و دیدگاه ها
Claim Ownership

زمینه ها و دیدگاه ها

Author: ار.اف.ای / RFI

Subscribed: 3Played: 15
Share

Description

24 Episodes
Reverse
اگر چه جو بایدن آمادگی خود را برای بازگشت به برجام به عنوان آغاز مذاکرات جدید بر سر برنامۀ موشکی و رفتارهای ایران در منطقه اعلام کرده، اما، مقامات ایران و در راس‌شان رهبر حکومت اسلامی، علی خامنه‌ای، می گویند که بازگشت آمریکا به برجام برای جمهوری اسلامی زیان آور است اگر  آمریکا کلیه تحریم‌های خود را علیه ایران لغو نکند، خسارت خروج ترامپ از برجام را به تهران نپردازد و از این‌ها گذشته جمهوری اسلامی حاضر نیست مذاکره تازه‌ای با آمریکا و کشورهای غربی بر سر موشک‌ها و رفتارهای خود در منطقه انجام بدهد. در چنین وضعیتی چه دورنمایی برای موفقیت مذاکرات احتمالی میان رئیس جمهوری جدید آمریکا و تهران می‌توان قائل شد؟  آیا حکومت ایران در وضعیتی است که بتواند مطالباتی از نوع آنچه رهبر حکومت اسلامی و مشاورانش طرح می کنند، داشته باشد؟ آیا می‌توان تحریم های جدید آمریکا  را که عمدتاً در چارچوب مقابله با تروریسم وضع شده به سهولت لغو کرد؟ آیا سازش با ایران حقیقتاً از اولویت‌های جو بایدن است؟ آیا ائتلاف بی سابقۀ اسرائیل و کشورهای عرب منطقه در مقابل تهدیدهای ایران و مداخلاتش در منطقه مصالحه احتمالی میان رئیس جمهوری جدید آمریکا و حکومت اسلامی را با مشکل روبرو نخواهد کرد؟ منظور مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی چیست وقتی هشدار می‌دهد که فقط چند هفته – و نه چند ماه - برای حل موضوع اتمی ایران فرصت باقی مانده است؟اینها و پرسش‌های دیگر را با بهروز بیات، مشاور پیشین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین، و پرویز دستمالچی، نویسنده و تحلیلگر، مقیم آلمان در میان گذاشته‌ایم.بهروز بیات در پاسخ های خود از جمله گفته است : به نظر می‌رسد که رویکرد رژیم اسلامی ایران در قبال مذاکره با دولت جدید آمریکا دوگانه است به این معنا که رهبران تهران به نظر واحدی در این باره نرسیده‌اند. بدتر حتی بعید است حتا که رهبران جمهوری اسلامی با مطالبات غیرقابل تحققی که مطرح می‌کنند اساساً خواستار مذاکره با آمریکا باشند، زیرا، ممکن است چنین مذاکره ای را به سود رژیم اسلامی ندانند. بهروز بیات معتقد است که مسئلۀ هسته‌ای ایران سیاسی است و ناشی از اقدامات تهران علیه اسرائیل است و تا زمانی که این اقدامات پایان نیابد هیچ راه‌حلی برای برنامۀ اتمی ایران قابل تصور نیست. او معتقد است که هر چقدر رژیم ایران در حل این معضل تعلل کند، اوضاع کشور و مردم بدتر خواهد شد. بهروز بیات تصریح می‌کند : رژیم اسلامی که سرنوشت خود را به رفتارهایش در منطقه و حمایتش از گروه های افراطی گره زده حاضر نخواهد بود از آنچه که در واقع به علت وجودی‌اش تبدیل شده صرف نظر کند. پرویز دستمالچی نیز معتقد است که از زمان امضای برجام تاکنون اوضاع به کل تغییر کرده و جمهوری اسلامی ایران قادر به پذیرش مطالباتی نیست که آمریکا و دیگر کشورهای غربی به عنوان شرط احیای برجام مطرح کرده‌اند. یعنی تهران قادر به چشم پوشی از برنامۀ موشکی خود نیست و قصد ندارد در رفتارهای منطقه‌ای خود تجدیدنظر کند و این باعث خواهد شد که دو کشور چین و روسیه نیز نهایتاً حمایت‌های خود را از تهران متوقف بکنند. افزون بر این، به گفتۀ پرویز دستمالچی، نگرانی کل کشورهای منطقه از برنامۀ موشکی و توسعه طلبی‌های تهران جبهۀ مخالفت با حکومت ایران را تقویت خواهد نمود...از شما دعوت می‌کنیم با کلیک کردن بر تصویر بالا مشروح سخنان شرکت کنندگان در این میزگرد را گوش کنید.
جهان در برابر شدیدترین بحران بهداشتی یک قرن اخیر خود قرار گرفته است. ویروسی کما بیش نا شناخته، تهاجمی و خطرناک که علم و دانش کنونی ما از شناخت کامل آن عاجز است و هنوز نتوانسته به مختصات واقعی آن پی ببرد. پس از اپیدمی آنفولانزای اسپانیایی که کمی بیش از یک قرن و اندی پیش در سال ۱۹۱۸ میلادی در حدود ۵۰۰ میلیون نفر را در سراسر جهان آلوده کرد و باعث مرگ حدود ۲۰ تا ۵۰ میلیون نفر شد، جهان یکبار دیگر در برابر آزمونی بسیار خطیر قرار گرفته است. ویروس کرونا که سازمان بهداشت جهانی آن را "کووید ١۹" نام داده است، بخش های مهمی از سرزمین چین را در نوردیده است و در حال گسترش شتابان در سراسر جهان است. سرزمین ایران، پس از چین در خط مقدم بزرگ ترین تهاجم این ویروس خطرناک و کشنده قرار گرفته است. این ویروس تا کنون در ایران صدها نفر قربانی گرفته است و هزاران نفر را مبتلا ساخته است و تازه این آغاز ماجراست و اپیدمی کرونا در آغاز روند شیوع خویش در ایران است و در هفته‌ها و ماه های آینده این بحران شدت خواهد گرفت. میزگرد رادیویی برنامه زمینه ها و دیدگاه های این هفته به بحران کرونا در ایران و توانایی ساختار پزشکی و درمانی کشور و همچنین امکان توانایی حکومت جمهوری اسلامی در مدیریت این بحران می پردازد. میهمانان این میز گرد رادیویی، آقایان دکتر مسعود میرشاهی، سرطان شناس و پژوهشگر در دانشکده پزشکی دانشگاه پاریس و آقای سعید پیوندی، پژوهشگر در امور آموزشی و دانشگاه ها در فرانسه هستند. بسیاری پرسش می کنند چرا ایران پس از چین کانون اصلی این اپیدمی قرار گرفته است؟ چه خطایی صورت گرفته و از سوس چه کسانی که این ویروس کشنده به ایران وارد شده و با شدت گسترش یافته است؟ ساختار بهداشتی، توان بیمارستانی و پزشکی کشور، آیا در شرایط کنونی توان مقابله و جلوگیری از انتشار کرونا را دارد، یا نه؟ اگر این بحران چند ماه ادامه پیدا کند و مبتلایان نیز روز به روز زیادتر شوند، واقعاً چقدر می شود روی توان سیستم پزشکی و درمانی کشور حساب کرد؟شیوع کرونا همچنین می‌تواند آزمون بزرگی برای حکومت ایران باشد. می تواند آزمونی برای سنجش توانایی‌ها و ناتوانی‌های دستگاه‌ها و سازمان‌های کشور و درک و شعور اجتماعی مردم باشد. آیا حکومت تکلیف خود را با کرونا می‌داند؟ اگر می داند، آیا توان مدیریت این بحران بزرگ را قبل ازاینکه وارد اصل موضوع مورد بحث این میزگرد رادیویی که همانا توانایی ساختارهای درمانی و مدیریت بحران کرونا توسط حکومت ایران است بشویم، مقایسه بین بحران کنونی ناشی از ویروس کرونا در جهان با بزرگ ترین اپیدمی یک قرن پیش، یعنی اپیدمی آنفولانزای اسپانیایی می تواند آموزنده باشد. در این زمینه پرسشی که ایجاد می شود اینست که آیا ویروس کرونا می تواند مانند یک قرن گذشته یک اپیدمی بزرگ با شمار قربانیان بسیار زیاد باشد؟آیا آموزش و درک کنونی مردم جهان می تواند از بروز یک فاجعه بزرگ بهداشتی جلوگیری کند؟رضا داوری اردکانی (استاد فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم) در تازه‌ترین یاداشت خود درباره ویروس کرونا، می‌نویسد:آزمون اصلی کرونا برای ما آزمون توانایی و ناتوانی درک مسائل و اتخاذ تصمیم و اجرا و عمل است. ظاهراً این آزمون هنوز چنانکه باید آغاز نشده است. زیرا کشور و مردم از بهت ناشی از هجوم و حمله بیرون نیامده‌اند. بلا و مصیبت آمده است اما بلا و مصیبت به خودی خود آزمون نیست بلکه وقتی به آزمون تبدیل می‌شود که آزمایشگری وجود داشته باشد و قصد آزمایش کند و کاش اگر قرار است آزمونی صورت گیرد آنکه مسئولیت بیشتر دارد در صدد آزمایش برآید. زیرا اوست که باید کار کشور را سروسامان بدهد. مردم و صاحبنظران هم می‌توانند این قبیل پیشامدها را آزمایش کنند. اما مهم آزمایش متصدیان امور است. این آزمایش را چندان آسان نباید گرفت. زیرا برای حکومت دشوار است که در آنچه می‌گوید و در درستی کاری که می‌کند شک روا دارد.برای شنیدن این میز گرد رادیویی بر روی فایل صوتی بالا کلیک نمائید.
انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی ایران در حالی برگزار شد که میزان مشارکت در این انتخابات به پائین‌ترین میزان خود طی چهار دهه عمر جمهوری اسلامی رسید. بر اساس اعلام رسمی دولت، فقط حدود چهل و سه درصد از واجدین شرایط رای‌دهی در این انتخابات شرکت کردند.این کاهش چشمگیر مشارکت مردمی که در شهرهای بزرگ به ویژه تهران شدیدتر بوده، پارلمان ایران را در آینده با بحران مشروعیت روبه‌رو خواهد کرد.اما پیش‌تر نیز تصویب قوانینی از جمله افزایش قیمت بنزین خارج از چارچوب‌های قانونی مجلس شورای اسلامی، مشروعیت این نهاد را زیر سوال برده بود.دلایل افت مشارکت در انتخابات چیست؟ چه دورنمایی مقابل مجلس در نظام جمهوری اسلامی قرار دارد؟ و آیا ایده یکدست‌سازی که مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای وابسته به اوست، در مجلس آینده ایران عملی خواهد شد؟رضا علیجانی، فعال و تحلیلگر سیاسی ساکن پاریس و علی افشاری، فعال و تحلیلگر سیاسی ساکن واشنگتن در این باره در میزگرد زمینه‌ها و دیدگاه‌ها شرکت کرده‌اند.
انتخابات یازدهمین دورۀ مجلس شورای اسلامی در ایران، روز جمعۀ آینده دوم اسفند/ ٢١ فوریه، برگزار می‌شود. مقامات جمهوری اسلامی ایران از رهبر و رئیس جمهوری گرفته تا امامان جمعۀ شهرها و روستاها از هفته ها پیش همچون همیشه و البته این بار بیش از گذشته بر اهمیت شرکت مردم در این رای گیری تاکید می کنند تا بگفتۀ خود «وحدت میان ملت و دولت» را به نمایش بگذارند و طرفداران تغییر رژیم را ناامید کنند. همزمان این بار نیز همچون گذشته و البته باز هم بسیار بیش از پیش، کنشگران و نیروهای مدنی و سیاسی بسیاری، هر یک به نسبت جا و حال خود، این انتخابات و یا اساساً هر انتخاباتی را در نظام جمهوری اسلامی ایران بی حاصل می‌دانند و خودداری از شرکت در آن را کارسازتر می شمارند. در برنامۀ زمینه‌ها و دیدگاه‌ها، در این زمینه، با دیدگاه‌های دو تن از کارشناسان زندگی سیاسی ایران آشنا می‌شویم. خانم مهناز شیرآلی، پژوهشگر در جامعه شناسی سیاسی که در مدرسۀ عالی علوم سیاسی پاریس تدریس می کنند و آقای مهرداد درویش پور، دانشیار جامعه شناسی در مدرسۀ عالی ملاردالِن در سوئد در این گفتگو شرکت دارند.مهناز شیرآلی در آغاز یادآوری می کند که «در جمهوری اسلامی ایران هرگز انتخابات به آن مفهومی که در جوامع دموکراتیک به آن اتلاق می‌شود، وجود نداشته است. انتخابات در ایران، در واقع انتصابات است». او می‌گوید اگر به تعابیر مسئولان نظام جمهوری اسلامی اشاره کنیم، انتخابات جز «بیعت» چیزی نیست، زیرا «در ابتدا رژیم چند نفر را برمی‌گزیند و سپس به مردم می‌گوید از میان آنان با چند نفر بیعت کنند».مهرداد درویش پور در آغاز تاکید می‌کند که «در یک نظام دموکراتیک تنها حق انتخاب کردن کافی نیست، بلکه حق انتخاب شدن نیز از اهمیت بسیار برخوردار است و هنگامی که امکان انتخاب شدن به دلیل مذهبی، به دلیل جنسیتی، به دلیل عقیدتی و یا بهر دلیل دیگری سلب شود، شالودۀ انتخابات دموکراتیک همانجا از میان می‌رود».مهرداد درویش پور نیز با اشاره به نقش شورای نگهبان و دیگر نهادهائی که بر فراز نهادهای انتخابی قرار گرفته‌اند اشاره می‌کند و اثرات آن را «انتصابی شدن» روند برگزیدن افراد می‌داند. او تاکید می‌کند که «نظام ولایت فقیه و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران امکان هر گونه انتخابات آزاد را سلب کرده است و بنابراین در این نظام تئوکراتیک هرگز بخت برگزاری یک انتخابات دموکراتیک را نخواهیم داشت».مهناز شیرآلی در بارۀ شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات تاکید می‌کند که «هرگز به واقعیت امر آگاهی نخواهیم یافت، زیرا در این زمینه مقامات جمهوری اسلامی ایران در گذشته هرگز واقعیت را نگفته‌اند و از آنجا که هیچ ناظر بین‌المللی در این روند حضور ندارد، که هیچ روزنامه نگار خارجی اجازۀ تحقیق مستقل نمی‌یابد، چگونه می‌توان به میزان حضور واقعی افراد در انتخابات آگاه شد».مهناز شیرآلی و مهرداد درویش پور تاکید می‌کنند که بسته بودن راه انتخابات آزاد و مشارکت دموکراتیک مردم، امکانات دوام وضع موجود را کاهش وی دهد و گزینه‌های تحول را نیز محدود می‌کند. اگر راه تحول مسالمت آمیز که مورد تاکید هر دو آنهاست بسته شود، ناگزیر تمسک به روندهای قهرآمیز پیش گرفته خواهد شد.مشروح این گفتگو را با دانلود و یا بکار انداختن ابزار رایانه‌ای گوش کنید...
کشته شدن قاسم سلیمانی به دستور رئیس جمهوری آمریکا به طور نمادین گویای فصل دیگری از سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی است. این رویداد فرصت یا مناسبتی برای بررسی بیلان رفتارها و سیاست های جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه است که دکترین آنها را طی سه دهۀ اخیر رهبر حکومت اسلامی ایران از خلال "جنگ نامتقارن" تدوین کرده و مجری آنها نیروهای قدس سپاه پاسداران بوده اند که فرماندهی شان را طی دو دهه قاسم سیلمانی برعهده داشت. دو پژوهشگر مسائل ایران، مجید محمدی در آمریکا و تورج اتابکی در هلند برای ترسیم بیلان سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی ایران به پرسش های ما پاسخ داده اند. پیش از هر چیز پرسیده ایم که آیا نخستین واکنش حسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان، به مرگ قاسم سلیمانی و همچنین واکنش احزاب شیعه عراقی به آخرین حملۀ خمپاره ای به سفارت آمریکا در بغداد نشان نمی دهند که گروه های شبه نظامی سنتاً همسو با تهران در منطقه اکنون می کوشند از سیاست های تاکنونی تهران فاصله بگیرند.   مجید محمدی : سه مؤلفه سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی ایران بیرون رفتن آمریکا از خاورمیانه، نابودی اسرائیل و تخریب دولت های ملی بوده است. اوضاع کنونی سوریه، عراق، یمن و لبنان مصداق این مؤلفۀ آخر است. هر چقدر دخالت های جمهوری اسلامی ایران در این کشورها بیشتر بوده، این دولت ها ضعیف و ضعیف تر شده اند. به همین خاطر، نتیجۀ نهایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه جنگ دایمی و درازمدت در کل خاورمیانه، ایجاد دولت های ضعیف و بسط فساد بوده است. در واقع، هر جا در منطقه شاهد حضور جمهوری اسلامی هستیم در اصل شاهد بازتولید همان وضعی هستیم که رژیم اسلامی ایران در داخل این کشور ایجاد کرده است. به این معنا که یک قشر محدود کلیه منابع و ثروت و قدرت کشور را در انحصار خود گرفته و مابقی جامعه را از آنها محروم کرده است. عراق نمونۀ بارز این امر است که امروز دارای یکی از فاسدترین دولت های خاورمیانه است. مجریان اصلی این سیاست ها در خارج از مرزهای ایران نهادهای وابسته به سپاه پاسداران و بیت رهبری هستند که شبکه های اقتصادی خاص خود را دارند و در عدم شفافیت مطلق فعالیت های خود را دنبال می کنند. جمهوری اسلامی حتا در نتایج انتخابات این کشورها دخل و تصرف می کند به طوری که بتواند نیروهای مطیع یا همسو با خود را در قدرت بنشاند. بی دلیل نیست که لبنان و عراق طی ماه های گذشته صحنۀ اعتراض های خیابانی گسترده علیه دولت های مرکزی فاسد و ناکارآمد هستند که در این حال جمهوری اسلامی ایران را به عنوان مسبب اصلی اوضاع نابسامان خود آماج قرار می دهند. نکته اینجاست که این اعتراض ها را نه جمعیت های لزوماً سنی، بلکه شیعیان این کشورها سامان داده و دنبال می کنند و جمهوری اسلامی هم در پی سرکوب این اعتراض ها به همان شیوه ای هستند که در مواجهه با مخالفان و معترضان داخل کشور به کار می گیرد. تاکنون دست کم پانصد نفر از معترضان عراق در نتیجۀ سرکوب ماه های اخیر در این کشور کشته شده اند. توصیه قاسم سلیمانی به رهبران بغداد این بود که معترضان عراقی باید به همان شیوه ای سرکوب شوند که جمهوری اسلامی ایران در داخل علیه مخالفان خود به کار می گیرد. گر چه رهبران ایران خواستند همین سیاست را در لبنان و در قبال معترضان این کشور به اجرا بگذارند، اما سردمداران جمهوری اسلامی خوب می دانند که اجرای کامل این رویه در لبنان به جنگ داخلی منجر می شود که به سود حزب الله و دیگر نایبان تهران در این کشور نیست. خلاصه اینکه سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی ادامۀ سیاست های نظام اسلامی ایران در داخل کشور است که حاصلی جز بسط فساد و متعاقباً نارضایتی و اعتراض های عمومی مردم نداشته است. آقای خامنه ای در یکی از صحبت های اخیرش گفت : "قرار نیست ما در دنیا یک حکومت عادی باشیم." آیت الله خمینی نیز چیزی جز این نمی گفت. او نیز تأکید می کرد و در عمل نیز نشان داد که قرار نیست رابطۀ جمهوری اسلامی ایران با کشورهای جهان رابطه ای عادی باشد. شما اگر این "حکومت غیرعادی" را به زبان حقوق و روابط بین الملل برگردانید، معنایش می شود "حکومت یاغی" و از الزامات "حکومت یاغی" در داخل کشور عدم تحمل کوچکترین انتقاد به سیاست های منطقه ای و خارجی جمهوری اسلامی ایران است. کوچکترین انتقاد در این زمینه سرکوب شدید را در پی دارد و بی دلیل نیست که اصلاح طلبان در این خصوص عموماً سکوت کرده و می کنند. یکی دیگر از پی آمدهای سیاست جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه از بین رفتن سرمایه های ملی ایرانیان در جنگ ها و تنش های بی حاصل منطقه بوده است.   تورج اتابکی : مهمترین رکن سیاست خارجی جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تاکنون صدور انقلاب اسلامی به منظور ایجاد یک نظم جهانی اسلامی بوده است. اتفاقاً این شاید تنها هدفی است که طی چهل و یک سال گذشته در رفتارها و سیاست های منطقه ای رژیم ایران هرگز تغییر نیافته و ثابت مانده است. برای این منظور مهمترین طرح جمهوری اسلامی به چالش کشیدن قدرت ایالات متحد آمریکا با اتکاء به همسویی و اتحاد با قدرت های جهانی نظیر روسیه و چین بوده است، هر چند این همسویی و اتحاد به بهای نادیده گرفتن منافع ملی ایران صورت پذیرفته است. دیگر اقدام منظم جمهوری اسلامی برای رسیدن به این هدف ایجاد و برانگیختن نیروهای منطقه ای علیه آمریکا و علیه دولت هایی است که جمهوری اسلامی بعضاً با آنها رابطۀ باصطلاح محترمانه ای داشته است. افغانستان از نمونه های همین سیاست دوگانه است. رفتار چهل سالۀ جمهوری اسلامی نشان می دهد که حکومت ایران قصد ندارد سیاست های منطقه ای و خارجی خود را بر نهادهای عرفی و به رسمیت شناخته شدۀ بین المللی استوار کند. عین همین رویکرد را در داخل کشور مشاهده می کنیم. در داخل نیز می بینیم که جمهوری اسلامی بنیاد سیادت و رفتارهای خود را بر نهادهای عرفی استوار نساخته و نمی سازد. برای نمونه، چه در داخل ایران چه در کشورهایی که جمهوری اسلامی در آنها دخالت و اعمال نفوذ می کند، رژیم ایران در کنار پلیس همواره گروه های شبه نظامی بسیج و مشابه آن را ایجاد کرده که قدرت و نفوذشان نیز از نیروی رسمی انتظامی بیشتر است. در عراق، جمهوری اسلامی گروه شبه نظامی حشدالشعبی را ایجاد کرده و حتا در مقابل مطالبۀ گروه های سیاسی عراقی و دولت بغداد برای ادغام حشدالشعبی در نیروهای نظامی دولتی از خود مقاومت نشان می دهد. در لبنان نیز جمهوری اسلامی در کنار ارتش ملی این کشور گروه شبه نظامی حزب الله را به وجود آورده است. به همین دلیل سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی را می توان نوعی سیاست میلیشیایی و میلیشیاپروری توصیف کرد. رژیم اسلامی ایران کمترین ارزشی برای هنجارهای حقوق و روابط بین الملل قائل نیست و این نیز منشاء بسیاری از سردرگمی هاست. درست است که مثلاً محمدجواد ظریف به عنوان وزیر خارجه و نمایندۀ سیاسی جمهوری اسلامی در نشست های بین المللی شرکت می کند تا تصویری قابل عرضه از رژیم تهران ارایه کند. اما، اعمال جمهوری اسلامی ایران در پهنۀ بین المللی هیچ تناسب و سنخیتی با این ظواهر و ظاهرسازی ها ندارد. اکنون ایالات متحد آمریکا و متحدانش به این نتیجه رسیده اند که شاخک های حساس جمهوری اسلامی در منطقه را از بین ببرند و کشته شدن قاسم سلیمانی را نیز باید در همین چارچوب ملاحظه کرد، هر چند من گمان نمی کنم که کشتن قاسم سلیمانی تغییری در سیاست گذاری های منطقه ای تهران ایجاد کند. با این حال، مایلم بلافاصله تأکید کنم که زمان به نفع جمهوری اسلامی ایران عمل نمی کند. دوره، علائق و مسائل تغییرات اساسی کرده اند. اعتراض های جاری در لبنان و عراق حاکی است که نسل های تازه ای شکل یافته یا در شرف شکلگیری هستند که اهداف کاملاً متمایزی را در قیاس با دهه های گذشته دنبال و به همۀ غوغاگری های اسلامی پشت می کنند.
در کمتر از یک ماه دیگر انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی ایران برگزار می‌شود و با اعلام نظر شورای نگهبان درباره صلاحیت نامزدهای انتخاباتی، آمار حاکی از آن است که شمار رد صلاحیت شدگان رکورد بی‌سابقه‌ای برجای گذارده است. با در نظرداشت این شرایط، ابهام‌ها درباره ترکیب مجلس آینده به ویژه با رد گسترده صلاحیت‌ها و حضور کم‌رنگ اصلاح‌طلبان افزایش یافته است. برخی پیش بینی دقیق درباره اضلاع رقابت‌ها در فضای انتخابات ۱۳۹۸ را تا حدودی غیرممکن می‌دانند. همچنین، پیش‌بینی می‌شود در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، جریان اصولگرایی مجلسی یکدست را در اختیار داشته باشد.با توجه به نتایج تائید و رد صلاحیت‌های اعلام شده از سوی شورای نگهبان و ناامیدی اصلاح طلبان برای ارائه فهرست در بسیاری از حوزه‌ها همچنین اتفاقات درون اردوگاه اصولگرایان، چه چشم اندازی در برابر انتخابات مجلس و حضور جناح‌های مختلف وجود دارد؟برای شنیدن توضیحات آقایان مهدی خزعلی، نویسنده و دبیرکل جبهه آزادی، در تهران و صادق زیباکلام، تحلیلگر سیاسی و استاد علوم سیاسی، در تهران، بر روی تصویر کلیک کنید.
سه کشور‌های اروپایی عضو توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵، بریتانیا، فرانسه و آلمان روز سه شنبه گذشته و پس از چند ماه کش و قوس در اقدامی که انگیزه های واقعی آن  هنوز کاملاً روشن نیست، مکانیسم حل اختلاف در برجام را فعال کردند. این مکانیسم اگر چه با هدف حل و فصل اختلافات در متن برجام پیش بینی شده است، ولی می تواند در نهایت منجر به بازگشت اتوماتیک تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران شود و در نتیجه تشدید تنش‌ها میان ایران و غرب به فروپاشی کامل توافق هسته‌ای و خروج احتمالی ایران از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای "ان‌ پی ‌تی"  بیانجامد. پس از فعال سازی این مکانیسم، دو کشور بریتانیا و فرانسه از لزوم امضای یک توافق جدید سخن گفتند. چرا اروپایی‌ها خواستار یک توافق جدید با ایران هستند؟ چرا ایران از اقدام س کشور اروپای شدیداً ناخشنود است و اروپایی ها را متهم به فروختن برجام به آمریکا می کند. چه چیزهای پشت پرده این اقدام اروپایی در باره بارجام قرار دارد؟ برای بحث و گفتگو در این باره میهمانان میز گرد رادیویی برنامه زمینه‌ها و دیدگاه‌ها آقایان منصور فرهنگ، پژوهشگر و استاد علوم سیاسی در نیویورک و مهران براتی، پژوهشگر و کارشناس امور بین الملل مقیم کشور آلمان هستند.بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا، در اظهاراتی که مورد استقبال دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، قرار گرفت، گفت: بیایید با همدیگر برای جایگزین کردن برجام و رسیدن به توافق ترامپ کار کنیم.ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه هم در فردای فعال کردن این مکانیزم در پارلمان این کشور گفت: تنها راه حل بحران  کنونی میان ایران و آمریکا این است که تهران مذاکرات گسترده با آمریکا را قبول کند و واشنگتن نیز تحریم‌ها علیه ایران را کاهش دهد. لودریان در این راستا به قانونگذاران فرانسوی گفت تلاش‌های فرانسه و اروپا برای گشودن مذاکرات جدید که شامل فعالیت‌های هسته‌ای ایران بعد از ۲۰۲۵، برنامه موشک‌های بالستیکی و نفوذ منطقه‌ای آن می‌شود تنها راه حل معضل موجود است.اقدام و سخنان کشورهای اروپایی با واکنش های تند از سوی ایران روبرو شد.محمد جواد ظریف، وزیر أمور خارجه ایران در توئیت‌ی با اشاره به مقاله روز پنجشنبه در روزنامۀ واشنگتن پُست، نوشت: باج دادن اروپا "برای جلب رضایت امریکا تائید شد." وی درادامۀ توئیت خود نوشت "اگرمی خواهید شرافت خود را بفروشید به همین مسیر ادامه دهید. ولی برای خود موضع برتر اخلاقی و حقوقی قائل نباشید. شما چنین موقعیتی ندارید."آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی نیز در خطبه های نماز جمعه این هفته  با دشمن انگاشتن سه کشور اروپایی بریتانیا، فرانسه وآلمان،  گفت که "شما پادوِ آمریکا بوده و حقیر تر از آن هستید تا به ایران لطمه بزنید..." چرا سه کشور اروپایی مکانیزم حل اختلاف در برجام موسوم به " مکانیزم ماشه" را فعال کردند و  گفته اند که خواستار توافق جدیدی با ایران هستند؟ آیا اقدام  اخیر اروپایی ها ناشی از فشار دونالد ترامپ بر کشورهای اروپا و شانتاژ اوست که به گفته واشنگتن پست تهدید کرده است که اگر اروپایی ها از برجام خارج نشوند، بر روی واردات خودروهای اروپایی تعرفه گمرکی ۲۵ درصدی وضع خواهد کرد؟مهران براتی می گوید: "آنچه بدان شانتاژ آمریکا برای فشار بر اروپا در باره برجام گفته می شود، مدت زیادی است که از سوی آمریکا نسبت به اروپایی ها اعمال می شود و از آنها خواسته می شود که برجام را ترک کنند. اما اینکه اروپایی ها در قبال برجام چنین واکنشی نشان می دهند، دلیلش اینست که به خصوص پس از کشتار آبانماه و ادامه اعتراضات مردمی در ایران، پس از سقوط هواپیمای اوکراینی این طور به نظر می رسد که اروپایی ها دیگر اعتماد و اطمینان زیادی به ماندگار بودن نظام اسلامی در ایران ندارند. به همین دلیل هم، مقاومت هایی که تا کنون در برابر ترامپ داشتند، بدان ادامه نمی دهند و به گفته امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه می خواهند برجام را به طرح ترامپ برای توافق با ایران نزدیک کنند..." منصور فرهنگ می گوید:" واقعت امر اینست که کشورهای اروپایی مثل اکثر کشورهای دنیا بر أساس منافع اقتصادی، امنیتی، اطلاعاتی و یا "پرستیژ" خود تصمیم می گیرند. آنها این تصمیم را به خاطر خوب بودن  یا بد بودن آن اتخاذ نمی کنند و دنیای نسبیت بر تصمیات آنها حاکم است... ایجاد زمینه های ناامنی در منطقه که ناشی از واکنش های ایران به کمپین فشار حداکثری آمریکا علیه ایران است، اروپایی ها را سخت نگران کرده است. بنا براین، رفتار ترامپ و ایران، هردو، میانجیگری اروپا برای کاهش تنش ها بین آمریکا و ایران را بسیار مشکل کرده است. در نتیجه، اروپا در مرحله ای قرار گرفته که یا باید با ایران بسازد، و یا تصمیات خود را با آمریکا هماهنگ کند...در چنین شرایطی، اگر چه اروپایی ها انتقادهای بسیار زیادی از دونالد ترامپ دارند، اما منافع ملی، اقتصادی و امنیتی اروپا ایجاب می کند که در برابر ایران بایستاند..."برای شنیدن این میز گرد رادیویی بر روی فایل صوتی بالا کلیک نمائید. 
از دروغ بزرگی که مسئولان جمهوری اسلامی در مورد علت سقوط هواپیمای اوکراینی گفتند، تا رجزخوانی‌ها در مورد انتقام گرفتن از آمریکا و بالاخره پنهان‌کاری و انتشار خبرهای نادرست در بارۀ  ناآرامی‌های آبان‌ماه، رژیم جمهوری اسلامی حداقل طی چند ماه اخیر، در روند دروغ‌سازی‌ و تبلیغات انحرافی خود گرفتار شده است. هر قدم برای رهایی از این دام، گرهی تازه به پای نظام می‌زند. در برنامۀ زمینه‌ها و دیدگاه‌ها، به کمک تورج اتابکی، استاد تاریخ اجتماعی در هلند، به انگیزه‌های تولید دروغ و به ویژه شناسایی مخاطبان تبلیغات انحرافی خواهیم پرداخت. سرانجام دو روز بعد از سقوط هواپیمای اوکراینی و بعد از مجموعه‌ای از اظهارات نادرست و ضد و نقیض مسئولان، جمهوری اسلامی ایران اعتراف کرد که علت سقوط، اصابت ناخواستۀ موشک ضدهوایی ایران به هواپیما بوده است.کمی قبل از واقعۀ سقوط، منابع جمهوری اسلامی از حملۀ "انتقامی" خود علیه آمریکا خبر داده بودند. آیت‌الله خامنه‌ای از زدن سیلی به آمریکا سخن گفت و خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران از کشته شدن ٨٠ آمریکایی زیر آتش ایران، خبر داد. همین خبرگزاری در روز ١٨ دی، حملۀ موشکی ایران به پایگاه هوایی "عین‌الأسد" در عراق را "نخستین حملۀ رسمی به پایگاه‌های آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم" توصیف کرد. در مقابل، مقامات آمریکایی گفتند که در این حمله، کوچکترین آسیبی حتی به یک سرباز آمریکایی وارد نشده است.اما پنهان‌کاری‌ها و در عین حال سردرگمی مسئولان جمهوری اسلامی برای ارائۀ پاسخ و توضیح، بخصوص با وقایع آبان‌ماه چشمگیر شد. طی روزها و هفته‌ها، در حالی که منابع خارجی و سازمان‌های بین‌المللی منظماً آمار خود را از کشته‌شدگان سرکوب به‌روز می‌کردند، مقامات ایرانی از اطلاع‌رسانی منسجم (ولو نادرست) عاجزتر می‌شدند. انکار رویدادها، سپس پذیرفتن ضمنی آن از سوی برخی مسئولان و تلاش برای توجیه و اعلام آمار متفاوت، حتی خود مسئولان را گیج کرده بود.تولید دروغ برای طرفداران نظاماما سه مورد اخیر نباید این تصور را ایجاد کند که جمهوری اسلامی راه و روش تازه‌ای پیش گرفته است. یادآوری پنهان‌کاری‌های ناکام مقامات و دستگاه‌های حکومتی و یا اطلاعات نادرستی که طی چهل سال اخیر توسط آنها منتشر شده، نیاز به فهرستی بسیار طولانی دارد.به گفتۀ تورج اتابکی، گذشته از عدم هماهنگی میان نهادها و مسئولان مختلف  که یکی از ضعف‌های همیشگی جمهوری اسلامی بوده است، یکی از انگیزه‌های اصلی تبلیغات دروغ را باید مجاب کردن بخش کوچکی از جامعه دانست که در هر صورت طرفدار و مرید نظام است.در آمریکا نیز به رغم افشاگری دائمی رسانه‌ها در مورد دروغ‌های فاحش دونالد ترامپ، میزان طرفداران او همچنان ثابت مانده است. تورج اتابکی گوشزد می‌کند که هرچند، نظام تبلیغاتی در آمریکا بسیار پیچیده‌تر  و حساب‌شده‌تر از ایران است، اما در آن کشور هم هدف پیام‌ها و تبلیغات ترامپ اساساً کسانی چون مسیحیان انجیلی (اِوانجلیست) است که به هرحال از دولت کنونی طرفداری می‌کنند.تورج اتابکی معتقد است تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی بتواند با ابزار سرکوب و فشار حکومت کند، این نظام تبلیغی متکی به دروغ نیز ادامه خواهد یافت...برنامۀ زمینه‌ها و دیدگاه‌ها را در فایل صوتی گوش کنید
در حالی که رهبران ایران همچنان از اعلام شمار کشته شدگان، مجروحان و دستگیرشدگان اعتراضات آبان ماه خودداری می کنند، علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، گفته است که هشتاد و پنج درصد کشته شدگان اعتراض های آبان ماه مردم عادی بودند که پیشتر در هیچ اعتراضی علیه نظام اسلامی شرکت نکرده بودند. با این حال، او مدعی است که این افراد توسط "سلاح های غیرسازمانی" و به گفتۀ او توسط "معاندان و دشمنان" کشته شده اند که هدف شان از این کار، به گفتۀ شمخانی، "کشته سازی" علیه حکومت اسلامی بوده است. آیا در این سخنان اعترافات ناخواسته ای نهفته است؟ تا کجا تلاش های حکومت اسلامی و رهبر آن، علی خامنه ای، برای باصطلاح "دلجویی" از معترضان پس از سرکوب گستردۀ آنان میّسر است؟ و تا کجا تلاش های مجدد حکومت و جناح اصلاح طلب آن برای "گرم کردن تنور انتخابات" اسفند ماه گویای بن بست و سردرگمی گرایش های مختلف حکومتی است؟حسن شریعتمداری، دبیر کل شورای مدیریت گذار، و رضا علیجانی، رونامه نگار و فعّال سیاسی ملی-مذهبی، کوشیده اند به این پرسش ها و دیگر پرسش ها پاسخ بدهند. حسن شریعتمداری : حکومت ایران در توجیه کشتار معترضان به هذیان گویی افتاده است، هر چند ناخواسته اعتراف کرده که کل یک جامعه علیه نظام مستقر به اعتراض برخاسته است. مردم ایران علی خامنه ای را آمر و عامل اصلی سرکوب و کشتار معترضان می دانند. اما، خامنه ای می کوشد با ترساندن مردم از خطر تجزیه و کمونیسم مانع از پیوستن طبقۀ متوسط به اعتراض های جاری کشور بشود. اما، این تمهیدات، به گفتۀ حسن شریعتمداری، بی فایده است، زیرا، رهبران حکومت اسلامی نهایتاً در مقابل دادگاه برای پاسخگویی دربارۀ جنایات شان قرار خواهند گرفت. حسن شریعتمداری سپس افزوده است : همه باید انتخابات پیش رو را از اساس تحریم کنند. همه باید در عین حال بدانند که میان قدرت و جامعه هیچ نیرویی باقی نمانده است و در نتیجه یا باید با قدرت بود در مقابل مردم یا در کنار مردم علیه استبداد. حسن شریعتمداری سپس تأکید کرده است : ما در مرحلۀ اضمحلال و فروپاشی رژیم اسلامی ایران به سر می بریم و زمان گفتگوهای مجرد و بی انتها به سر آمده است. زمان، زمان جدّی گرفتن تشکل آلترناتیو است و این کاری است که شورای مدیریت گذار می کوشد انجام بدهد. رضا علیجانی :تلاش رهبر برای دلجویی، به قصد دلجویی نیست. اقدام او نشانگر این است که شکاف و اعتراض حتا تا درون قدرت علیه سرکوب اعتراض های اخیر گسترش یافته اند. افزون بر این، بخش های مهمی از اصلاح طلبان اعلام کرده اند که در انتخابات پیش رو شرکت نخواهند کرد و آن دسته از اصلاح طلبانی که همچنان مشارکت در انتخابات را تبلیغ می کنند، هدف شان حفظ رانت و امتیازات خود در درون قدرت است. به گفتۀ رضا علیجانی : این دسته از اصلاح طلبان همانند علی خامنه ای در انتخابات پیش رو سیلی خواهند خورد. رضا علیجانی در آسیب شناسی خلاء آلترناتیو در ایران می گوید که در وضعیت بحرانی کنونی بزرگترین شانس رژیم اسلامی همچنان وضعیت نابسامان مخالفانش است. او گفته است : اگر چه توازن اجتماعی قویاً به سود مردم است، اما توازن سیاسی و نظامی هنوز به نفع حکومت است و مهمترین وظیفۀ مخالفان تغییر این توازن سیاسی به سود مردم است.
اعتراضات هفته آخر آبان که بدنبال گران شدن بنزین در ایران آغاز شد، در تاریخ ۴۰ ساله  جمهوری اسلامی در نوع خود بی سابقه بوده است. با مقایسه اعتراضات اخیر با اعتراضات سال‌های ۹۶ و ۸۸  چه مشخصاتی در خیزش اخیر بیش از هر چیز توجه همگان را به خود جلب می کند؟ آیا این مقایسه نشانگر تحول  و جهش در ساختار جنبش‌های اعتراضی در ایران است؟ آیا در هر سه جنبش اعتراضی، ماشین سرکوب رژیم از استراتژِی مشابهی پیروی کرده و یا اینکه با تحول و جهش در جنبش‌های اعتراضی، استراتژی سرکوب رژیم نیز تحول یافته و خود را با الزامات تازه تطبییق داده است. تحت چه شرایطی ماشین و استراتژی سرکوب رژیم می تواند کارآیی موثر خود را از دست بدهد؟ برای بحث و گفتگو در این باره آقایان دکتر تورج اتابکی، استاد تاریخ اجتماعی در هلند و کاظم کردوانی، جامعه شناس مقیم کشور آلمان میهمانان میز گرد رادیویی برنامه زمینه ها و دیدگاهها  هستند.در اولین نگاه، ابعاد و گستره اعتراضات هفته آخر آبان که در بیشتر از ١۰۰ شهر ایران آغاز شد و طی چند روز منجر به کشته شدن صدها نفر  و زخمی شدن هزاران نفر شد، نشانگر تبلور خشم مردمانی بود که تحت فشارهای شدید معیشتی و اقتصادی  قرار دارند. فشارهایی که برآیند دو عامل قدرتمند رویکرد تحریمی آمریکا و ناکارآمدی سیاست های اقتصادی نظام اسلامی و گسترش فساد در این کشور است. میزان خشونت بکار گرفته در این اعتراضات و سرکوب گسترده این اعتراضات توسط نیروهای امنیتی رژیم اسلامی که ظرف مدت کمتر از یک هفته موفق به سرکوب این جنبش بزرگ اعتراضی شد، لزوم بررسی استراتژی رژیم اسلامی  در سرکوب جنبش های اعتراضی را ایجاب می کند.تورج اتابکی، و کاظم کردوانی به خشونت سازمان یافته از سوی رژیم برای سرکوب این اعتراضات اشاره می کنند و بر این باورند که رژیم از پیش خود را برای سرکوب این اعتراضات آماده کرده بود، ولی ابعاد و گستره این خیزش، مقام های رژیم اسلامی را غافلگیر کرد. تورج اتابکی می گوید که مطالبات معترضان صرفاً جنبه اقتصادی نداشته و نابرابری اجتماعی سهم بزرگی در ایجاد جنبش اخیر داشته است. کاظم کردوانی افزون بر گسترش فقر، تحقیر و سرخوردگی را از جمله انگیزه های مهم اعتراضات اخیر در ایران تبیین می کند.برای شنیدن این میز گرد رادیویی بر روی فایل صوتی بالا کلیک نمائید.
آبان ماه ۹۸، اعتراضاتی که با خشم مردم علیه افزایش سرسام‌آور بهای بنزین جرقه خورد، به سرعت به اعتراضات حکومتی با شعارهای ورای مشکلات اقتصادی تغییر ماهیت داد. این نخستین بار طی یک دهه اخیر نیست که اعتراضات نسبت به مشکلات اقتصادی چنین با شتاب به اعتراضات ضد نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل می‌شود. در دی ماه دو سال پیش (۱۳۹۶) هم  شعار «نه به گرانی» به سرعت به شعارهایی که بنیان نظام را هدف گرفتند، تغییر شکل داد. اعتراضهایی که همانند دهه‌های پیش تنها به پایتخت و چند شهر بزرگ بسنده نکرد و دامنه آن به بیش از صد شهر در ایران رسید و در آخرین دور هم دامنه وسعت اعتراضات در شهرستان‌های دور از مرکز گسترده‌تراز پایتخت بود. چه تفاوتی میان اعتراضات در دهه نود خورشیدی و اعتراضات در سه دهه‌ پیشین که با عناوین جنبش سبز و جنبش دانشجویی در جامعه ایران شناخته می‌شوند، حاصل شده است؟علی افشاری، پژوهشگر و عضو هیات سیاسی اجرایی سازمان همبستگی‌ جمهوری‌خواهان ایران، ساکن واشنگتن، که تفاوت‌ها میان اعتراضات اخیر با جنبش‌های پیشین را زیاد و البته ملموس برمی‌شمرد، تاکید دارد که در اعتراضات فراگیر دو سال پیش، شهرهای بزرگ کمتر از نقاط دور از مرکز، در تظاهرات حضور داشتند هر چند که در اعتراضات آبان ۹۸ اعتراضات در مرکز هم به گستردگی استان‌های دور از مرکز بود. این فعال سیاسی، در مقایسه میان جنبش‌های دهه‌های اخیر، تصریح می‌کند که جنبش‌های پیشین، بیش از پیش، در چارچوب مطالبات سیاسی استوار بود و میدان‌داران آن، دیدگاه‌های اصلاح‌طلبانه داشتند اما در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ اعتراضات با انگیزه‌های سیاسی آغاز و برانگیخته شد هر چند بدلیل ناامیدی و سرخوردگی نسبت به ساختار سیاسی جناح‌های درونی به سرعت سیاسی شدند و در آبان ۹۸ این روند تعمیق بیشتری پیدا کرد و یک بعد دیگر، اعتراض به فقدان مشارکت در تصمیم‌گیریها هم به آن اضافه شد.  مهرداد درویش‌پور، استاد دانشگاه و جامعه‌شناس در استکهلم سوئد، در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه بستر اعتراضات کنونی چه تغییر ماهیتی نسبت به دو دهه پیشین یافته است، با اشاره به اینکه جرقه این اعتراضات خودجوش مردمی، که بر پایه معضلات اقتصادی زده شد، منجر به فراهم شدن بستری برای سراسری شدن و گسترش و عمیقتر شدن این اعتراضات شد، می‌گوید: در بررسی چهار دهه نظام جمهوری اسلامی ایران، در دهه اول، فقط گروه‌های سیاسی هستند که به چالش حکومت اسلامی پرداختند؛ جنبش‌هایی هم در نقاطی از ایران از جمله ترکمن صحرا و کردستان در اوایل انقلاب فعالیت داشتند که سرکوب شدند؛ بعد از روی کار آمدن محمد خاتمی با نوعی رویکرد اصلاح‌طلبی روبرو هستیم، که جنبش دانشجویی بعنوان جنبش پیشرو، صدای سوم را متولد می‌کند، که فراتر از اصلاح‌طلبان و اصولگرایان است اما به قشر دانشجو محدود ماند و فراگیر نشد و در پی آن جنبش اصلاحات به میدان آمد که فراگیر شد البته با چهره‌های سیاسی مشخص و رهبران نمادین. مهرداد درویش‌پور با اشاره به اعتراضات دی ماه ۹۶ تاکید دارد که نطفه انقلاب دیگری بسته شده که برخلاف دو جنبش قبلی، جنبه اقتصادی در آن برجسته بود اما به سرعت به فراگیر شده، به کل حکومت پرداخت و ایران را در مسیری برگشت‌ناپذیر قرار داد. برای شنیدن میزگرد رادیویی زمینه‌ها و دیدگاه‌ها با حضور علی افشاری، پژوهشگر و عضو هیات سیاسی اجرایی سازمان همبستگی‌ جمهوری‌خواهان ایران، ساکن واشنگتن و مهرداد درویش‌پور، استاد دانشگاه و جامعه‌شناس در استکهلم سوئد، بر روی تصویر کلیک کنید.
در خاورمیانه، در اروپا، آمریکای لاتین یا شرق آسیا، تظاهرات و جنبش‌های اعتراضی نه تنها از نفس نیفتاده که هر روز در شکل و رنگی متفاوت، در گوشه‌ای از دنیا شعله می‌گیرد. آیا می‌توان وجوه مشترکی در همۀ این اعتراضات یافت؟ در برنامۀ زمینه‌ها و دیدگاه‌ها چند کارشناس فرانسوی در بارۀ دلایل و شباهت‌های این جنبش‌ها سخن می‌گویند... این برنامه دو روز قبل از ناآرامی‌های ایران در اعتراض به گران شدن بنزین تهیه شده است. شیلی، بولیوی، عراق، لبنان، هنگ‌کنگ، ایران...  شمار کشورها و شهرهایی که در سال ٢٠١٩ شاهد تظاهرات و ناآرامی بوده‌اند، بسیار بیشتر از این فهرست کوتاه است. جنبش‌های اعتراضی در کشورهایی مثل گینه یا اتیوپی به زحمت در رسانه‌های بین‌المللی جایی به خود اختصاص داد.در برخی کشورها مثل عراق صدها نفر در خیابان‌ها کشته شدند و در برخی دیگر اعتراضات به شکلی ملایم‌تر جریان یافت.عصیان در ایران که به دنبال افزایش بهای بنزین ناگهان چندین شهر را فراگرفت، بار دیگر نشان داد که فشارهای طولانی‌مدت بر مردم در هرکجای دنیا، دیر یا زود واکنش‌هایی را همراه دارد و هیچ نوع ساختار امنیتی و اطلاعاتی قادر به پیش‌بینی آنها نیست.اما جنبش‌های اعتراضی را نمی‌توان پدیده‌ای خاص سال ٢٠١٩ دانست. حداقل طی ده سال اخیر، اعتراض‌های مردمی در گوشه و کنار جهان دیده شده است: از جنبش سبز ایران گرفته (٢٠٠٩) تا بهار عرب (٢٠١١) و اعتراضات میدان تقسیم ترکیه (٢٠١٣)، رویدادهای ده سال اخیر یه یاد می‌آورند که سال ٢٠١٩ فقط ادامۀ پدیده‌های قدیمی‌تر است.به گفتۀ میشل ویوُورکا، جامعه‌شناس صاحب‌نام فرانسوی،  نخستین معنای سرکوب اعتراض‌ها، عجز حکومت‌هاست. او با نگاه به رویدادهای چند ماه اخیر در کشورهای مختلف نتیجه می‌گیرد که در اکثر موارد، پاسخ دولت‌ها چیزی جز سرکوب و زور نبوده است. او می‌گوید: "هرقدر یک حکومت در اختناق و سرکوب پافشاری کند، معنایش اینست که همانقدر از اقدامات وابتکارهای دیگر عاجز است"...آلن بِرتو، استاد انسان‌شناسی سیاسی، با برشمردن برخی وجوه مشترک در تظاهرات کنونی به اهمیت اعتراض‌ها علیه فساد اشاره می‌کند و می‌گوید: "در همه جای دنیا مردم به اشکال مختلف نسبت به نحوۀ کاربرد پول و اموال دولتی اعتراض دارند". به زبان دیگر، مردم در مورد آنچه "بیت‌المال" نامیده می‌شود خواسته‌ها و اعتراضاتی دارند.نکتۀ بسیار مهم دیگر از نظر آلن برتو، حرف یا پیام اولیۀ همۀ جنبش‌هاست: قبل از هرچیز، معترضان می‌خواهند که مسئولان حرف آنان را بشنوند. به گفتۀ آلن برتو، نخستین پیام همۀ اعتراضات گروهی اینست: "حرف ما را گوش کنید، ما را به حساب بیاورید"...مشروح توضیحات سه کارشناس فرانسوی را در بارۀ موج اعتراضات مردمی در جهان، در فایل صوتی گوش کنید. لازم به یادآوری است که این برنامه دو روز قبل از اعتراضات ایرانیان علیه گران شدن بنزین تهیه شده است.
حذف آثار بزرگ ادبی‌ از کتابهای فارسی‌ مدارس تازگی ندارﺩ. حذف اینگونه آثار بخصوص از سال ۱۳۸۸ آغاز شد و ﺍﻣﺳﺎﻝ ﻫﻡ شمار زیادی از آثار نظم و نثر فارسی‌ ﺍﺯ ﺟﻣﻟﻪ رباعیات خیام ، داستان «موسی و شبان» ﻣﻭﻟﻭﻯ، داستان «حلاج» تذکره الاوليا، شعر «مادر» ایرج‌میرزﺍ، «غزل در این سرای بی‌کسی» هوشنگ ابتهاج، «غزل جوانی» رهی معیری، شعر «به کجا چنین شتابان» شفیعی‌ کدکنی، شعر «باغ بی‌برگی» اخوان‌ثالث، یک داستان از داستاﻧﻰ از غلامحسین ساعدی ﻭ داستاﻧﻰ از بزرگ علوی ﺑﺎ اشعار و متون نثری که ارزش ادبی‌ چندانی ندارد، جایگزین شده است. حسین قاسم پور مقدم، مدیر گروه ادبیات فارسی دفتر تألیف کتب درسی آموزش و پرورش گفته است ﻛﻪ این تغییرﺍﺕ برای متناسب ‌ساﺧﺗﻥ کتاب‌ها با سند «تحول بنیادین» و سند «برنامه درسی ملی» انجام گرفته است. او همچنین گفته است جایی نیاز داشتیم شهید محسن حججی را ﻋﻧﻭﺍﻥ کنیم و این امربر حافظ و سعدی اولویت ﺩﺍﺷﺕ . آثار کسانی که به حکومت دشنام داده باشند یا اشعار به گفته او "جهت دار "ﻧﻳﺯ از کتاب‌هاﻯ درسی حذف شده است ﯾﺎ خواهد شد.همین اتفاق ده سال پیش در تالیف کتابهای تاریخ مدارس مشاهده شد. کتابهایی که هم از لحاظ کمی‌ و هم از لحاظ کیفی‌ کم مایه است.بعنوان مثال در این کتاب ها به اشاراتی بسیار مختصر به قهرمانان و شخصیتهای بزرگ و وقاﻳﻊ مهم تاریخی بسنده و نام پادشاهان نیز حذف شده است.البته انقلاب فرهنگی در آموزش عالی‌ را هم باید در اینجا ذکر کرد که در فروردین ماه ۱۳۵۹ آغاز شد. در برنامه زمینه‌ها و دیدگاههای این هفته با آقایان سعید پیوندی، جامعه شناس علوم تربیتی و استاد دانشگاه «لورِن» در فرانسه، و کاظم کردوانی، پژوهشگر و نویسندﻩ مقیم آلمان، درباره این موضوع گفت و گو کرد‌ه‌ایم.سعید پیوندی میگوید ما ایرانیان در بن‌بست کامل فرهنگی قرار گرفته‌ایم و از آنجا که جامعه مدنی ایران جامعه‌ای است با دستهای بسته و محدویتهای بسیار، قادر به ایجاد تغییر در سیاستهای حکومت در زمینه‌های مختلف از جمله نظام آموزشی نیست و نخواهد بود. به عقیده وی سیاست جمهوری اسلامی مبنی بر حذف آثار ادبا و شخصیتها و وقاﻳﻊ مهم تاریخی از کتابهای آموزش فارسی‌ و تاریخ جز افکندن جامعه ایران در سراشیبی سقوط چیز دیگری به بار نخواهد آورد.کاظم کردوانی میگوید که هدف جمهوری اسلامی از این کار پاک کردن حافظه تاریخی ملت ایران و هویت سازی یکطرفه اسلامی با برداشتی است که خود از اسلام دارد و در چهل سال اخیر وزرای آموزش و پرورش تمامی دولتها بجز دولت مهدی بازرگان از متحجرترین، بیسوادترین یا کم‌سوادترین وزرا بوده‌اند. او می‌افزاید که یکی از مشکلات کنونی ایران آنست که ایرانیان همدیگر را دوست ندارند و دیگری برایشان مطرح نیست. کاظم کردوانی میگوید که آینده خطرناکی در کمین چنین جامعه‌ای نشسته است. به مشروح این گفت و گو در فایل صوتی گوش کنید.
چهل سال پیش در چنین روزهایی دانشجویان اسلامگرایی که خود را پیرو خط آیت الله خمینی می دانستند با اشغال سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن کارکنان آن اولین و شاید تعیین کننده ترین بحران سیاسی ایران را پس از تأسیس حکومت اسلامی به وجود آوردند. خود آیت الله خمینی با پشتیبانی از این گرونگانگیری آن را "انقلاب دوم" نامید. بسیاری از این گروگانگیری به عنوان نخستین اقدام روحانیان، پیش از "انقلاب فرهنگی" و جنگ ایران و عراق، برای قبضه کردن قدرت و حذف رقبا و منتقدان یاد کرده اند. اما، آیا گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا برای رسیدن به چنین مقصودی به تنهایی کافی بود؟ همسو شدن دو سازمان مهم چپ ایران در آن زمان – حزب توده و سازمان چریک های فدایی خلق ایران – با این عمل چه نقشی در تثبیت قدرت و خودکامگی مذهبی در ایران داشت؟ از این همسویی و نقاط مشترک فکری امروز چه مانده است؟ اینها و پرسش های دیگر موضوع "زمینه ها و دیدگاه ها"ی این هفته با فرج سرکوهی، نویسنده و فعال چپ، و مهران مصطفوی، فعال سیاسی و تحلیلگر مسائل ایران، است.
عقب نشینی اخیر نیروهای آمریکایی از سوریه، ناتوانی آمریکا برای سرو سامان دادن به اوضاع آشفته افغانستان،   پرهیز کردن، اگر نگوئیم فرار واشنگتن از درگیری نظامی با ایران، هر چند محدود و بسیاری دیگر از رویکردهای آمریکا در سال‌های اخیر این شائبه را تقویت می کند که آمریکا دیگر آن قدرت هژمونیکی نیست که در پایان جنگ جهانی دوم در صحنه ژئوپلیتک جهانی شناخته می شد.  پایان هژمونی آمریکا، افول و یا غروب قدرت هژمونیک آمریکا در صحنه بین المللی طی ماه‌ها و هفته‌های اخیر از جمله موضوع های مهم  قابل بحث و گفتگو در محافل  مختلف سیاسی، اقنصادی و نظامی بسیاری از کشورها بوده است. انتشار یک کتاب تازه به قلم "برتران بادی"، استاد و پژوهشگر شناخته شده انستیتو مطالعات سیاسی پاریس که تز اصلی او در این کار پژوهشی بر غروب هژمونیک آمریکا انگشت می گذارد، ضرورت بحث و گفتگوی بیشتر در این باره را ایجاب می کند.پایان یافتن احتمالی هژمونی آمریکا و اینکه آیا آمریکا شاید نفس‌های آخر را به عنوان یک قدرت هژمونیک در جهان می کشد، موضوع میز گرد رادیویی برنامه زمینه ها و دیدگاههای این هفته است.میهمانان این میز گرد رادیویی دکتر تورج اتابکی، استاد تاریخ اجتماعی در هلند و احمد سرور دیپلمات و سفیر پیشین افغانستان در هند هستند.واژه هژمونی از زبان یونانی گرفته شده و به معنای رهبری است این واژه در زبان فارسی به معنای برتری، سروری و سلطه است.هژمونی در روابط بین المللی به نظمی نامتوازن اشاره می کند. نظمی که بر اساس آن یک کشور از لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی از سایر کشورها برتر است. واژه هژمونی در عرصه ژئوپلیتیک ماهیت قدرت اعمال شده از سوی یک کشور قدرتمند را توصیف می کند که در فضای بین المللی اعمال می شود و بر اساس آن به این کشور فرصت می دهد تا اراده خود را به شرکا و یا رقبا تحمیل کند.پدیده هژمونی تا کنون دو بار در تاریخ سرمایه گذاری ظهور کرده است رابرت گیلپین، پژوهشگر آمریکایی در حوزه اقتصاد سیاسی بین المللی که در سال ۲۰١۸ چشم از جهان فروبست به عنوان یکی از نظریه پردازان معتبر در این  زمینه شناخته می شود در این باره می گوید: " قدرت زیاد اقتصادی نسبت به رقبا، نخستین شرط ظهور یک کشور هژمونیک است. او در کتاب خود در سال ١۹۸۷  می گوید که پدیده هژمونی تا کنون دو بار در تاریخ سرمایه گذاری ظهور کرده است. نخستین تجربه تاریخی مربوط به پس از جنگ های ناپلئونی و کنگره وین یعنی از سال ١۸١۵ تا جنگ جهانی دوم است.در این دوران، پس از پیروزی طبقه متوسط لیبرال  در درون جامعه بریتانیا، ایدئولوژِی لیبرالیسم در این کشور برتری یافت و با توجه به قدرت برتر اقتصادی، این کشور به صورت قدرتی همراه با هژمونی در عرصه جهانی، هدایت و کنترل اقتصادی جهان را به عهده گرفت.به گفته رابرت گیلپین دومین تجربه تاریخی مربوط به دوران پس از جنگ دوم جهانی است که آمریکا نقش رهبری همراه با هژمونی را در عرصه اقتصاد جهانی به عهده گرفت.نظام مالی "برتون وودز"، مبدل شدن دلار به عنوان پول مأخذ جهانی، موافقت نامه‌های عمومی تعرفه و تجارت آزاد در سطح جهانی "گات" که بعداً به سازمان جهانی تجارت تبدیل شد، ایجاد صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در کنار تضمین امنیت جهان غرب با اتکا به نیروی برتر نظامی، کمک به بازسازی اروپای غربی و ژاپن، تضمین امنیت انرژی در جهان که از مفروضات اصلی توسعه اقتصادی است، از جمله تجلیات هژمونیک آمریکا محسوب می شود."برتران بادی" در باره تازه ترین کتاب خود که در بالا بدان اشاره شد، می گوید که آمریکا در تمامی جنگ های خود پس از سال ١۹۴۵ شکست خورده است.این پژوهشگر انستیتو مطالعات سیاسی پاریس اعتقاد دارد که آغاز غروب هژمونی آمریکا از زمان جنگ ویتنام آغاز شده است.همانگونه که چوئن لای، نخست وزیر چین در هنگام جنگ ویتنام  گفت، آمریکا به نقطه ای رسیده که از نظر اقتصادی و هزینه دیگر نمیتواند نقش خود را که بعد از جنگ جهانی بازی کرده، ایفا کند؟ اصولاً جهانی شدن اقتصاد و تجارت چهارچوب های پرقدرت گریز از مرکز را در جهان ایجاد کرده است.آیا جهانی شدن از دلایل عمده به زانو افتادن قدرت هژمونیک آمریکا بوده است؟"برتران بادی"می گوید: آنچه امروز در سوریه و بسیاری از نقاط جهان مستقیماً شاهد آن هستم به منزله آخرین نفس های کشوری است که داعیه هژمونی داشته است.آیا ما واقعاً شاهد پایان یافتن هزمونی آمریکا هستیم؟در غروب قدرت هژمونیک آمریکا آیا باید در انتظار قدرت جدید نوظهور دیگری باشیم که هژمونی خود را بر جهان بگستراند.آیا چین و روسیه و شاید ائتلافی از این دو می توانند در اینده نقش هژمونیک در جهان داشته باشند؟دراین میز گرد رادیویی تورج اتابکی و احمد سرور دیدگاه های خود را در برابر تز "برتران بادی" در باره غروب هژمونیک آمریکا ارائه کرده اند. برای شنیدن این میز گرد رادیویی بر روی فایل صوتی بالا کلیک نمائید.
چهار دهه است که گفتمانی بر فضای سیاسی ایران حاکم است، با این مضمون که چرا مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور در برابر نظام به یک اتحاد و همبستگی دست پیدا نمی‌کنند؟ چرا تلاش‌های مخالفان نظام در خارج از کشور برای دستیابی به اتحاد ناکام مانده است؟ اما در کنار این گفتمان، پرسشی دیگر هم مطرح است که آیا برای به سرانجام رساندن یک حرکت سیاسی در جهت گذار از نظام اسلامی به سوی یک نظام دموکراتیک، رسیدن به اتحاد در میان تمامی تشکل‌های سیاسی فعال ضروری است؟در این شماره از میزگرد رادیویی زمینه‌ها و دیدگاه‌ها، با حضور آقایان مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس، ساکن سوئد و جمشید اسدی، فعال سیاسی و اقتصاددان ساکن فرانسه، در یک بررسی آسیب‌شناسی نسبت به نحوه عملکرد مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، نقش و تاثیر یک نیروی منسجم و نیرومند در فرایند گذار مورد بررسی قرار گرفته است.جمشید اسدی، فعال سیاسی و اقتصاددان ساکن پاریس، نیاز به دستیابی به اتحاد در میان گروه‌های مختلف مخالفان در خارج از کشور را نه تنها امری ضروری نمی‌داند بلکه عدم دستیابی به اتحاد را امری مبارک می‌داند زیرا که به گفته این فعال سیاسی، بر أساس تعریف دموکراسی، تمامی گروه‌های مخالف همراه همزیستی مسالمت‌آمیز و قانون‌مند، در کنار یکدیگر به حیات سیاسی خود ادامه می‌دهند.مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس ساکن سوئد، نقطه نظری متفاوت را بیان کرده و تاکید دارد که محال است فرآیند دموکراتیک یک نظام سیاسی را از پای درآورد و به جای آن دموکراسی را جایگزین نماید، اما ائتلاف و اتحادی از گرایش‌های مختلف سیاسی شکل نگرفته باشد. به گفته مهرداد درویش‌پور، نیاز به تشکیل یک اتحاد در میان تمامی گروه‌های سیاسی ناشی از آن است که اگر چنین اتحادی شکل نگیرد، یک جریان شبه توتالیتر می‌تواند از طریق جمع کردن تمامی نیروها به گرد خود، یک نظام سیاسی را همانند سال ۵۷ در ایران تغییر دهد اما در آن صورت گذاز ازاستبداد به دموکراسی منجر نخواهد شد بلکه در چنین صورتی چرخه استبداد بازتولید خواهد شد. برای شنیدن فایل کامل صوتی این شماره از میزگرد رادیویی زمینه‌ها و دیدگاه‌ها با حضور مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس، ساکن سوئد و جمشید اسدی، فعال سیاسی و اقتصاددان ساکن فرانسه، بر روی تصویر کلیک کنید.
نه تنها در بحث‌های مربوط به اختلافات ایران و آمریکا، که در موضوع دعوای اقتصادی چین و آمریکا و به طور کلی در همۀ مباحث مرتبط با سیاست و اقتصاد جهانی، یکی از متغیرهای کلیدی مسئلۀ انتخاب شدن یا نشدن دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است. اگرچه هنوز برای هرنوع پیش‌بینی بسیار زود است، اما همۀ نگاه‌ها به تحولات سیاست داخلی آمریکا دوخته شده است. در برنامۀ زمینه‌ها و دیدگاه‌ها توضیحات دو کارشناس فرانسوی را از چند و چون اوضاع و به ویژه وضعیت دموکرات‌ها می‌شنویم... انتخابات ریاست جمهوری آیندۀ آمریکا در پاییز سال آینده (٣ نوامبر ٢٠٢٠/دوازدهم آبان ٩٩) برگزار خواهد شد اما کارزار انتخاباتی مدتی است که آغاز شده، بخصوص که رقابت در درون حزب دموکرات‌ برای گزینش نامزد نهایی شدت گرفته است. این نامزد باید کسی باشد که از نظر اکثر دموکرات‌ها ، توانایی رویارویی با دونالد ترامپ را داشته باشد.ژان اریک برانا (Jean-Eric Branaa) پژوهشگر روابط بین‌الملل که با کنایه به امکان انتخاب مجدد ترامپ اخیراً کتابی تحت عنوان "اگر دوباره برنده شود" منتشر کرده، با شرح جزییات روند گزینش در حزب دموکرات، گوشزد می‌کند که نامزد نهایی این حزب الزاماً از میان ده نفری که تاکنون در مناظره‌های تلویزیونی شرکت کرده‌اند انتخاب نخواهد شد. به گفتۀ او هنوز امکان ورود ناگهانی یک نامزد تازه به میدان وجود دارد.استیون اِکُوویچ (Steven Ekovich)، استاد تاریخ در دانشگاه آمریکایی پاریس نیز توضیح می‌دهد که تا مرحلۀ کنونی، هیچیک از نامزدهای حزب دموکرات از محبوبیت قابل توجهی برخوردار نبوده‌اند. با اینهمه وی و همچنین ژان اریک برانا اعتقاد دارند که بخت جو بایدن از سایر نامزدها بیشتر است، اگرچه اخیراً خانم الیزابت وارن نیز با استقبال بیشتری از سوی هواداران حزب دموکرات  مواجه شده است...مشروح گفتگوی رادیو بین‌المللی فرانسه با ژان اریک برانا و استیون اِکُوویچ را در فایل صوتی گوش کنید
اغراق نیست اگر بگویم که ملموس ترین اتفاق سیاسی ایران معاصر – که چهل سال پیش با پیدایش حکومت مذهبی در این کشور آغاز شد و تا امروز با قوّت ادامه داشته - پیکار زنان برای رهایی از بند شریعت و دین دولتی و تبعیض ها و اجبارهای جنسیتی ناشی از آن است. در این دوره زنان افغان نیز نخستین قربانیان خشونت ها به ویژه خشونت های بنیادگرایان اسلامی بوده اند و با دورنمای بازگشت احتمالی طالبان به قدرت نگرانی آنان از توسعۀ دوبارۀ زن‌ستیزی، سرکوب زنان توسط بنیادگرایان اسلامی از نو بالا گرفته است. در "زمینه ها و دیدگاه ها"ی این هفته خانم حمیرا قادری، نویسندۀ افغان مقیم هرات، و کاظم کردوانی، پژوهشگر ایرانی مقیم آلمان، به پرسش های ما دربارۀ ویژگی پیکار زنان ایران و افغانستان علیه زن ستیزی و نهادهای حامی آن، دلایل ناکامی این نبرد یا شروط موفقیت آن در آینده پاسخ داده اند. هر دو مهمان وضعیت عمومی زنان ایران و افغانستان، ویژگی مبارزات آنان را بررسی کرده اند و این بررسی را در سطوح مختلف از جمله جامعه، فرهنگ، قدرت سیاسی و قوانین حافظ فرهنگ مردسالارانه و ارزش های جنسیتی انجام داده اند.    
صدور احکام سنگین برای فعالان کارگری در ایران موجی از واکنش‌ها را برانگیخته است. در برنامه این هفته زمینه‌ها و دیدگاه‌ها، عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان به اعتبار حقوقی اینگونه احکام می‌پردازد و سعید پیوندی، جامعه شناس نیز وضعیت اعتراضات کارگری در ایران را بررسی می‌کند. 
موضوع مذاکره احتمالی بین واشینگتن و تهران با میانجیگری فرانسه، این روزها در فضای رسانه‌ای جهان قوت گرفته است. بسیاری پرسش می کنند که آیا اصولاً مذاکره بین آمریکا و ایران، برای حل اختلافات شدید میان این دو امکان پذیر است؟ آیا این دو کشورمی توانند در باره اختلافات خود، خصوصاً در باره برنامه هسته‌ای ایران، برنامه موشک های بالیستیک و نقش منطقه ای ایران  و در همان حال، برداشتن تحریم های یکجانبه، ولی بسیارگسترده آمریکا علیه ایران به توافقی دست یابند؟ مهران براتی، پژوهشگر و کارشناس مسایل بین الملل و حسن شریعت‌مداری، دیبر کل شورای گذار در میزگرد رادیویی برنامه زمینه‌ها و دیدگاه‌ها در باره امکان تنش زدایی بین ایران و آمریکا و دیدار احتمالی حسن روحانی با دونالد ترامپ به بحث و گفتگو پرداخته‌اند. به رغم اینکه زمان در عرصه رسانه‌ای حرکتی تند و شتابان دارد و با احساسات و هیجانات افکار عمومی پیوند می خورد، زمان دیپلماسی زمانی کند و گام به گام است و برای رسیدن به نتیجه ماه‌ها و گاهی سال‌ها طول خواهد کشید. در زبان دیپلماسی، احساسات و هیجانات جایی ندارند و در نگاه دیپلمات ها هیچ مشکلی نیست که غیرقابل حل باشد و برای آن راهی وجود نداشته باشد. دیپلماسی تلاش می کند که موانع را دور بزند و برای رسیدن به نتیجه‌ای مطلوب از آزمایش هیچ راهی فروگذار نخواهد بود، ضمن اینکه دیپلماسی رسیدن به یک توافق را لزوماً در یک ظرف زمانی محدود، تضمین نمی کند. مروری بر نقش دیپلماسی برای حل و اختلافات بسیار شدید در عرصه جهانی طی هفت دهه گذشته نشان می دهد که زبان دیپلماسی عمدتاً در حل این اختلافات موفق بوده است و بسیاری از دشمنان دیروز، دوستان امروز هستند. روابط بین ژاپن با آمریکا و بین ویتنام و آمریکا نمونه هایی از این نظر است.پیام نشست گروه هفت در بیاریتز در باره تنش زدایی بین تهران و واشینگتن و نقش بسیار فعال امانوئل ماکرون و پاریس در این باره این احتمال و شاید این خوش بینی را تقویت می کند که دیدار بین رئیس جمهوری آمریکا ، دونالد ترامپ و رئیس جمهوری ایران، حسن روحانی در هفته های آینده در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل امکان پذیر است. ولی هنوز هیچ چیز مطمئن نیست. امانوئل ماکرون می گوید که مذاکره تنها راه حل اختلاف بین آمریکا و ایران است و این راه باید از جایی شروع شود.آلن فِرِشون، در سرمقاله روز شنبه گذشته روزنامه لوموند فرانسه می نویسد که حضور محمد جواد ظریف در بیاریتز پیش تر از سوی پاریس با ایران هماهنگ شده بود و این حضور نمی توانست بدون نظر موافق و چراغ سبز آیت الله خامنه ای که حرف آخر را در نظام اسلامی می زند، صورت گرفته باشد. در همین حال، دونالد ترامپ، پیش تر در جریان این رویداد قرار گرفته بود و با این امر موافقت کرده بود.حسن شریعت مداری می گوید: مذاکرات در سطح مخفی برای تنش زدایی، احتمالاً پیرامون نوعی همکاری امنیتی و نظامی در منطقه ماههاست که بین سپاه پاسدران و آمریکا در جریان است. سپاه به هیچ وجه نمی خواهد ابتکار مذاکره را به آقای حسن روحانی و یا محمد جواد ظریف و واگذار کند و تا آنجا که بتواند در کار آنان کارشکنی خواهد کرد.او در ادامه می گوید: در حالی که اجماعی در ایران برای مذاکره وجود ندارد و اجماعی نیز در تیم آقای ترامپ در این خصوص مشاهده نمی شود و در همین حال کارشکنان بزرگی هم در منطقه مثل اسرائیل و عربستان سعودی وجود دارند، رسیدن به یک توافق آسان نبوده و در دیدرس نیست؛ هرچند نمی شود آنرا منتفی دانست. یک احتمال بسیار کوچک در حدود یک در صدی برای انجام مذاکره بین ایران و آمریکا وجود دارد.حسن شریعت مداری همچنین می گوید: در همین حال، حصول به یک نتیجه که بتواند هم زیستی جمهوری اسلامی ایدئولوژیک را با مشخصاتی که از آمریکا می شناسیم ایجاد کند، تقریباً محال است، مگر اینکه خروجی مذاکرات به نحوی باشد که از جمهوری اسلای فقط اسمی باقی بماند و محتوای آن بکلی تغییر کند.مهران براتی می گوید: اجماع در باره مذاکره با آمریکا کاری بسیار دشوار است. زمینه های مذاکرات هسته‌ای وین ١۳ سال طول کشید. از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰١۰ گفتگو‌ها بی نتیجه بود و در پایان وقتی تحریم‌ها جمهوری اسلامی را فلج کرده بود، در مجموعه نظام به یک تصمیم رسیدند که دیگر چاره ای ندارند، بجز اینکه مذاکره کرده و محدودیت های مربوط به برنامه هسته‌ای خود را بپذیرند. الان هم در بر همان پاشنه می چرخد. مقامات نظام اسلامی می دانند مذاکره با آمریکا به معنی رها کردن بسیاری از سوداگری های آنان است. از جمله، خروجی مذاکرت می تواند ایران را مبدل به نظامی شبیه جمهوری اسلامی پاکستان کند. به همین خاطر، نظام هنوز در برابر تحریم ها مقاومت می کند. ولی روزی فرا خواهد رسید که مجموعه نظام به این نتیجه خواهد رسید که راهی جز تسلیم در برابر خواست های آمریکا ندارد و باید تن به مذاکره دهد.بسیاری بر این باورند که تحریم های آمریکا تاثیرات بسیار مخربی بر اقتصاد ایران داشته و انتظارات آیت الله خامنه ای برای کمک چینی ها، روس‌ها و اروپایی برای سرپا نگه داشتن اقتصاد ایران تأمین نشده است. در همین حال، او با توجه به کهولت سن بدنبال راهی برای برون رفت از خطری است که می تواند نظام اسلامی را تهدید کند. در چنین شرایطی، آیت الله خامنه‌ای به رغم گفتمان رسمی، به گشودن درب مذاکره می اندیشد.آیا باید این فرضیه را قبول کرد که نظام اسلامی راهی به جز مذاکره برای تداوم خود ندارد؟حسن شریعت مداری می گوید: با توجه به شرایط بسیار بد اقتصادی و کاهش شدید فروش نفت ایران که به کمتر از ١۰۰ هزار بشکه در روز رسیده است، اراده عدم مذاکره آقای خامنه ای با آمریکا خواهد شکست و ایشان مجبور می شوند جام زهر بزرگی را سربکشند.مهران براتی می گوید: که آمریکا عجله ای برای مذاکره با ایران ندارد، آنکه باید عجله داشته باشد، ایران است. آمریکا در رابطه با ایران از یک استراتژِی که به استراتژی قورباغه در آب سرد معروف شده است، استفاده می کند. بدین معنی که یک قورباغه‌ای را در یک دیگ آب سرد می اندازند و روی یک اجاق با شعله بسیار کم می گذارند. قوریاغه به تدریج با گرم شدن تدریجی آب عادت می کند، به نحوی که لحظه پخته شدن و مرگ خود را دیگر احساس نمی کند. مهران براتی می گوید که جمهوری اسلامی در همین شرایط قورباغه در آب سرد قرار گرفته است. دیگ را آمریکا آماده کرده و شعله را هم روشن کرده است. این دیگر مسئله زمان است که چه زمانی جمهوری اسلامی باید بفهمد که باید از دیگ بیرون پریده و تن به مذاکره بدهد.از سوی دیگر بسیاری از تحلیگران می گویند که دونالد ترامپ، وارد کمپین انتخاباتی شده و در چنین شرایطی ایجاد یک درگیری می تواند برای آیند سیاسی او مشکلات عمده ای را ایجاد کند. لذا در چنین شرایطی است که مذاکره با ایران را در صورت فراهم شدن شرایط می پذیرد.آیا آقای ترامپ هم اکنون جذب این فکر شده است که راه مذاکره با ایران را پیش ببرد تا بتواند برگی برنده برای انتخابات نوامبر سال ۲۰۲۰ داشته باشد؟آیا دونالد ترامپ می تواند نظر خود برای مذاکره با ایران را بر مشاوران و همکاران رده اول خود، مانند مایک پومپئو و جان بولتون که رویکرد تغییر نظام اسلامی را در سر می پرورانند، تحمیل کند؟برای شنیدن این میز گرد رادیویی بر روی فایل صوتی بالا کلیک نمائید.
loading
Comments