داراب نامه- قطعۀ بیست و چهارم
Description
طمروسیه و مهراسب از اسارت بوزینگان گریخته اند و در ساحل در سوراخی پنهان شده اند. از دور کشتی ای می بینند و از آنها کمک می طلبند. مردان کشتی آنها را سوار می کنند. بوزنگان خبر می شوند و به کشتی حمله می برند. جنگی سخت در می گیرد. مردان کشتی با استفاده از نفت بوزنگان را شکست می دهند. دریا طوفانی می شود و همه در دریا می افتند.
طمروسیه و مهراسب به جزیره ای خوش آب و هوا می افتند خالی از سکنه، و کلبه ای در آنجا می سازند. کم کم "مردمان آبی" از دریا بر می آیند و به کنار آنها می آیند. زنی آبی شیفتۀ مهراسب می شود. مهراسب نیز دلباختۀ او می شود. حیله ای می چینند و زن آبی را می گیرند. خویشان زن آبی به التماس می آیند و گوهر می آورند تا مهراسب او را رها کند. مهراسب راضی می شود و زن آبی را رها می کند ولی شوهر زن آبی او را نمی پذیرد. زن به پیش مهراسب بر می گردد.
روزی طمروسیه در کنار دریا نشسته است که صورتی از آب بر می آید و او را می رباید. مهراسب چهار سال با زن آبی در آن جزیره می ماند و صاحب دو بچه می شود. روزی مادر زن آبی می آید و در گوش او چیزی می گوید و زن با او به دریا فرو می رود. مهراسب نومید و تنها در آن جزیره می ماند.