داراب نامه- قطعۀ سی و سوم
Description
عبقرهود که شاه فصطلیقون را به اشتباه کشته است و داراب را قاتل معرفی کرده است، در صدد است که عنطوشیه، زن فصطلیقون را وادار به قتل رسولان داراب کند. هر بار اتفاقی می افتد و این کار عقب می افتد. عبقرهود به زیارت هیکل می رود و می فهمد که رسولان طمروسیه اند و خریطینوس. حیله ای می چیند و عنطوشیه را هم به دریا می اندازد. بعد با بزرگان قوم صحبت می کند تا او را به شاهی بنشانند.
به زندان می رود و به زندانبان می گوید که طمروسیه در زندان است و امشب باید او را بکشیم. زن زندانبان که آگاه می شود، می گوید من طمروسیه را شیر داده و بزرگ کرده ام. قرار می گذارند که آن شب عبقرهود را بکشند.
شب عبقرهود با صد مرد قوی به زندان می رود. زندانبان می داند که نمی تواند او را بکشد. زن زندانبان می گوید، من دختری دارم نابینا و افلیج و بیمار. او را به جای طمروسیه به عبقرهود می دهیم. این کار را می کنند و عبقرهود به اشتباه می افتد و دختر را به همراه خریطینوس می کشد.