شب ۱۱۸- حکایت ملکنعمان و فرزندانش
Description
پس از آن شیرۀ عناب به شکر آمیخته به من بنوشانید و دست مرا شسته با دستارچه خشک کرد و سر و روی مرا با گلاب معطر ساخت. و گفت: «ای پسر عم، همۀ شب را بیدار بنشین که او امشب پیش تو نخواهد آمد مگر در آخر شب و انشاءالله به مقصود برسی و آرزو دریابی، ولکن پیغام من فراموش مکن.»
قصۀ عزیز و عزیزه را در میان حکایت تاجالملوک و آن را در دل داستان بلند ملکنعمان میشنویم. عزیز با عشق به دختری فتانه به عشق دخترعمویش عزیزه خیانت کرد، اما عزیزه او را در راه وصال معشوق یاری داد، هرچند عزیز نادان تا اینجای داستان دو بار به مکان قرار با دلدار رفته و هر دو بار پیش از آنکه معشوق سربرسد، خوابش برده و صبح با پیغامهای رازآلود و گلایهآمیز معشوق مواجه شده است. اکنون سومین شب قرار است که عزیزه با هزار ترفند او را آماده کرده تا مبادا باز بخوابد.
بعضی واژههای دشوار شب ۱۱۸:
چهاریک: یکچهارم
طراز: تریج، تزیین
مغازله: گفتوگو و رفتار عاشقانه
معانقه: همآغوشی
غنجودلال: ناز و عشوه
سخنان باریک: همان dirty talk امروزیها (ظرافت زبان فارسی را ببینید!)
▪️قصهخوان: فاطمه سالاروند
▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح
▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)
▪️رژیسور: فاطمه مهربان
▪️طرح و تهیه: امید مهدینژاد
▪️تهیهشده در: استودیو سهنقطه
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.