Discover1001 شبشب ۱۲۵- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
شب ۱۲۵- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش

شب ۱۲۵- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش

Update: 2025-07-103
Share

Description

«چون تو خداوند زن و فرزند گشتی شایستۀ معاشرت من نیستی و مرا جز مرد عزب به کار نیاید. چون روسپیان بر من بگزیدی، به خدا سوگند که او را به دیدار تو حسرت گذارم و چنان کنم که نه مرا باشی و نه او را...»


در میانۀ حکایت ملک‌نعمان و حکایت تاج‌الملوک شنیدیم که عزیز با خیانت به دخترعموی مهربونش او را دق‌مرگ کرد و سالی به نزد معشوقه‌اش که بعدها فهمید دلیلۀ محتاله بوده است ماند تا اینکه روزی دختری دیگر عزیز را مجبور به عقد با خود کرد و او را در کنار خود در قصری باشکوه یک سال اسیر کرد. پس از یک سال عزیز اجازه خواست که روزی بیرون برود و دختر هم پذیرفت اما قسمش داد که حتماً تا آخر شب برگردد. عزیز قبول کرد و مستقیم به باغ معشوقه‌اش رفت. اکنون ادامۀ ماجرای عزیز را با صدای فاطمه سالاروند بشنویم.



Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

شب ۱۲۵- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش

شب ۱۲۵- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش