Discover1001 شبشب ۱۲۷- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش
شب ۱۲۷- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش

شب ۱۲۷- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش

Update: 2025-07-104
Share

Description

«ای پسرعم، بدان که من خون خود بر تو حلال کردم و امیدوارم که میانۀ تو و محبوبه‌ات سازگار آید، لکن هروقت که ترا از دختر دلیلۀ محتاله آسیبی رسد دیگر به سوی او و به سوی دیگری باز مگرد و بر محنت شکیبا شو...»


در شب‌های گذشته شنیدیم که عزیز پس از خیانت به دخترعمویش عزیزه، مشغول عیاشی با دلیلۀ محتاله بود که دختری ثروتمند او را اسیر کرد و مجبورش کرد که با او ازدواج کند. یک سال در خانۀ دختر بود تا اینکه به باغ دلیله رفت. دلیله خشمگین از غیبت و خیانت یک‌سالۀ او تصمیم داشت او را بکشد، اما به خاطر وصیت عزیزه، از قتلش گذشت و نرینگی او را قطع کرد. عزیز به نزد همسرش برگشت، اما او نیز عزیز را از خانه بیرون انداخت. ادامۀ ماجرای عزیز را در شب ۱۲۷ بشنوید.


بعضی واژه‌های دشوار شب ۱۲۷:

ودیعت: امانتی

اجل: مرگ

تپانچه: سیلی

رقعه: نامه

تفریط (چیزی): نابود و ضایع کردن آن


Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

شب ۱۲۷- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش

شب ۱۲۷- حکایت ملک‌نعمان و فرزندانش