شب ۱۲۸- حکایت ملکنعمان و فرزندانش
Update: 2025-07-10
4
Description
«من بهشت جزیرۀ کافور و قلعۀ بلور بگشتم و حاکم آن جزایر ملک شهرمان نام داشت و او را دختری بود دنیا نام. با من گفتند که او مصور صورت این غزال است...»
به پایان حکایت عزیز و عزیزه رسیدیم. شنیدیم که عزیز در پی خیانتهایش مردانگیاش را از دست داد؛ اما عزیزه که در عشق عزیز مرده بود، پارچۀ نفیس و عجیبی را که از دلیلۀ محتاله گرفته بودند، به همراه نامهای برای او به یادگار گذاشته بود. عزیز امشب نامۀ عزیزه و پایان سرگذشتش را روایت میکند. با صدای فاطمه سالاروند شب ۱۲۸ را بشنوید.
بعضی واژههای دشوار شب ۱۲۸:
تفریط (در چیزی): نابود و ضایع کردن آن
مصور: نقاش
تمثال: تصویر
خداوند: مالک، صاحب
حیله: ابزار، چاره
سرشک: گریه
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Comments
In Channel