شب ۱۳۳- حکایت ملکنعمان و فرزندانش
Description
«این نامهای است از گداختۀ آتش فراق و مبتلای اندوه اشتیاق، آن که به معشوقه راه نداند و وصل را حیلهای نتواند و از فرقت دوستان شبانهروز به محنت اندر است...»
در شبهای گذشته شنیدیم که تاجالملوک دل به سیده دنیا، دختر ملکشهرمان، باخت. اما سیده دنیا میل به ازدواج نداشت. پس تاجالملوک تصمیم گرفت با وزیر پدرش و دوستش، عزیز تاجر، در لباس تاجران پارچهفروش به جزیرۀ کافور بروند. در جزیره همه از حضور آنان استقبال کردند و آنها هم منتظر بودند کسی از سوی سیده دنیا برای خرید پارچه بیاید. در شب ۱۳۳ ادامۀ ماجرا را بشنویم.
بعضی واژههای دشوار شب ۱۳۳:
ملاحت: نمکین بودن
صباحت: زیبارویی
چشمۀ حیوان: چشمۀ آب حیات
غالیهبو: معطر و خوشبو
خرف: خرفت، نادان
فراست: زیرکی
انبساط: شادمانی
کتاب: نامه، نوشته
قرطاس: کاغذ
مراسله: نامهنگاری
عفعف: عوعو، واقواق، صدای سگ
توعید: تهدید
عِرض: آبرو
ملاطفت: مهربانی، نرمخویی
ممازحت: شوخی و مزاح کردن
نخوت: تکبر
▪️قصهخوان: فاطمه سالاروند
▪️ضمایم و تعلیقات: علیرضا فتاح
▪️نگارگر: حمید قدسی (استودیو سواد)
▪️رژیسور: فاطمه مهربان
▪️طرح و تهیه: امید مهدینژاد
▪️تهیهشده در: استودیو سهنقطه
پادکست هزارویکشب را در کستباکس و اسپاتیفای و شنوتو بشنوید.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.