غزل صدم - بلبلانِ سوختهبال
Update: 2023-09-09
13
Description
بلبلانِ سوختهبال
غزل شماره 633
ای باد صبحدم خبر دلسِتان بگوی
وصف جمال آن بت نامهربان بگوی
بگذار مُشک و بوی سرِ زلف او بیار
یاد شِکر مکن سخنی زآن دهان بگوی
بستم به عشقِ مویِ میانش کمر چو مور
گر وقت بینی این سخن اندر میان بگوی
با بلبلان سوختهبالِ ضمیر من
پیغام آن دو طوطی شِکّرفشان بگوی
دانم که باز بر سر کویش گذر کنی
گر بشنود حدیث منش در نهان بگوی
کای دلربوده از برِ من حُکم از آن توست
گر نیز گوییام به مَثَل ترک جان بگوی
هر لحظه راز دل جَهَدم بر سر زبان
دل میتپد که عمر بشد، وارهان، بگوی!
سِرّ دل از زبان نشود هرگز آشکار
گر دل موافقت نکند کای زبان بگوی
ای باد صبح دشمن سعدی مراد یافت
نزدیک دوستان وی این داستان بگو
In Channel
سپاس فراوان ، بسيار زيبا و دلنشين بود، راهتان پررهرو باد ☺️💛🙏
کاش آهنگ نمیبود پس زمینه که لااقل بشه شعروگوش کرد ،
سلام و عرض ادب خدمت شما گرامیان خوش به سعادت برگزیدگانی چون شما که پاسداری از فرهنگ و ادب ایرانزمین را بر عهده گرفته و به زیبایی تمام انجام میدهید. خوشا به سعادت چون منی که از دستاورد ارزندهی شما بهره میبرم.
سلام استاد جان کم پیدا هستید! غزل تازه چی دارید برامون؟