غزل نود و هفتم - رازهای نهانی

غزل نود و هفتم - رازهای نهانی

Update: 2023-09-0612
Share

Description

رازهای نهانی


غزل شماره 615


ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی

جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی


به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت

که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی


مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی

مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی


چنان به نظرۀ اول ز شخص می‌بِبَری دل

که باز می‌نتواند گرفت نظرۀ ثانی


تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت

ز پرده‌ها به درافتاد رازهای نهانی


بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد

تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی


چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت

ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی


مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان

که پیر داند مقدار روزگار جوانی


تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد

ریاضت منِ شب تا سحر نشسته چه دانی


من اِی صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم

تو می‌روی به سلامت سلام من برسانی


سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد

اسیر خویش گرفتی بکُش چنان‌که تو دانی

Comments (2)

یادگار عمر Yadegare_omr

https://castbox.fm/va/5642665 پادکستی برای حافظ خوانی

Dec 18th
Reply

Haniye Jalili

که هر که را تو بگیری، ز خویشتن برهانی 👍

Sep 6th
Reply
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

غزل نود و هفتم - رازهای نهانی

غزل نود و هفتم - رازهای نهانی