غزل هشتاد و نهم - شب دل‌سوختگان

غزل هشتاد و نهم - شب دل‌سوختگان

Update: 2023-08-293
Share

Description

شب دل‌سوختگان


غزل شماره 570


هرگز نبوَد سرو به بالا که تو داری

یا مَه به صفای رخ زیبا که تو داری


گر شمع نباشد شب دل‌سوختگان را

روشن کند این غُرّۀ غَرّا که تو داری


حوران بهشتی که دل خلق ستانند

هرگز نستانند دل ما که تو داری


بسیار بود سروِ روان و گل خندان

لیکن نه بدین صورت و بالا که تو داری


پیداست که سرپنجۀ ما را چه بُوَد زور

با ساعد سیمین توانا که تو داری


سِحرِ سخنم در همه آفاق ببردند

لیکن چه زند با یَدِ بیضا که تو داری


امثال تو از صحبت ما ننگ ندارند

جای مگس است این همه حلوا که تو داری


این روی به صحرا کند آن میل به بستان

من روی ندارم مگر آنجا که تو داری


سعدی تو نیارامی و کوته نکنی دست

تا سر نرود در سر سودا که تو داری


تا میل نباشد به وصال از طرف دوست

سودی نکند حرص و تمنّا که تو داری

Comments 
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

غزل هشتاد و نهم - شب دل‌سوختگان

غزل هشتاد و نهم - شب دل‌سوختگان