مجموعه گفتارهای ابراهیم صحافی با عنوان «دستگاه نظری جواد طباطبایی»
Description
صدانت
مجموعه گفتارهای ابراهیم صحافی با عنوان «دستگاه نظری جواد طباطبایی»
مجموعه گفتارهای ابراهیم صحافی با عنوان «دستگاه نظری جواد طباطبایی»
در گفتگوی اصلان علی عباسی با ابراهیم صحافی
به همت موسسه صدانت
جواد طباطبایی با نظریهپردازی در عرصه فلسفه و اندیشه سیاسی به عنوان فیلسوف سیاسی ایران شناخته شده است. یکی از وجوه اندیشه وی، گریزناپذیر بودن گذار از سنت به مدرنیته در ایران است. نظریهپردازی ایشان در این زمینه ابعاد و سطوح مختلفی دارد و در آن تنها بر مدرنیته تاکید نشده، بلکه با بررسی تاریخ اندیشه در ایران و تحولات آن، وضعیت و ریشههای فکری، علمی و فلسفی در ایران، کاوش و تحلیل شده است. با این رویکرد، وجود و تکوین اندیشه سیاسی و فلسفی خاصی که با نام ایران میتوان آن را شناخت توسط ایشان مورد تاکید قرار میگیرد. با اتکا بر همین مباحث از هویت ملی و ملیت ایرانی نیز سخن گفته شده است. همچنین ایشان معتقد است آنچه که ایران نامیده میشود باید بیش از پیش مورد پژوهش، بررسی و نظریهپردازی قرار گیرد. چون در دیدگاه وی، ایران هنوز موضوعی ناشناخته است که فقط از دیدگاه نظریهپردازان غربی و مستشرقین و سفرنامهنویسان اروپایی مورد بررسی قرار گرفته است و در داخل ایران نیز کارهای اندکی انجام شده است که بتوان ارزشمند و قابل اعتنا محسوب کرد. بنابراین در نظریه مطرح شده، موضوعی با عنوانِ «مشکل ایران» صورتبندی شده است که بر اساس آن باید نظریهای برای ایران تدوین کرد که از ابعاد مختلف ایران را مورد بررسی قرار دهد و بتواند زمینه حل بحرانها و توان پاسخ به مسائل را برای ایران فراهم کند.
به این ترتیب در عرصه فلسفه و علوم اجتماعی، از رهگذر نظریه وی، مفاهیم جدیدی مطرح شده که بر مبنای آن، بازنگری در نحوه و رویکرد نگرش به موضوعات علوم اجتماعی و فلسفه، لازم و ضروری است. به همین جهت، دانشگاه و نظام علمی کشور نیز باید متحول شود تا بتواند توان و صلاحیت ِ مقابله و اجتهاد در زمینه موضوعی با عنوان «مشکل ایران» را داشته باشد. اما در صورت حفظ شرایط فعلی در نظام علمی و دانشگاههای ایران، علاوه بر اتلاف زمان و منابع، بسترها و زمینههای گسترش بحرانهای جدید در ایران ایجاد خواهد شد که در نهایت به ناتوانی در پاسخ به مسائل ایران منجر میشود که برای حفظ ایران و موجودیت آن، نتایج ناامیدکننده و البته خطرناکی در پی خواهد داشت. علاوه بر این مباحث، در دستگاه نظری ایشان، به سیر اندیشه سیاسی در اروپا و تحولات آن نیز توجه شده است تا بتوان با شناخت مدرنیته و اندیشه غربی، مفاهیم و مواد لازم را برای اجتهاد در مدرنیته غربی فراهم کرد. زیرا وی معتقد است برای گذار از سنت به مدرنیته باید با شناخت ِ سنت و اندیشه سیاسی در ایران و اجتهاد در مدرنیته غربی، زمینههای تحول در سنت و گذار از سنت به مدرنیته را در ایران ایجاد کرد. در نهایت هدف ایشان این است که با این نظریهپردازیها، فلسفه تاریخ و فلسفه سیاسی برای ایران تاسیس و تبیین شود.
.
.
جلسه اول | ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
اهمیت نظریه جواد طباطبایی برای ایران
مشاهده فیلم در یوتیوب | آپارات
شنیدن صوت در انکر | اسپاتیفای | کستباکس | گوگل پادکست | اپلپادکست
دانلود صوت با لینک مستقیم | از تلگرام
حدود ۵۰۰ سال قبل تحولات عمیقی در اروپا اتفاق افتاد که نه تنها اروپا بلکه کل جهان را تحت تاثیر قرار داد. این تحولات مدرنیته نامیده شده است. سیر تحولات مدرنیته از سال ۱۰۰۰ میلادی آغاز شد. در دین مسیحیت سال ۱۰۰۰ به عنوان سال ظهور حضرت مسیح توسط کلیسا اعلام شده بود اما با گذر از سال ۱۰۰۰ و ظهور نکردن مسیح، بحرانی در کلیسا و دین مسیحیت به وجود آمد. با این بحران، لزومِ تغییر و تحولات فکری در درون کلیسا مطرح شد. به این ترتیب با فراز و نشیبهای بسیار در طول چند قرن دو رنسانس در اروپا اتفاق افتاد و زمینههای تحولات بزرگ و آغاز دوران مدرن ایجاد شد. رنسانس به معنای بازگشت است و در موضوع مدرنیته، رنسانس به مفهوم بازگشت به فلسفه یونان و حقوق رومی است. در پرتو این رنسانس، تحولات فکر و اندیشه در کلیسا نضج گرفت و زمینههای مدرنیته را ایجاد کرد. پس از وقوع رنسانس دوم، فرانسیس بیکن و رنه دکارت پایهگذارِ انقلاب علمی شدند و اولین نشانههای تحول علمی ناشی از مدرنیته آشکار شد. دکارت با جمله «من میاندیشم پس هستم» ولولهای در عالم فلسفه و علم ایجاد کرد. انسانی که در دنیای قدیم، وابسته بود و نمیتوانست به صورت مستقل بیاندیشد اکنون و با این تحولات آزادی فکر، اندیشه و عمل بدست آورده بود. فضای گستردهای پیش روی انسان قرار گرفته بود و انسان مدرن میخواست با عقل و اندیشه خودش دنیای جدیدی بسازد. به این ترتیب بود که علم و فناوری گسترش و رشد یافت و انسان توانست دستاوردهای زیادی بدست بیاورد. اما این دستاوردهای شگرف در دوران مدرنیته، این تصور را برای انسان بوجود آورد که با عقل خود میتواند همه چیز را تخریب کند و از نو بسازد. مفهوم عقل دکارتی بر همین موضوع تاکید دارد و در مقابل آن عقل کانتی قرار دارد که عقل و دانش انسان را محدود میداند به طوری که نمیتواند بر همه پدیدهها و اجزای آن شناخت و کنترل داشته باشد و بنابراین در تخریب و مهندسی برخی پدیدهها و نهادها موفق نخواهد بود. علیرغم نتایج ناگوار عقل دکارتی، مدرنیته به هر ترتیب به پیش رفت و دنیای جدیدی در مقابل دنیای قدیم پدید آمد. مارشال برمن فیلسوف آمیکایی میگوید مدرنیته همچون گردابی عظیم است که همه چیز را در خود میبلعد. یوگن هابرماس فیلسوف آلمانی نیز معتقد است مدرنیته پروژه ناتمام است. بنابراین تحولات مدرنیته کماکان ادامه دارد و متوقف نشده است.
سه مفهوم مدرنیته، مدرنیزاسیون و مدرنیسم ظاهرا شباهت دارند و به اشتباه به جای یکدیگر به کار برده میشوند. اما این سه مفهوم یکسان نیستند و نمیتوان این مفاهیم را با یکدیگر معادل دانست. مدرنیزاسیون و مدرنیسم از اجزای مدرنیته هستند و در واقع نتیجه تحولات دوران مدرن محسوب میشوند. اگر مدرنیته را ناشی از تحولات اندیشه و فکر بدانیم که دنیای جدید را در مقابل دنیای قدیم بوجود آورد و فلسفه و علم مدرن جایگزین فلسفه و علم ماقبل مدرن شد، در این صورت مدرنیزاسیون را باید از اجزا و نتایج مدرنیته بدانیم. مدرنیزاسیون غالبا به صورت فیزیکی قابل لمس و قابل مشاهده است. امکانات و فناوریهایی که در دوران مدرن رشد کرده و مورد استفاده انسان قرار گرفته است ذیل مفهوم مدرنیزاسیون قرار میگیرد. برخی نهادهای انتزاعی همچون حقوق و قانون نیز ذیل مفهوم مدرنیزاسیون قرار میگیرند. مفهوم مدرنیسم نیز به تحولات و آثار جدیدی اشاره دارد که در دوران مدرن در عرصه هنر، موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی و فرهنگ رشد و نمو پیدا کرده است.
مدرنیته علاوه بر اروپا بر جهان و ایران نیز اثرگذار بود. اولین مواجهه جدی ایرانیان با مدرنیته، در جنگهای ایران و روسیه اتفاق افتاد. وقتی که سپاه ایران با ساز و برگ منسوخ شده و سازمان هدایت سنتی در برابر ارتش مجهز روسیه قرار گرفت، بارها شکست خورد و علیرغم بسیج مردم با فتوای مراجع دینی نیز موفقیتی بدست نیاورد. طوری که ارتش روسیه تا قزوین پیشروی کرد. عباس میرزا که مستاصل شده بود پس از ملاقات با نماینده دولت فرانسه از وی شنید که اتفاقاتی در اروپا و دنیا افتاده است که شما ایرانیان از آن اطلاع ندارید و اگر بارها با ارتش روسیه بجنگید شکست خواهید خورد. به این ترتیب اولین بار گروهی از ایرانیان با مدرنیته و آثار آن مواجه شدند. این اتفاقات سبب شد که اولین انگیزه برای ایرانیان جهت شناخت اروپا شکل بگیرد و گروههایی به اروپا اعزام شدند تا از نزدیک شرایط را بررسی کنند. آنچه که در اروپا (فرانسه و انگلستان) از پیشرفتها و دستاوردهای اروپاییها دیدند برایشان قابل باور نبود. این هیاتهای اعزام شده آنچه که از سفر اروپا نقل میکردند یا مینوشتند عمدتا بر شرایط ظاهری اروپا متمرکز بود. اما ارزشمندترین دریافت و برداشت آنها از اروپا تنها محدود شده بود به «یک کلمه» که بر آن «قانون» نام نهادند. از دیدگاه آنان آنچه که موجب رشد و توسعه در اروپا شده است همین «یک کلمه» یعنی «قانون» است.
این دستاورد خوبی بود اما هیاتهای اعزامی نتوانستند به ریشههای فکری و فلسفی این تحولات واقف و آگاه شوند که نقصان مهمی از نتیجه سفر آنها به اروپا بود. بعدها که ارتباطات میان ایرانیان و اروپاییها بیشتر شد، سفرهای زیادی میان دو طرف انجام شد. ناصرالدین شاه نیز چندین بار به اروپا سفر کرد. اما برای نمایندگان سنت، پدیدههای مدرن غیر قابل باور بود. مثلا زمانیکه که برای اولین بار دوربین عکاسی به ایران آمد از ملاهادی سبزواری فیلسوف آن زمانِ ایران، میخواستند عکس بگیرند اما وی عکس را باور نداشت و گرفتن عکس از صورت را امکانپذیر نمیدانست و میگفت کیفیات قابل انتقال نیست! به این ترتیب مواجهه با مدرنیته و آثار آن، برای کسانی که سنت را نمایندگی میکردند با تردید و عدم باور همراه بود. در واقع در دستگاه مفاهیم فکری و فلسفی این فیلسوفان، چنین پدیدههایی امکانپذیز نبودند!!
در نیم قرن اخیر نیز، جریانات فکری مختلفی ظهور کردند که دیدگاههای مختلفی در مورد جدال میان سنت و مدرنیته داشتند. سیدحسین نصر معتقد است که باید با بازگشت از مدرنیته و وانهادن آن به سنت بازگردیم. جلال آل احمد با ایده «بازگشت به خویشتن» میگوید ما فقط کافی است مدرنیزاسیون را وارد کنیم اما لازم نیست اندیشه و تفکر را وارد کنیم چون افکار و اندیشهها را در فرهنگ خودمان داریم. علی شریعتی نیز تفکراتی را اشاعه میدهد که ملهم از سوسیالیسم است اما برای عرضه آن به ایرانیان، ظاهر اندیشه سوسیالیستی خود را با مفاهیم دینی و اسلامی میآراید تا بتواند با ظاهر اسلامی به ایرانیان ارائه کند. برخی نظریهپردازان همچون آرامش دوستدار نیز خواهان از بین رفتن دینخویی در ایران هستند تا بتوان به سوی مدرنیته گام برداشت، و به همین جهت معتقد است که ایرانیان باید دین را به کلی




