چه سرنوشت بدی
حتی در گناه خیانت و لذت عشق هم بین زن و مرد هیچ عدالت و برابری نیست
آنا گناهی نداشت فقط از سردی و ب فکری شوهرش خسته بود برونسکی رو دوست داشت از سر عشق و علاقه نه هوس و شهوت
Aug 19th
Reply
Golestan Eli
خوانش اين قسمت شگفت انگيز بود سپاس از جناب عمراني
آنا به شدت بيمار رواني بود و اي كاش با كسي ميتونست صحبت كنه، رفتنش پيش دالي هم اين نياز و نشون داد ولي ابراز احساسات توي زمان دردمندي هم قدرت ميخواد هم آگاهي 🥲
Aug 11th
Reply
REZA_ATEF
اثرات مصرف مورفین
Aug 5th
Reply
REZA_ATEF
آناکارنینا!بشدت مالیخولیایی
Aug 5th
Reply
Mina
چقدر دلم برای این زن سوخت 💔💔
Jul 31st
Reply
saraBM
تعریف آنا از عشق! چقدر خفه کننده و آزاردهنده است 🤦🏻♀️
May 13th
Reply
maedeh dousti
چقدر خوب و عمیق فروپاشی روانی آنا رو توصیف کرد...و چقدر بد بود ک آنا به اشاره ای قادر ب برگشت ب حالت مثبت بود و پتانسیل زنذگی رو داشت، اما تنها بودن و صحبت نکردن با کسی و کمک نکرفتن اونو از بین برد،اگر حداقل یه دوست صمیمیِ خوب داشت که شرایط رو میدونست ،میتونست خودشو بهتر مدیریت کنه...چقدر بد بود ک هیچکس به رابطه سرد مادر و فرزند دقت نمیکرد ،همون کافی بود ک متوجه افسردگی مادر بشن...سبک زنذگی تجملاتی و پرستار یه بحثه اما مادری نکردن ی بحث دیکه..آنا خیلی افسرده بود.عالی توصیف شد. گویندگی فوقالعاد
May 4th
Reply
Sholeh Fardipour
آنای بیچاره
Mar 15th
Reply
Zahra Zeraatkar
مرگ دلخراش آنا خیلی برام آزاردهنده بود، آنا گناهکار بود اما ورونسکی مقصر این اتفاقات شوم آنا بود. از ورونسکی متنفرم
Mar 8th
Reply
Arghavan
عشق مهمه اما زندگی با آرامش واحترام مهمتره از عشقه
Feb 9th
Reply
niki nikbakht
درست و غلط این مطلب و نمیدونم اما من یه جایی میخوندم که ادم هایی که خیانت میکنن نمیتونن تو هیچ رابطه ای عشق و ارامش و تجربه کنن چون ناخوداگاهشون اونارو لایق ارامش و عشق نمیبینه و دائم جنجال درست میکنه و چقدر جالب که آنا نمیتونه حتی ثانیه ای آرامش داشته باشه و هر چیزی رو برای خودش تبدیل به شکنجه میکنه،همش میترسید بلایی که خودش سر همسرش اورد در نهایت برای خودش پیش بیاد
Feb 4th
Reply
Fatemeh Arbab
واییی چقد آنا رو اعصابه بعضی اوقات 😑😂
Feb 4th
Reply
Sanaz Kazemi
چقدر آقای عمرانی هنرمندن
Jan 11th
Reply
نگار جلالی
دقایق اخرش چقدر تلخ و دلخراش بود.حیف از آنا و حیف از مسیر اشتباهی که ادم به تباهی میکشونه....
Dec 29th
Reply
Sima Naderi
تفاوت بین افکار زن و مرد .و چیزهایی بیهوده که باعث دلخوری بین دونفر میشه فقط بخاطر اینکه هر کسی از دیدگاه خودش چیزایی رو میبینه که دیگری نمیبینه
چقدر دقیق جزییات افکار زن و مرد رو بیان کردن و چقدر واقعی
به نظرم این افکار در زمان مشکلات به سراغ همه ی ادما میاد.
از مرگ انا بسیار ناراحت شدم
Dec 25th
Reply
maryam behnezhad
این خوانش نفس رو در سینه حبس میکرد
بسیار عالی
ولی ای کاش نویسنده از عکس العمل ها بعد از مردن آنا چیزی مینوشت
Dec 24th
Reply
Farnozak9
آنا کاملا ادم احساسی، ساده و زیبایی بود که هرکسی عاشقش میشد و هوس بازی ورونسکی بود که باعث شد زندگی آنا تباه شه و افکار آنا کاملا شبیه کسی که از نظر روحی ضربه خورده و به هیچی حس خوبی نداره و این آشفتگی روانیسش باعث مرگش به این روش شد🥲😔💔
Nov 28th
Reply
Zahra Aghaei
احساسات آنا رو کسی درک میبینه که عشق رو تجربه کرده.البته عشق داغ اوایل جوانی.
Sep 14th
Reply
arghavan naeimi
مقایسه افکار زنان و مردان و علت عدم درک متقابل به خوبی توصیف شده . این کتاب برای مجردها تجربه یک زندگی است.
البته تاثیر مورفین بر افکار آنا و ایجاد بدبینی و افکار منفی را نباید نادیده گرفت
Sep 5th
Reply
Sara
این اپیزود اصلا مورد علاقه ی من نبود.
حالت های آنا رو بیش از حد وصف کرده بود. خیلی ام از آنا متنفر شدم. نه به این دلیل که به شوهرش خیانت کرد بلکه به این دلیل که خودشو از چشم مینداخت با این کارای مسخره و عجیبش.
تکلیفش با خودش معلوم نبود.
چه سرنوشت بدی حتی در گناه خیانت و لذت عشق هم بین زن و مرد هیچ عدالت و برابری نیست آنا گناهی نداشت فقط از سردی و ب فکری شوهرش خسته بود برونسکی رو دوست داشت از سر عشق و علاقه نه هوس و شهوت
خوانش اين قسمت شگفت انگيز بود سپاس از جناب عمراني آنا به شدت بيمار رواني بود و اي كاش با كسي ميتونست صحبت كنه، رفتنش پيش دالي هم اين نياز و نشون داد ولي ابراز احساسات توي زمان دردمندي هم قدرت ميخواد هم آگاهي 🥲
اثرات مصرف مورفین
آناکارنینا!بشدت مالیخولیایی
چقدر دلم برای این زن سوخت 💔💔
تعریف آنا از عشق! چقدر خفه کننده و آزاردهنده است 🤦🏻♀️
چقدر خوب و عمیق فروپاشی روانی آنا رو توصیف کرد...و چقدر بد بود ک آنا به اشاره ای قادر ب برگشت ب حالت مثبت بود و پتانسیل زنذگی رو داشت، اما تنها بودن و صحبت نکردن با کسی و کمک نکرفتن اونو از بین برد،اگر حداقل یه دوست صمیمیِ خوب داشت که شرایط رو میدونست ،میتونست خودشو بهتر مدیریت کنه...چقدر بد بود ک هیچکس به رابطه سرد مادر و فرزند دقت نمیکرد ،همون کافی بود ک متوجه افسردگی مادر بشن...سبک زنذگی تجملاتی و پرستار یه بحثه اما مادری نکردن ی بحث دیکه..آنا خیلی افسرده بود.عالی توصیف شد. گویندگی فوقالعاد
آنای بیچاره
مرگ دلخراش آنا خیلی برام آزاردهنده بود، آنا گناهکار بود اما ورونسکی مقصر این اتفاقات شوم آنا بود. از ورونسکی متنفرم
عشق مهمه اما زندگی با آرامش واحترام مهمتره از عشقه
درست و غلط این مطلب و نمیدونم اما من یه جایی میخوندم که ادم هایی که خیانت میکنن نمیتونن تو هیچ رابطه ای عشق و ارامش و تجربه کنن چون ناخوداگاهشون اونارو لایق ارامش و عشق نمیبینه و دائم جنجال درست میکنه و چقدر جالب که آنا نمیتونه حتی ثانیه ای آرامش داشته باشه و هر چیزی رو برای خودش تبدیل به شکنجه میکنه،همش میترسید بلایی که خودش سر همسرش اورد در نهایت برای خودش پیش بیاد
واییی چقد آنا رو اعصابه بعضی اوقات 😑😂
چقدر آقای عمرانی هنرمندن
دقایق اخرش چقدر تلخ و دلخراش بود.حیف از آنا و حیف از مسیر اشتباهی که ادم به تباهی میکشونه....
تفاوت بین افکار زن و مرد .و چیزهایی بیهوده که باعث دلخوری بین دونفر میشه فقط بخاطر اینکه هر کسی از دیدگاه خودش چیزایی رو میبینه که دیگری نمیبینه چقدر دقیق جزییات افکار زن و مرد رو بیان کردن و چقدر واقعی به نظرم این افکار در زمان مشکلات به سراغ همه ی ادما میاد. از مرگ انا بسیار ناراحت شدم
این خوانش نفس رو در سینه حبس میکرد بسیار عالی ولی ای کاش نویسنده از عکس العمل ها بعد از مردن آنا چیزی مینوشت
آنا کاملا ادم احساسی، ساده و زیبایی بود که هرکسی عاشقش میشد و هوس بازی ورونسکی بود که باعث شد زندگی آنا تباه شه و افکار آنا کاملا شبیه کسی که از نظر روحی ضربه خورده و به هیچی حس خوبی نداره و این آشفتگی روانیسش باعث مرگش به این روش شد🥲😔💔
احساسات آنا رو کسی درک میبینه که عشق رو تجربه کرده.البته عشق داغ اوایل جوانی.
مقایسه افکار زنان و مردان و علت عدم درک متقابل به خوبی توصیف شده . این کتاب برای مجردها تجربه یک زندگی است. البته تاثیر مورفین بر افکار آنا و ایجاد بدبینی و افکار منفی را نباید نادیده گرفت
این اپیزود اصلا مورد علاقه ی من نبود. حالت های آنا رو بیش از حد وصف کرده بود. خیلی ام از آنا متنفر شدم. نه به این دلیل که به شوهرش خیانت کرد بلکه به این دلیل که خودشو از چشم مینداخت با این کارای مسخره و عجیبش. تکلیفش با خودش معلوم نبود.