اندوه بیثمر کوشا - قاتل جنایت پل مدیریت
Description
این پرونده جنایی واقعی، روایت پسری به اسم کوشا است که در کلاس ادبیات عشق را آغاز کرد و با جنون پایان داد. کوشا، پسر جوان و ساکت خانوادهای آرام در کرج، روز اول دانشگاه دل به دختری به نام مهسا بست؛ دختری پرشور و بلندپرواز. نگاههای پنهانی او به مهسا به شیفتگی بیمارگونه تبدیل شد.
ماه ها سکوت کرد، اما هر روز بیشتر در خیال ازدواج با او غرق میشد. وقتی مهسا با بیاعتنایی پاسخ احساساتش را داد، آتش خشم در وجود کوشا شعله کشید.
روز حادثه، با کیسهای سیاه و چاقویی در دست، مهسا و دوستش مروارید را در پل مدیریت تهران غافلگیر کرد. ضربههای پیدرپی کار را تمام کرد؛ مهسا جان باخت و مروارید زخمی، جان بهدر برد.
دادگاه، کوشا را که دانشجوی ممتاز اما منزوی بود، به قصاص محکوم کرد. آخرین دیدار خانوادهاش پر از اشک و پشیمانی بود. وصیت کرد اعضای بدنش را ببخشند اما در نهایت، طناب دار بر گردنش افتاد.
سرنوشتش نه در کلاسهای ادبیات، که بر جرثقیلی در پل مدیریت نوشته شد.
در این داستان واقعی جنایی، به جزئیات پرونده جنایت پل مدیریت میپردازیم.
از سری پادکستهای عشق و جنون
به روایت: مرجان لقایی
هشدار: این پادکست شامل محتوای حساس و خشونتآمیز است. اگر کمتر از ۱۶ سال دارید، شنیدن این داستان برای شما مناسب نیست. در صورتی که بیشتر از ۱۶ سال دارید و با مشکلات روانی، افکار آسیبزا یا بحرانهای عاطفی دست و پنجه نرم میکنید، توصیه میشود پیش از گوش دادن به این قبیل پادکستها از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید
























اسم روان پریشی جنون حماقت بیشعوری این روزها شده عشق واقعا جالبه
سلااام وقت شما به خیر من به تازگی از طریق دوستم با کانال شما آشنا شدم . خیلی پرونده غم انگیزی بود .دلم واسه کوشا سوخت .به نظرم با این که در این پرونده قاتل بود ولی بیشتر خودش قربانی شرایط نابسامان خانواده اش بود. دم شما گرم نوع روایت تون خیلی خوبه
چه جالب پولدار که باشی تفاضل دیه رو هم میتونی ندی، عزیزان مسئولین میپردازند، چه مضحک هه😏😏 بیچاره کوشا:) بیشتر قربانی بود تا قاتل
هرچند موضوعات به شدت تلخو ناراحتوکننده است اما نحوه بیان شما و نگاهتون به مساله بسیار زیبا وتحسین برانگیزه بخصوص که سهم هر دو طرف رو میبینین وشرح میدین ممنونم
چقدر گریه کردم واسه هر دوشون واسه هر دو خونواده