اپیزود شصتوششم: مدرسه رازی
Description
دههی ۴۰ و ۵۰ خیلیها میخواستند فرزند دلبندشان در مدرسه رازی درس بخواند. آوازهی این مدرسه به خیلی جاها رسیده بود. از سال ۱۲۸۵ که بنیان مدرسه فرانک پرسان گذاشته شد، تغییرات زیادی روی داد و مدرسه بهتدریج گسترش پیدا کرد. شعبهی دخترانه و پسرانه ادغام شده و نامش به یاد حکیم زکریای رازی، رازی گذاشته شد. دانشآموزان زیادی از آن فارغالتحصیل شدند و خیلی از آنها در تخصص خود بنام و سرآمد شدند. امروز دانشآموزان مدرسهی پسرانه رازی هنوز در ساختمان خیابان ولیعصر درس میخوانند و قصههای مدرسهشان را در خاطرات بچههای قدیم دنبال میکنند. در اپیزود مدرسه رازی به برخی از این قصهها گوش میدهیم.
مالک و صاحبامتیاز: خانه زیبان
تهیهکننده: رامیار منوچهرزاده
نویسنده و کارگردان: نگین فیروزی
پژوهشگر: مهسا اسدیان
گویندگان متن: نگین فیروزی و وحید ناظمی
تدوینگر: فرزانه رضایی
پشتیبانی: امیربهادر بیات با همراهی پویان خالقی
ساخت و تنظیم موسیقی: محمد برزیده و آیدین انزابیپور
طراحی و ساخت هویت بصری پادکست: استودیو ملی
موشنگرافیک و طراحی گرافیک: نرگس فداکار
پشتیبانی فضای مجازی: امین شیرپور
Website: https://radionist.com/
Instagram: https://instagram.com/radio.nist
Telegram: https://t.me/https://t.me/radionistpodcast
Twitter/X: https://twitter.com/radionist_
همین که سام گیوراد تو اون مدرسه درس خونده معلومه چقدر مدرسه خوبیه
به عنوان معلم نسل جدید بغض گلوم گرفت چی بودیم چه شدیم !!!
آه از دقیقه ۵١، آه از موسیقی چارلز آزنوار آه از نهال تجدد
وقتی این پادکست رو گوش میکردم، واقعا دلم میخواست گریه کنم. سیستم آموزشی نوینی که شصت سال قبل تو ایران بود، امروز در کشورهای پیشرفته اجرا میشه. و ما کجاییم؟ به دنبال نان و حداقل حقوق انسانی
چقدر لذت بخش بوده درس خوندن تو این مدرسه، سیستم آموزشی الان چطوره، بچه های بیسواد و بی هنر بار میارن نگران کنندس ، حیف این هوش و انرژی
خیلی دلی و غم انگیز بود🥺
شوهر عمهی من دههی شصت مسئول آزمایشگاه این مدرسه بود. خونهشون توی مدرسه بود و بعضی جمعهها که میرفتیم خونهشون منو میبرد آزمایشگاه و برام چند تا آزمایش ساده ترتیب میداد. برای منی که ۵ ساله بودم، حکم جادوگری داشت😁 دمتون گرم، چه خاطراتی زنده شد برام
انقدر توصیفات زنده و زیبا بود که حس کردم زندگیش کردم:)
رادیو نیست مرهمی هست روی دلتنگی های عجیب و غریب دلم برای روزهایی که هیچ گاه نتونستم زندگی کنم... و البته روزهایی که در وصفشون میشه گفت عمیق ترین روزهایی هستن که میتونم متصور بشم...
برای من ۱۸ ساله که عمیقا احساس میکنم گمشده ای در روزگاری که هیچوقت زندگی نکردم دارم؛ وجود رادیو نیست اعجازبخشه... رادیو نیست مرهمه... من رو جدا میکنه از زمانه ای که احساس میکنم هیچ تعلقی بهش ندارم و با جزئیات تمام غرق میشم توی روزگاری که بی نهایت وجودم رو جلا میده... در وصف شما و این کار بزرگتون هیچ چیزی نمیشه گفت... امیدوارم که این مسیر زیبا و ارزشمند ادامه دار باشه و یه روزی بیاد که کمتر حسرت گذشته رو بخوریم و بتونیم دوباره ایرانی بسازیم که همینقدر پر از احساسات دنج و زیبایی و امید باشه♥️🌱
سپاس فراوان .خوشبحال شما عزیزان که این خاطرهای زیبا رو از زمان تحصیل خود دارین .وما جنگ . راهپیمایی ..... متاسفانه
به به جناب گیو راد!بعد ازمدتی گوش ما به نوای شما روشن شد. دلمون برای صدای شما تنگ شده بود.
❤❤❤
چرا من با شنیدن این اپیزود نام خودآگاه بغض کردم و اشک ریختم مخصوصا با مصرعی از شعر فروغ عزیزم
با هر بار شنیدن اپیزود جدید، سفر در زمان، مکان ها، خاطرات، آدم ها، بغض در گلوم لونه میکنه، ممنون از شما😑😍👏👏
کارتون حرف نداره
سیام سپتامبر مصادف است با روز جهانی پادکست. روز جهانی پادکست رو به همه صداهای متفاوت و شنیدنی تبریک میگم ! امروز، روز جشن گرفتن قدرت صداست. روزی که به همه کسانی که با اشتیاق و خلاقیت، دنیای پادکست رو غنیتر میکنند تبریک میگیم. به همه اونهایی که با هر موضوع و سبکی، لحظات شنیدنی و آموزندهای رو برای مخاطبانشون رقم میزنند. امیدواریم همیشه با همین انرژی و شور، به تولید محتواهای باکیفیت ادامه بدید. برای همه پادکسترها، از صمیم قلب آرزوی موفقیت و شنیده شدن داریم.
...و خرابه های آزمایشگاه و یواشکی رفتن در تالاری که دیگر زیبا نبود . تمام کف پوشهای کهنه به یادم آمد . پیتزا شهرام و رستوران اسکان و سرخه بازار و دادلی و در نهایت مدرسه هدف و پارک ملت و خاطرات قشنگ خیابان ولیعصر . از سلف غذا فقط دکه ای به یاد دارم که با ۱۵ تومن بدمزه ترین ساندویج دنیا رو میداد . رازی و خاطراتش به قول نهال عزیز جایی است که من رو به خودم وصل میکند.
بسیار ممنونم. عالی بود
از ۱۱ تا ۱۶ سالگی در مقطع راهنمایی و دبیرستان در مدرسه رازی جدید تحصیل کردم یعنی از سال ۶۸ تا ۷۳ درست بعد از این خاطرات قشنگی که شنیدیم .خیلی متعجب هستم از این همه تغییر در نزول در سیستم آموزشی . از تنبیه بدنی توسط معلم انگلیسی آقای هاشمی و کتک خوردن از معلم حرفه و فن به جرم قدبلند بودن و زهره چشم گرفتن تا خط کش خوردن از ناظم مدرسه آقای احسانی و در صف ایستادن و تراشیدن موی یک نوجوان به شکل چهارراه توسط ناظم بی اعصاب و بدخلق آقای برهانی . تنها وجه مشترک بازی در حیاط پرجمعیت و بازی بسکتبال و....