اپیزود شصتوهشتم: رستوران موبیدیک
Description
در دل خیابانهای شلوغ تهران، رستوران موبیدیک با نامی که حکایت از تراژدی بزرگ آمریکایی میکرد، به مکانی برای ملاقاتهای صمیمانه و یادآوریهای قدیمی بدل شده بود. از صفهای طولانی غذا و چرخ سینیهای قاشق و چنگال تا خاطرات جمعهای دوستانه در محفلهای خانوادگی، هر گوشهاش داستانی ناگفته را در دل خود نهفته داشت. در زمانهای که شهر در حال تحول بود، این رستوران به نمادی از پیوندهای انسانی و گذشتههای فراموش شده تبدیل شد. با بسته شدن درهایش، نهتنها غذایی از روی میزها برداشته شد، بلکه احساساتی که در دل خاطرات ثبت شده بود، بهآرامی محو شد. موبیدیک، نهنگی سفید دریاها، اکنون فقط در یادها زنده است.
مالک و صاحبامتیاز: خانه زیبان
تهیهکننده: رامیار منوچهرزاده
نویسنده و کارگردان: نگین فیروزی
پژوهشگر: دنا منتظر
گویندگان متن: نگین فیروزی و وحید ناظمی
تدوینگر: فرزانه رضایی
تیم پشتیبانی: امیربهادر بیات و ساجده علیپور
ساخت و تنظیم موسیقی: محمد برزیده و آیدین انزابیپور
طراحی و ساخت هویت بصری پادکست: استودیو ملی
موشنگرافیک و طراحی گرافیک: نرگس فداکار
پشتیبانی فضای مجازی: امین شیرپور
Website: https://radionist.com/
Instagram: https://instagram.com/radio.nist
Telegram: https://t.me/https://t.me/radionistpodcast
Twitter/X: https://twitter.com/radionist_
اگه رفتید موبیدیک حتما با خودتون قاشق و چنگال ببرید ، یک بار بجای سرویس بهداشتی اشتباها درب اشپزخونه ش رو باز کردم و با صحنه ی خیلی چندشی روبرو شدم ! یه کارگر چرک و کثیف نشسته بود جلوی یه تشت آب خیلی کثیف تر از خودش تمام قاشق چنگال و چاقوها رو ریخته بود توی تشت هاج و واج موندم یه نگاه چرخوندم به کل فضا و دیدم اشپزخونه ی رستوران محبوبم که سالهاس برای ناهار پرررر میکشم سمتش از یه سرویس بهداشتی تو راهی کثیف تره… این آخرین بار بود ک رفتم موبیدیک اما فکر نکنید بقیه رستورانا وضعیت بهتری دارن….
عالی
عالب
حیف که دیر شناختمش، امیدوارم در آینده بتونم در این رستوران ناهار بخورم. عاشق خاطرات دهه ۴۰ و ۵۰ ام
خیلی شنیدنی و دلنشین بود،امیدوارم دوباره راه اندازی بشه
متاسفانه صداهای مصاحبه بسیار بد کیفیت و قابل شنیدن نیست
چقدر نظارت بوده واقعا 👏👏👏
«ادارهچیهای شکمچران»!؟؟ این چه عبارت زشتی بود وسط یه پادکست متین و موقر آخه!!؟؟ 😑😑
«در دوران انقلاب آتش گرفت!» 🙂🙂
آقاهه مادربزرگش ملاک بوده تهران!! من میرم توی افق... خدافظ... 🥹🥹
خیلی اپیزود جذابی بود👏بعد از شنیدن اسم محله فیشرآباد رفتم در مورد تاریخ محله جستجو کردم و اون هم داستان جالبی داشت.تاریخ اون محله و داستان آدماش هم میتونه موضوع خوبی برای یه اپیزود باشه
یکی از خانمهایی که نظرشون رو میگفتند از اصطلاحی استفاده کردند: آچه ... صفتی. متوجه نشدم دقیقا چه گفتند🤔 همچنین اشاره داشتند به رستوران قناری. که باز هم متوجه نشدم منظور چیست؟
❤❤❤
چرا از اون اقای مدیر سالن نپرسیدین چرا تعطیل شد و کی باز میشه؟ شفاها اگه پاسخ میداد شاید الان باز بود.
یاد رستوران موفتار هم افتادم که چنین سرنوشتی پیدا کرد....
یاد پدرم و رستوران زرچ افتادم متاسفانه از موبی دیک طعمی نچشیدم😌
من وقتی از مقابل رستوران می گذرم دلم می گیره، کاش بود
خیلی ممنون بابت اینهمه کاردرست بودنتون❤️❤️🌺
هنرستان موسیقی هم در لیست بگذارید
اون دوره هم همه چیز فقط تهران بود و نهایتا شهر های بزرگ. پیشرفت نامتوازن 😌