Discoverآوای کتابکداستان تاویش در باغستان
داستان تاویش در باغستان

داستان تاویش در باغستان

Update: 2021-06-191
Share

Description

تاویش دست‌های نیال رو لیسید. اون، رفتن به باغستان رو خیلی دوست داشت. فقط در پاییز و در فصل چیدن سیب‌ها بود که اون می‌تونست به باغستان بره. نیال یک سطل بزرگ طلایی‌رنگ دستش گرفته بود و داشت به طرف درخت‌ها می‌رفت: «بیا پسر، بیا یک‌کم سیب بچینیم.» تاویش واق‌واق کرد و دور نیال دوید و چرخید، طوری که کم مونده بود نیال رو به زمین بزنه…


داستان تاویش در باغستان


https://ketabak.org/e40jj

Comments 
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

داستان تاویش در باغستان

داستان تاویش در باغستان