دوش میآمد و رخساره برافروخته بود ۲۱۱
Update: 2025-01-15166
Description
غزل نمره ۲۱۱
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
رسم عاشقکشی و شيوهی شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود میدانست
و آتش چهره بدين کار (از آن روی) برافروخته بود
کفر زلفش ره دين میزد و آن سنگيندل
در پیاش (رهش) مشعلی (مشعله) از چهره برافروخته بود
گر چه میگفت که زارت بکشم میديدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
دل بسی خون به کف آورد ولی ديده بريخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
يار مفروش به دنيا که بسی سود نکرد
آن که يوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
يا رب اين قلبشناسی ز که آموخته بود
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
صبحم به خیر شد. 🌺🌺 صبحتون به خیر 🌺🌺🌺
خوانش غزل نمره ٢١١🍃 01:04:04
💥خوانش سوانحالعشاق_فصل ٢٢ 40:00
فرزان جان، من ازت خیلی چیزا یاد گرفتم، ولی میخوام یه واژهای که جایگزین بهتری براش وجود داره و استفاده کردی رو، بهش اشاره کنم. "گرافیست" یه واژهی ساخته شده توسط ماست و درست نیست. بجاش از "گرافیک دیزاینر" استفاده میشه. رشتهی خودمه و همیشه باهاش سروکله میزنم😊
سلام اسپینوزا معتقده بعد از مرگ تموم میشیم؟یعنی ذهن دیگه قابلیت دررک و حس کردن رو. نداره؟ چجوری با عرفان. ما میخونه؟
برداشت من اینه که رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی خصلت یا میشه گفت صفت پیر مغانه که فقط برازنده خودشه
چرا گفتین شوهرم؟ کوییر هستین؟
35:38 سوپاپ کج میکنه:))
به نظرم اشکال استدلالِ بحث اسپینوزا اینه که حالاتی مثل خشم و غم و شادی رو کاملا مستقل از وجه مادی انسان فرض میکنید. درحالیکه الان دیگه ثابت شده مکانیسم ایجاد این احساسات و حالات روانی بر مبنای عملکرد یک سری واسطههای شیمیایی و انتقالدهندههای عصبی مادیه. مثلا با شنیدن موسیقی زیبا هورمونهایی ترشح میشه که با اثر روی سیستم عصبی حس آرامش یا بهجت رو پدید میاره یا وقتی کسی سیلی میخوره احساس خشم یا توان کنترل خشمش درنهایت بر مبنای عملکرد همین مواد شیمیایی اتفاق میفته. به نظر نمیاد صرفا همزمانی باشه.
آهنگ درخواستی برای شروع اپیسود ها: گل سرخ خانم نوش آفرین.😍
الان که دارم این کامنت رو مینویسم ساعت چهار و هشت دقیقهٔ صبحه من خیلی عقب ترم از این اپیزود،اما خواستم بیام اینجا که بگم ؛من مطمعنم یکی از بزرگترین دلایل انتخاب این زندگی،شما بودید.شک ندارم هر اپیزود که میگذره بیشتر و بیشتر احساس میکنم که خوشبختم که تو این زندگی خوشبخت ترینم روی تمام وجود من تاثیر میزارید، روح و جسم و اندیشه بعد تموم شدن هر اپیزود وقتی نگاهم به آینه میوفته میبینم صورتم گل انداخته و در روحم چیزی جز آرامش و شادی جریان نداره و ذهنم رام تر از هرزمانیه خیلی ممنونم بابت این گنج:)
پس از نظر اسپینوزا، اسپند دونه دونه هیچی تاثیری نداره رو حسود و بخیل و بی بونه😂🙄💁🏻♀️
فرزآن جان امشب برنامهی ۲۰۹ و ۲۱۱ قسمت هایی که مربوط به اسپینوزا بودو دوباره گوش کردم و چقدر برخلاف سری اول این سری برام درک و پذیرشش راحتتر بود 👌🏻 ممنون❤️ و درضمن دلتنگیم زیاد🥲
یادداشتی در باب زن بودن: در ادبیات عرب زنانگی رو با لفظ مونث میشناسیم. بهش میگن مونث، در برابر مذکر با سه حرف اصلی ((ء)) ، ((ن))، ((ث)). در ادبیات خودشون صرفا این لفظ رو برای خطاب قرار دادن زن یا ماده استفاده نمیکنند بگن این مادگیش است. کارکرد دیگری هم دارد. این ئَنَثَ رو در نسبت با آن به کار میبرن، در نسبت به زمین به کار میبرن و معنیش، معنی قابل تاملی است! ادامه..👇🏻
بدن رامون کاخال و زیگموندفروید و بقیه بزرگان توی قبر میلرزد با اینهمه مغلطه که اینجا گفته میشه . الان سال ۲۰۲۵ از جدایی آگاهی و رفتار و خشم و لذت موسیقی از بدن مادی و سیستم عصبی گفته میشه تا مبادا صفات خدا محدود نشه ...🤔🤔🙄 هنوز بعضی ها جایی دیگر غیر از مغز دنبال آگاهی میگردند.... واحیرتا... واحیرتا 🙄 وقتشه این آخر هفته ای با هم یه مروری روی سیستم عصبی بکنیم.
بیان عالی
این همه صفت. چرا دونده آخه😂😂😂
من رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی رو تمرین کردم بیام ؟
بچهها یه اعتراف: رفتم سر پادکست آهنگ های قدیمی به خاطر تشابه اسمی زدم روی اسم فرزین😉 آهنگ "عشق من" اومد و خواند : تو را از بین صدها گُل جدا کردم ... بگو از پاکی چشمه مرا لبریز خواستن کن با دستات حلقه ای از گُل بساز و گردن من کن اگه از مرگ باورها از آدم ها دلم سرده نوازش کن تو دستامو که خیلی وقته یخ کرده ... دیگه دلواپس بودن واسم بَسه دیگه بیهوده پیمودن واسم بَسه زیادیم کرده پژمردن زیادیم کرده غم خوردن توی بیداد تنهایی در عین زندکی مردن ...🍃🍂
سلااام وای که چقدر تیتراژ سنگینی بود . شما می گفتین من نفسم بند اومده بود . ممنون 🙂