Discover
رواق / Ravaq

رواق / Ravaq
Author: فرزآن
Subscribed: 1,042,743Played: 64,469,869Subscribe
Share
© Farzin Ranjbar
Description
میترسید بیآنکه بداند میترسد.
غمگین بود بیآنکه بداند از چه.
میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا.
دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که.
_
پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها.
هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم
غمگین بود بیآنکه بداند از چه.
میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا.
دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که.
_
پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها.
هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم
503 Episodes
Reverse
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۹۵مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلنگلبرگ را ز سنبل مشکين نقاب کنوانگه نقاب درکش و عالم خراب کن بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را چون شيشههای ديدهی ما پرگلاب کن ايام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد ساقی به دور بادهی گلگون شتاب کن بگشا به شيوه، نرگسِ پرخوابِ مست را و از رشک، چشمِ نرگسِ رعنا به خواب کن بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گير بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن زآنجا که رسم و عادت عاشقکشی توستبا دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن همچون حباب ديده به روی قدح گشای وين خانه را قياس اساس از حباب کن حافظ وصال میطلبد از ره دعا يا رب دعای خستهدلان مستجاب کنSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۹۴مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلانای روی ماهمنظر تو نوبهار حسنخال و خط تو مرکز حسن و مدار حسندر چشم پرخمار تو پنهان فسون سحردر زلف بیقرار تو پيدا قرار حسنماهی نتافت همچو تو از برج نيکوییسروی نخاست چون قدت از جويبار حسنخرم شد از ملاحت تو عهد دلبریفرخ شد از لطافت تو روزگار حسناز دام زلف و دانهی خال تو در جهانيک مرغ دل نماند نگشته شکار حسندايم به لطف دايهی طبع از ميان جانمیپرورد به ناز تو را در کنار حسنگرد لبت بنفشه از آن تازه و تر استکآب حيات میخورد از جويبار حسنحافظ طمع بريد که بيند نظير توديار نيست جز رخت اندر ديار حسنSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۹۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن منم که شهرهی شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالودم به بد ديدن وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم که در طريقت ما کافریست رنجيدن به پير ميکده گفتم که چيست راه نجات بخواست جام می و گفت عيب پوشيدن مراد دل ز تماشای باغ عالم چيست به دست مردم چشم از رخ تو گل چيدن به میپرستی از آن نقش خود زدم بر آب که تا خراب کنم نقشخودپرستيدن به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشيدن عنان به ميکده خواهيم تافت زين مجلس که وعظ بیعملان واجب است نشنيدن ز خط يار بياموز مهر با رخ خوب که گرد عارض خوبان خوش است گرديدن مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ که دست زهدفروشان خطاست بوسيدنSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۹۲مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتندانی که چيست دولت؟ ديدار يار ديدن در کوی او گدایی بر خسروی گزيدن از جان طمع بريدن آسان بود وليکن از دوستان جانی مشکل توان بريدن خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ و آنجا به نيکنامی پيراهنی دريدن گه چون نسيم با گل راز نهفته گفتن گه سر عشقبازی از بلبلان شنيدن بوسيدن لب يار اول ز دست مگذار کآخر ملول گردی از دست و لب گزيدن فرصت شمار صحبت کز اين دوراهه منزل چون بگذريم ديگر نتوان به هم رسيدن گویی برفت حافظ از ياد شاه يحیی يا رب به يادش آور درويش پروريدنSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۹۱فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن تا ببينم که سرانجام چه خواهد بودن غم دل چند توان خورد که ايام نماند گو نه دل باش و نه ايام چه خواهد بودن مرغ کمحوصله را گو غم خود خور که بر او رحم آن کس که نهد دام چه خواهد بودن باده خور غم مخور و پند مقلد منيوش اعتبار سخن عام چه خواهد بودن دست رنج تو همان به که شود صرف به کام دانی آخر که به ناکام چه خواهد بودن پير ميخانه همی خواند معمایی دوش از خط جام که فرجام چه خواهد بودن بردم از ره دل حافظ به دف و چنگ و غزل تا جزای من بدنام چه خواهد بودنSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۹۰فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن مقدمش يا رب مبارک باد بر سرو و سمن خوش به جای خويشتن بود اين نشست خسروی تا نشيند هر کسی اکنون به جای خويشتن خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن تا ابد معمور باد اين خانه کز خاک درش هر نفس با بوی رحمان میوزد باد يمن شوکت پور پشنگ و تيغ عالمگير او در همه شهنامهها شد داستان انجمن خنگ چوگانی چرخت رام شد در زير زين شهسوارا چون به ميدان آمدی گویی بزن جويبار ملک را آب روان شمشير توست تو درخت عدل بنشان بيخ بدخواهان بکن بعد از اين نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت خيزد از صحرای ايذج نافهی مشک ختن گوشهگيران انتظار جلوهی خوش میکنند برشکن طرف کلاه و برقع از رخ بر فکن مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش ساقيا می ده به قول مستشار موتمن ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار تا از آن جام زرافشان جرعهای بخشد به منSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۹مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل چو گل هر دم به بويت جامه در تن کنم چاک از گريبان تا به دامن تنت را ديد گل گویی که در باغ چو مستان جامه را بدريد بر تن تنت در جامه چون در جام باده دلت در سينه چون در سيم آهن من از دست غمت مشکل برم جان ولی دل را تو آسان بردی از من به قول دشمنان برگشتی از دوست نگردد هيچ کس با دوست دشمندلم را مشکن و در پا مينداز که دارد در سر زلف تو مسکن مکن کز سينهام آه جگرسوز برآيد همچو دود از راه روزن چو دل در زلف تو بستهست حافظ بدينسان کار او در پا ميفکنببار ای شمع اشک از چشم خونين که شد سوز دلت بر خلق روشنSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۸مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلنبهار و گل طربانگيز گشت و توبهشکنبه شادی رخ گل بيخ غم ز دل برکنرسيد باد صبا، غنچه در هواداریز خود برون شد و بر خود دريد پيراهنطريق صدق بياموز از آب صافیدلبه راستی طلب آزادگی ز سرو چمنز دستبرد صبا گرد گل کلاله نگرشکنج گيسوی سنبل ببين به روی سمنعروس غنچه رسيد از حرم به طالع سعدبه عينه دل و دين میبرد به وجه حسنصفير بلبل شوريده و نفير هزاربرای وصل گل آمد برون ز بيت حزنحديث صحبت خوبان و جام باده بگوبه قول حافظ و فتوای پير صاحب فنSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن شاه شمشادقدان خسرو شيريندهنان که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان مست بگذشت و نظر بر من درويش انداخت گفت ای چشم و چراغ همه شيرينسخنان تا کی از سيم و زرت کيسه تهی خواهد بود؟ بندهی من شو و برخور ز همه سيمتنان کمتر از ذره نهای پست شو و مهر بورز تا به عشرتگه خورشيد رسی چرخزنان بر جهان تکيه مکن ور قدحی می داری شادی زهرهجبينان خور و نازکبدنان پير پيمانهکش من که روانش خوش باد گفت پرهيز کن از صحبت پيمانشکنان دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان با صبا در چمن لاله سحر میگفتمکه شهيدان کهاند اين همه خونينکفنان؟ گفت حافظ من و تو محرم اين راز نهايم از می لعل حکايت کن و شيريندهنانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۶مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل خدا را کم نشين با خرقهپوشان رخ از رندان بیسامان مپوشان در اين خرقه بسی آلودگی هست خوشا وقت قبای میفروشان در اين صوفیوشان دردی نديدم که صافی باد عيش دردنوشان تو نازکطبعی و طاقت نياری گرانیهای مشتی دلقپوشان چو مستم کردهای مستور منشين چو نوشم دادهای زهرم منوشان بيا و از غبن اين سالوسيان بين صراحی خوندل و بربط خروشان ز دلگرمی حافظ بر حذر باش که دارد سينهای چون ديگ جوشانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۵فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنيا رب آن آهوی مشکين به ختن باز رسانوان سهیسرو خرامان به چمن باز رساندل پژمردهی ما را به نسيمی بنوازيعنی آن جان زتنرفته به تن باز رسانماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسنديار مهروی مرا نيز به من باز رسانسنگ و گل گشت عقیق از گذر گریهی منيارب آن کوکب رخشان به يمن باز رسانبرو ای طاير ميمون همايونآثارپيش عنقا سخن زاغ و زغن باز رسانسخن اين است که ما بی تو نخواهيم حياتبشنو ای پيک خبرگير و سخن باز رسانآن که بودی وطنش ديدهی حافظ يارببه مرادش ز غريبی به وطن باز رسانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۴مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتنمیسوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای ما شد يا رب بلا بگردان مه جلوه مینمايد بر سبزخنگ گردون تا او به سر درآيد بر رخش پا بگردان مرغول را برافشان يعنی به رغم سنبل گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان يغمای عقل و دين را بيرون خرام سرمست در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان ای نور چشم مستان در عين انتظارم چنگ حزين و جامی بنواز يا بگردان دوران همینويسد بر عارضش خطی خوش يارب نوشتهی بد از يار ما بگردان حافظ ز خوبرويان بختت جز اين قدر نيست گر نيستت رضایی حکم قضا بگردانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۳مستفعلنفع مستفعلنفعچندان که گفتم غم با طبيبان درمان نکردند مسکين غريبان آن گل که هر دم در دست بادیست گو شرم بادش از عندليبان يا رب امان ده تا بازبيند چشم محبان روی حبيبان درج محبت بر مهر خود نيست يا رب مبادا کام رقيبان ای منعم آخر بر خوان جودت تا چند باشيم از بینصيبان حافظ نگشتی رسوای عالمگر میشنيدی پند رفیقانما درد پنهان با یار گفتیمنتوان نهفتن درد از طبیبانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۲مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن فاتحهی چو آمدی بر سر خستهای بخوان لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و میرود گو نفسی که روح را میکنم از پیاش روان ای که طبيب خستهای روی زبان من ببين کز دم و دود سينهام بار دل است بر زبان گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت همچو تبم نمیرود آتش مهر از استخوان مرغ دلم چو خال تو هست در آتشش وطن چشمم از آن دو چشم تو خسته شدهست و ناتوان بازنشان حرارتم ز آب دو ديده و ببين نبض مرا که میدهد هيچ ز زندگی نشان ای که مدام شيشهام از پی عيش دادهای شيشهام از چه میبری پيش طبيب هر زمان حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم ترک طبيب کن بيا نسخهی شربتم بخوانSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۱فاعلاتن مفاعلن فعلنگر چه ما بندگان پادشهيم پادشاهان ملک صبحگهيم گنج در آستين و کيسه تهی جام گيتینما و خاک رهيم هوشيار حضور و مست غرور بحر توحيد و غرقهی گنهيم شاهد بخت چون کرشمه کند ماش آيينهی رخ چو مهيم شاه بيداربخت را هر شب ما نگهبان افسر و کلهيم گو غنيمت شمار صحبت ما که تو در خواب و ما به ديدهگهيم دشمنان را ز خون کفن سازيم دوستان را قبای فتح دهيم رنگ تزوير پيش ما نبود شير سرخيم و افعی سيهيمشاه منصور واقف است که ما روی همت به هر کجا که نهيم وام حافظ بگو که بازدهند کردهای اعتراف و ما گوهيمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۸۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن بارها گفتهام و بار دگر میگويم که من دلشده اين ره نه به خود میپويم در پس آينه طوطیصفتم داشتهاند آنچه استاد ازل گفت بگو میگويم من اگر خارم و گر گل چمنآرایی هست که از آن دست که میپروردم میرويم دوستان عيب من بیدل حيران مکنيد گوهری دارم و صاحبنظری میجويم گر چه با دلق ملمع می گلگون عيب است مکنم عيب کز او رنگ ريا میشويم خنده و گريهی عشاق ز جایی دگر است میسرايم به شب و وقت سحر میمويم حافظم گفت که خاک در ميخانه مبوی گو مکن عيب که من مشک ختن میبويمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۷۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلنسرم خوش است و به بانگ بلند میگويمکه من نسيم حيات از پياله میجويمعبوس زهد به وجه خمار ننشيندمريد حلقهی دردیکشان خوشخويمشدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوستکشيد در خم چوگان خويش چون گويمگرم نه پير مغان در به روی بگشايدکدام در بزنم چاره از کجا جويم؟مکن در اين چمنم سرزنش به خودروییچنان که پرورشم میدهند میرويمتو خانقاه و خرابات در ميانه مبينخدا گواست که هر جا که هست با اويمغبار راهِ طلب کيميای بهروزیستغلام دولت آن خاک عنبرين بويمز شوق نرگس مست بلندبالاییچو لاله با قدح افتاده بر لب جويمنصیحتم چه کنی ناصحا چو میدانیکه من نه معتقد مرد عافیتجویمبيار می که به فتوای حافظ از دل پاکغبار زرق به فيض قدح فروشويمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۷۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ما نگوييم بد و ميل به ناحق نکنيم جامهی کس سيه و دلق خود ازرق نکنيم رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنيم سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنيمعيب درويش و توانگر به کم و بيش بد است کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنيم شاه اگر جرعهی رندان نه به حرمت نوشد التفاتش به می صاف مروق نکنيمآسمان کشتی ارباب هنر میشکند تکيه آن به که بر اين بحر معلق نکنيم خوش برانيم جهان در نظر راهروان فکر اسب سيه و زين مغرق نکنيم گر بدی گفت حسودی و رفيقی رنجيد گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنيم حافظ ار خصم خطا گفت نگيريم بر او ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنيمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
نمایهی این برنامه عکسیه که برای چرمدوز فرستادهم تا برای لولی لباس بدوزه«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۷۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنما شبی دست برآريم و دعایی بکنيمغم هجران تو را چاره ز جایی بکنيمدلِ بيمار شد از دست، رفيقان مددیتا طبيبش به سر آريم و دوایی بکنيمآن که بیجرم برنجيد و به تيغم زد و رفتبازش آريد خدا را که صفایی بکنيمخشک شد بيخ طرب راه خرابات کجاستتا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنيم؟در ره نفس کزو سینهی ما بتکده بودتیر آهی بکشانیم و غزایی بکنیممدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نهکار صعب است مبادا که خطایی بکنيمسايهی طاير کمحوصله کاری نکندطلب سايهی ميمون همایی بکنيمدلم از پرده بشد حافظ خوشلهجه کجاستتا به قول و غزلش ساز و نوایی بکنيم؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۳۷۶ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشيم سخن اهل دل است اين و به جان بنيوشيم نيست در کس کرم و وقت طرب میگذرد چاره آن است که سجاده به می بفروشيم خوش هواییست فرحبخش خدايا بفرست نازنينی که به رويش می گلگون نوشيم ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است چون از اين غصه نناليم و چرا نخروشيم گل به جوش آمد و از می نزديمش آبی لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشيم میکشيم از قدح لاله شرابی موهوم چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشيم حافظ اين حال عجب با که توان گفت که ما بلبلانيم که در موسم گل خاموشيمSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
01:46 منو باش که فکرکردم میخوای بگی آقای توکلی ! یه دونه از تو هست توی دنیا 😅 آی بیچاره آقای توکلی 🤭
ممنون برای یک روز آرام شنبه با غزل لطیف و موسیقی های لطیف مثل اینایی که اسمشون حسی بسیار لطیف و شاید غمی شیرین و آرام در وجودت زنده می کنه : بعضی روزها ابری اند 💙💚 برای قسمت شیخ عزیزالدینم جدا تشکر می کنم 🙂
آقا فرزآن خدمت شما عرض شود که اوایل پاییز تازه شراب رو میندازن. و شراب آنگه شود صاف که در شیشه برآرد اربعینی.
دفعه قبل که آهنگ cyning پخش شده بود رفتم جستجو کردم آهنگ رو دانلود کردم و حدود یه هفته رو تکرار فقط همین آهنگ رو گوش کردم واقعا سحر انگیز و جادویی بود .مرسی فرزان جان 🙏
تنها ایرادت اینه که گیر میدی به یه چیزی هی میری رو دور تکرار، مثلا من دیگه حالم ازین اهنگ هایده بهم میخوره🤣
قسمتی مقاله ای در مجله ترجمان علوم انسانی: بعد بچه ها از راه می رسند و تبدیل می شوید به دو آدم در مرز جنون که با دریایی از کثافت و هرج و مرج دست و پنجه نرم می کنند . دیگر کمتر با هم تنها هستید و آخر شب ها که تنها می شوید ، نای حرف زدن هم ندارید. «به این می گویند عشق»
در خصوص اون جوان سمنانی "در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد...❤️" فرزآن جان عاشق کشی رسم معشوقه... و این عشق و عذاب ممکنه برای اون جوان لازم باشه ما هیچی نمیدونیم. دوستت دارم❤️🍷
جناب فرزان اتفاقا من از وقتی بچه دار شدم دوباره کودکی کردم مقاله ای خوندم که می گفت عشقی که از برخاسته ها برمیاد یعنی فقط آتشین بودن اما وقتی پدر و مادر وقت ندارن پنج دقیقه با هم باشن هر روز دوش بگیرند و ... ولی ادامه میدن کنار همن و مسئولیتشون را انجام میدن این خودش همون عشقه در شکل دیگری
سلام،عرض ادب،بسیار بسیار ممنونم،چجوری میتونم ادامه پادکست درمان شوپنهاور گوش بدم
خیلی لذت بردم مثل همیشه عالی موفق باشین ⭐🙏💯🔥✨👌
جالبه آقای رنجبر من چون حدود یکسال هست مدیتیشن میکنم اخیرا اینطور شدم که وقتی نماز میخونم و حواسم جای دیگه میره و یا میخوام سریع تمومش کنم یاد این می افتم خوب تصور کن زودی خوندی تموم شد بعدش چه کار مهمی داری واقعا که نمیخوای در این لحظه با تمام وجود حضور داشته باشی و آنوقت آرام تر میشم و احساس بهتری دارم .
من الان غزل سی و نه هستم. اصلا حتی درست نمیدونم که برنامه ادامه داره یا نه. جدا حتی نمی دونم روزی کامنتم رو می خونید یا نه. رواق رو ایران گوش می کردم و صدای سخن عشق رو اینجا. دو قاره اونورتر. مسیر کارم تا خونه گاها دو ساعت طول می کشه…. خواستم فقط بنویسم شما خودت نمی دونی چه کار بزرگی کردی…. من ده سالم بود که برای پدربزرگم که سواد نداشت حافظ می خوندم… تا سال ها تنها ذوق زندگی ام حافظ خوانی واسه پیرمرد بود و گهگاهی اشک ریختن ش…. بعد از اینکه رفت دیگه جرات نمی کردم بخونم…. ازتون خیلی ممنونم 🥰🥰🥰…
فرزان خواب موندم صدای سخن عشق رو دانلود الان کردم هم سرماخوردگی گرفتم هم امشب میرم مسافرت 😁 تازه کلی تمرین فیگور دست دارم میبرم تو سفر بکشم 😁
روزتون مبارک دخترا❤️
سلام صبح بخیر 🍷❤️🌹 حافظ وصال میطلبد از ره دعا يا رب دعای خستهدلان مستجاب کن 🍁🌻🍀
درود بر خسرو ِ شیرین دهنان .عالی بود🙏 هفته همگی به نیکی🌹🙏
سلااام،صبح زیبای پاییزیتان بخیر، این داستان: سمنان و عاشقانش😂
سلام و صبح همگی بخیر ⚘️
ای خوشدل و خوشدامن دیوانه توی یا من ؟ درکش قدحی با من بگذار ملامت را ای ماه که در گردش هرگز نشوی لاغر انوار جلالِ تو بدریده ضلالت را چون آب روان دیدی بگذار تیمم را چون عید وصال آمد بگذار ریاضت را گر ناز کنی خامی ور ناز کشی رامی در بارکشی یابی آن حسن و ملاحت را خاموش که خاموشی بهتر ز عسلنوشی درسوز عبارت را بگذار اشارت را
۱۱اکتبر ۱۹مهر روزجهانی دختر سلام سلام امروز رو باافتخار تقدیم دختران سرزمینم می کنم روزتون مبارک علت نفس کشیدن ایران زمین گلبرگ زسنبل مشکین نقاب کن وانگه نقاب درکش وعالم خراب کن ۰۴،۰۷،۱۹ خداوندا سرتعظیم فرود می آورم به دخترانی که به من عطاکردی نیروی به من عطا کن تا پدرانه بااین امانتت برخورد کنم.. بارالها صبری که درماقرار دادی درمانیرومند ساز تا بااین شاهکار خلقتت آن طور که لایقش هست برخورد کنیم تاجهان روخوشش رو به مانشون بده ☘️☘️🍃🍃🍃🌷🌷🤲🤲