سالها دفتر ما در گرو صهبا بود ۲۰۳
Update: 2025-01-05
Description
غزل نمره ۲۰۳
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق ميکده از درس و دعای ما بود
دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد
و اندر آن دايره سرگشتهی پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت
که حکيمان جهان را مژه خونپالا بود
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سايهی آن سرو سهیبالا بود
نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان
هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود
از بتان آن طلب ار حسنشناسی ای دل
کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود
دفتر دانش ما جمله بشوييد به می
که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود
پير گلرنگ من اندر حق ازرقپوشان
رخصت خبث نداد ار نه حکايتها بود
قلب اندودهی حافظ بر او خرج نشد
کاين معامل به همه عيب نهان بينا بود
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
🙏🏻💚
هیچ جهنمی بالاتر از بیماری بچه نیست ، مامان ها هر سال چندین بار تا جهنممیرن و برمیگردن 🫠🫠🫠
وااای چه کردید با دل ما سپاسگزار وجود نازنینتان هستم در پناه نور خدا باشید ❤️🙏🦋
❤️
`آن` حافظ میتونه همون `علم حضوری` باشه که سهروردی میگه .
چقدر این برنامه لطافت داشت، درست مثل یک زن 💞
1:13:50 صحبت هایی که با اون خانم داشتی رو که شنیدم این بیت توی گوشم زنگ خورد: وفا مجوی ز کس ور سخن نمیشنوی به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا می باش این بیت میتونه برای فردی که در وضعیت ناامیدی قرار داره این پیغام رو داشته باشه که نباید تمام امید خودش رو به دیگران داشته باشه جست و جوی درونی،بدون وابستگی به توقعات از دیگران... این غزل تفأل اپیزود حلاج در روآح بود نکات جالبی داره و پیشنهاد شنیدن این غزل به اون خانم بنظرم میتونه بهش کمک کنه و وقتی بشنوه احساس بهتری پیدا کنه🌱
خوانش غزل نمره ٢٠٣🍷 01:14:30
بی اغراق صدای شما رو بیشتر دوست داشتم🕊️🤍✨ و اینکه واقعا «هیچی نمی دونیم» رو پاس میدارم ..
علاوه بر راوی،ساغی،آقای صدا هم شدی:))) البته آقای صدای ۲! به ابی بر نخوره😁
فرزان جان به اون خانم میشه گفت، اینی که "شُدی" دستاوردت بوده،اینی که شدی رو دریاب، وجودِ جدیدت رو هرچی بیشتر زندگیش کنی،ملموس تر میشه برات. بقولِ "هاروکی موراکامی"، خالقِ رُمانِ " کافکا در ساحل"، وقتی توفان تمام شد یادت نمی آید چگونه از آن گذشتی،چطور جان به دَر بُردی،حتی در حقیقت مطمئن نیستی توفان واقعا تمام شده باشد اما یک چیز مسلم است،وقتی از توفان بیرون آمدی،دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درونِ توفان گذاشت...
چه صدایی کاش همه غزلارو خودتون با آواز بخونید
سلام فرزان عزیز ممنوندارتم تشکر 💚 اونچه نعمت بهت عطا شده رو برامون بی دریغ منتشر میکنی ممنون از هدیه های هر روز ✨️💫
خونپالا 💔
با اون یک تیکه ابی خوندنت ۱۰ بار همخوانی کردم چقدر دلنشین بود دمت گرم
استاد تو عشق است بدانجا چو رسی او خود بزبان حال گوید چون کن🌹🌹🌹 سبز باشید🌿🌿🌿
چقدر به جان نشست... من اون جهنم رو یه سر رفتم و الان خیلی وقته برگشتم و پروندهاش با صدای سخن عشق برام ختم به خیر شد. البته تمام این سالها تلاش کردم که امروز و اینجا حل شد...
درود و هزاران عشق مهر 💚🙏
من کجا جویم تو را ای جان ؛ تو در جااانِ منی 💚🙏
آخ آخ آخ ما نمیدونیم…🥹