Discoverخوانش‌های گنجورسعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴ با خوانش محمدرضا مومن نژاد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ  ۱۵۴ با خوانش محمدرضا مومن نژاد

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴ با خوانش محمدرضا مومن نژاد

Update: 2025-12-15
Share

Description

غزل شمارهٔ ۱۵۴ از (سعدی » دیوان اشعار » غزلیات) را با خوانش محمدرضا مومن نژاد بشنوید.


فایل صوتی متناظر را می‌توانید در قالب mp3 از این نشانی (اندازه 7.45 مگابایت) دریافت کنید.


متن خوانش:


جان من! جان من فدای تو باد



هیچت از دوستان نیاید یاد




می‌روی و التفات می‌نکنی



سرو هرگز چنین نرفت آزاد




آفرین خدای بر پدری



که تو پرورد و مادری که تو زاد




بخت نیکت به منتها‌ی امید



برساناد و چشم بد مرساد




تا چه کرد آن که نقش روی تو بست



که در‌ِ فتنه بر جهان بگشاد




من بگیرم عنان شه روزی



گویم از دست خوبرویان داد




تو بدین چشم مست و پیشانی



دل ما بازپس نخواهی داد




عقل با عشق بر نمی‌آید



جور مزدور می‌برد استاد




آن که هرگز بر آستانهٔ عشق



پای ننهاده بود سر بنهاد




روی در خاک رفت و سر نه عجب



که رود هم در این هوس بر باد




مرغ وحشی که می‌رمید از قید



با همه زیرکی به دام افتاد




همه از دست غیر ناله کنند



سعدی از دست خویشتن فریاد




روی گفتم که در جهان بنهم



گردم از قید بندگی آزاد




که نه بیرون پارس منزل هست



شام و روم‌ست و بصره و بغداد




دست از دامنم نمی‌دارد



خاک شیراز و آب رکن آباد

Comments 
In Channel
loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ  ۱۵۴ با خوانش محمدرضا مومن نژاد

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴ با خوانش محمدرضا مومن نژاد

محمدرضا مومن نژاد