Discoverپادکست آموزش زبان انگلیسی-آکادمی روانلغت و اصطلاح عصبانیت به انگلیسی - آکادمی روان
لغت و اصطلاح عصبانیت به انگلیسی - آکادمی روان

لغت و اصطلاح عصبانیت به انگلیسی - آکادمی روان

Update: 2024-02-0613
Share

Description

انسان روزانه با موقعیت‌ها و حوادث متفاوتی روبه‌رو است که هر کدام به نوع خود باعث به وجود آمدن احساسات مختلفی در انسان می‌شوند؛ مانند شادی، غم، هیجان‌زدگی و مهم‌تر و بیشتر از همه حس عصبانیت.

در این سری از مقالات آموزش زبان آکادمی روان می‌خواهیم تعدادی از عبارات و اصطلاحات مربوط به عصبانیت در انگلیسی را یاد بگیریم. پس تا آخر این مقاله جذاب و پرکاربرد با ما همراه باشید.


برای مطالعه کامل مقاله لغات و اصطلاحات عصبانیت به انگلیسی کلیک کنید


اصطلاحات انگلیسی مربوط به عصبانیت



Have a short fuse

معنی: سریع عصبانی‌شدن و خونسردی خود را از دست دادن

“Be careful how you talk to the Warehouse Manager; he has a pretty short fuse.”

مراقب حرف‌زدنت با مدیر انبار گمرک باش؛ خیلی سریع عصبانی میشه!

Have a quick temper

معنی: خیلی زود عصبانی‌شدن، اعصاب ضعیفی‌داشتن

“A quick temper should be a warning sign when you’re dating someone.”

وقتی با کسی قرار میذاری، اعصاب ضعیف داشتن و زود عصبانی شدن باید یک علامت اخطار برایت باشد.

Let off steam

معنی: انجام یک فعالیت برای تخلیه احساسی شدن، خود را از خشم و ناراحتی خالی کردن، به اصطلاح خود را خالی کردن

“Let’s go out for dinner tonight so you can let off steam after a tough week at work.”

بیا امشب برای شام بریم بیرون بنابراین می‌تونی بعد از یک هفته سخت کاری خودت را خالی کنی.

Blow a fuse

معنی: خیلی عصبانی‌شدن و کنترل خود را از دست‌دادن، اصطلاحا فیوز پراندن

“”Charlie blew a fuse yesterday when he discovered that his bike had been stolen.

هنگامی که دیروزچارلی متوجه دزدیده‌شدن دوچرخه‌اش شد، خیلی عصبانی شد و فیوز پراند.

Hot under the collar

معنی: عصبانی‌شدن، خجالت‌زده شدن، اصطلاحا از کوره در رفتن

“Even the slightest criticism gets Annabelle hot under the collar.”

حتی کوچکترین انتقاد هم باعث از کوره در رفتن آنابل می‌شود.

See red

معنی: ناگهانی عصبی و آزرده‌خاطر شدن

درس قبلی: لغات و عبارات مربوط به بیان احساسات در انگلیسی 

“I saw red when I discovered they had excluded me from their plans.”

من وقتی متوجه شدم که آن‌ها من را از برنامه‌های خود مستثنی ‌کردند، ناگهان خیلی عصبی و آزرده‌خاطر شدم.

Piss off / pissing off

معنی: کسی را عصبانی‌کردن، اعصاب کسی را خورد کردن

”You’re pissing me off.”

دیگه داری عصبیم می‌کنی!

Drive someone bananas

معنی: کسی را آزردن و عصبانی کردن، به ستوه آوردن، اصطلاحا کسی را دیوانه کردن

“My cats are driving me bananas with their mischief.”

گربه‌هایم با شیطنتشان من را به ستوه می‌آورند.

Bristle with anger / rage

معنی: عصبانی و خشمگین بودن، از عصبانیت لبریز بودن، در اینگونه مواقع از صورت و حرکات افراد عصبانی بودن آن‌ها قابل مشاهده است.

“He was bristling with anger as he surveyed the scene.”

او همچنان که داشت صحنه را ارزیابی می‌کرد بسیار خشمگین بود.

 

از دست ندهید: بهترین اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی

To have a cow

معنی: خیلی عصبانی شدن، اصطلاحا جوش آوردن

“Don’t have a cow! I’ll pay for the damages.”

جوش نیار! من خسارت را پرداخت می‌کنم.

To tick off

معنی: کسی را عصبانی کردن

“His behavior ticked the teacher off.”

رفتارش معلم را عصبانی کرد.

مطالعه کنید: 20 راه پیشنهاد دادن به انگلیسی

Make one’s blood boil

معنی: خون کسی را به جوش آوردن، کسی را به شدت عصبانی کردن

“It makes my blood boil when people are disrespectful to each other.”

این موضوع که مردم به یکدیگر احترام نمی‌گذارند خونم را به جوش می‌آورد.

Up in arms

معنی: بسیار خشمگین و عصبانی شدن، با عصبانیت فریاد زدن و معترض بودن

“All the parents at the school are up in arms about the fee increases.”

همه‌ی والدین در مدرسه در مورد افزایش هزینه‌ها عصبانی‌اند و معترضند.

Give someone a piece of your mind

معنی: خیلی رُک و عصبانی با کسی صحبت کردن

“If they don’t bring our food out soon, I’m going to go and give the manager a piece of my mind.”

اگر غذای ما را زود نیاورند با مدیر صحبتی خواهم داشت.

Like a red rag to a bull

معنی: رفتار یا حرفی که باعث تحریک افراد می‌شود و آن‌ها عصبانی می‌کند.

مطلب پر بازدید: عاشقتم و دوستت دارم به انگلیسی

“We never discuss religion when my uncle is visiting. It’s like a red flag to a bull.”

ما هرگز زمانی که عمو برای دیدنمان می‌آید در مورد دین و مذهب بحث نمی‌کنیم؛ چون باعث عصبانیتش می‌شود.

Cheese somebody off / be cheesed off

معنی: کسی را عصبانی کردن، رنجاندن، آزردن، اوقات کسی را تلخ کردن

“You’re really cheesing me off today!”

امروز داری اعصابم را خورد می‌کنی.

“You look cheesed off. What happened at work?”

امروز اوقاتت تلخه، سر کار چه اتفاقی افتاده؟

Rub someone up the wrong way

معنی: کسی را عصبانی کردن، از قصد یا بدون کسی را رنجاندن یا عصبی کردن

I think Lisa rubbed Alison up the wrong way with her comment about the food.

فکر می‌کنم لیزا با نظرش در مورد غذا او را عصبانی کرد.

مطلب مفید: 400 اصطلاح انگلیسی همراه با معنی

A storm in a teacup

معنی: برای موضوعاتی الکی و غیرمهم عصبانی شدن، بی‌خود و بی‌جهت عصبانی و خششمگین شدن، اصطلاحا بی‌خودی شلوغش کردن

Have a good sleep and in the morning you’ll realize it was just a storm in a teacup.

الان خوب بخواب و صبح متوجه می‌شوی که بی‌خودی شلوغش کردی!

Wind someone up

معنی: کسی را عصبانی کردن، آزار دادن کسی، سربه‌سر کسی گذاشتن

Toby, stop winding your little sister up.

تُبی سربه‌سر خواهر کوچکترت نگذار!

Send / drive somebody up the wall

معنی: کسی را عصبانی کردن، اعصاب کسی را خورد کردن، اصطلاحا دیوانه کردن

“Preparing this presentation is driving me up the wall! I just can’t get it to display properly.”

آماده‌سازی این ارائه دارد من را دیوانه می‌کند! فقط نمی‌توانم به درستی به نمایش در بیارمش.

Drive somebody crazy / mad

معنی: کسی را عصبانی کردن، اعصاب کسی را خورد کردن، اصطلاحا روی مخ کسی بودن

Stop singing along with the singer! You’re driving me crazy.

آواز خواندن با خواننده را بس کن! داری عصبیم می‌کنی.

از دست ندهید: اسم 100 ورزش در زبان انگلیسی

Blow a gasket

معنی: بسیار عصبانی شدن، از کوره در رفتن، اصطلاحا از عصبانیت منفجر شدن

When the shop was burgled for the third time, the owner blew a gasket.”

وقتی برای بار سوم از مغازه دزدی شد مغازه‌دار از عصبانیت منفجر شد.

Blow your top

معنی: عصبانی شدن و از کوره در رفتن

“When my mother saw the state of the house after the party, she blew her top!”

وقتی مادرم وضع خانه را بعد از پارتی دید از کوره در رفت.

(have a) bone to pick with someone

معنی: صحبت کردن با کسی که با رفتار یا حرف‌هایش ناراحت و آزرده شده‌اید، اصطلاحا گله کردن و دلخور بودن

Mark wants to see the boss. He says he’s got a bone to pick with him.”

مارک می‌خواهد رئیس را ببیند. او گفت که می‌خواهد از دستش گله کند.

Eat someone alive

معنی: از کسی با عصبانیت و به تندی انتقاد کردن، سرزنش کردن، اصطلاحا کسی را درسته قورت دادن

“The boss will eat me alive if the report arrives late.”

اگر گزارش دیر برسد رئیس من را سرزنش می‌کند.

Fit to be tied

معنی: بسیار عصبانی و ناراحت شدن

“Harry was fit to be tied when his dog dug up the flowers he had planted.”

او وقتی که سگش گل‌هایی که تازه کاشته بود را از زمین بیرون آورد بسیار عصبی و ناراحت شد.

Flip your lid

معنی: بسیار عصبانی و ناراحت شدن، از کوره در رفتن

“Julie flipped her lid when she saw the state of her daughter’s bedroom.”

جولی وقتی وضع اتاق دخترش را دید از کوره در رفت.

Fly off the handle

معنی: ناگهانی عصبانی و خشمگین شدن، کنترل خود را از دست دادن

“Dad flew off the handle when I told him I had damaged his new car.”

پدر کنترل خودش را از دست داد وقتی به او گفتم که به ماشین جدیدیش آسیب زده‌ام.

Foam at the mouth

معنی: بسیار خشمگین و عصبانی شدن از چیزی یا از دست کسی

“The director was foaming at the mouth when he saw a picture of his children in the newspaper.”

وقتی رئیس تصویر فرزندانش را در روزنامه دید بسیار خشمگین و عصبانی شد.

از دست ندهید: 200 عبارت انگلیسی برای تشویق‌ و تحسین‌کردن 

اصطلاحات خشم در زبان انگلیسی

Comments (2)

Alireza Amoolar

excellent

Apr 6th
Reply (1)
In Channel
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

لغت و اصطلاح عصبانیت به انگلیسی - آکادمی روان

لغت و اصطلاح عصبانیت به انگلیسی - آکادمی روان