Discoverعشق و زندگیکتاب هنر زندگی کردن فصل اول
کتاب هنر زندگی کردن فصل اول

کتاب هنر زندگی کردن فصل اول

Update: 2025-12-122
Share

Description

فصل اول کتاب هنر زندگی کردن 

نوشته :تیک نات هان 

ترجمه :حسین ارا 

خوانش :دکتر سارا نظامی 


Emptiness: The Wonder of Interbeing

تهی‌بودن: شگفتی درهم‌بودن / در-هم-بودن


۱. تهی‌بودن یعنی چی؟ (خالی از «خودِ جدا»، نه پوچی)


تیک نات هان اولِ فصل یک برداشت مهم را تصحیح می‌کند:

وقتی بودیسم از Emptiness / تهی‌بودن حرف می‌زند، منظورش «هیچ بودن» یا پوچی نیست.


او توضیح می‌دهد:


تهی‌بودن یعنی: پر بودن از همه‌چیز، اما خالی بودن از یک ذاتِ مستقل و جدا. 


مثل این است که بگویی یک لیوان «خالی» است؛ لیوان هست، اما از آب خالی است.


وقتی می‌گوییم «ما تهی هستیم»، یعنی از یک «خودِ ثابت و جدا» تهی هستیم، نه این‌که اصلاً وجود نداریم. 




پس «خالی بودن» در نگاه او یعنی:

هیچ چیز به‌تنهایی و جداگانه وجود ندارد؛ همه‌چیز در پیوند با بقیه است.


۲. مثال گل: پر از همه‌چیز، خالی از خودِ جدا


بعد، او یک تصویر خیلی زیبا می‌آورد: یک گل.

می‌گوید به یک گل نگاه کن (مثلاً رز، ارکیده یا یک گل مینا کنار جاده): 


اگر عمیق نگاه کنی، در گل می‌بینی:


خاک


باران


آفتاب


ابرها


اقیانوس‌ها


مواد معدنی


فضا و زمان


تمامِ «غیرِ گل» در گل حضور دارد.

اگر فقط یکی از این‌ها را حذف کنی (مثلاً باران یا آفتاب)، دیگر گلی در کار نیست.


نتیجه:


گل پر از کل کیهان است،


و در عین حال از یک «خودِ جدا و مستقل» تهی است. 


این یعنی: هیچ چیز خودش‌به‌تنهایی نیست؛ همیشه درهم‌تنیده با بقیه است.


۳. انسان هم تهی است، یعنی «در-هم-بودن» است


بعد همین نگاه را به خودمان برمی‌گرداند:

ما هم مثل آن گل هستیم؛


او می‌گوید در ما حضور دارد: 


زمین، آب، هوا، آفتاب


گرما، فضا، آگاهی


پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ


نسل‌ها و نیاکان‌مان


غذایمان، فرهنگ‌مان، معلم‌هایمان، جامعه‌ای که در آن بزرگ شده‌ایم


اگر این «غیرِ ما»ها را از ما برداری، دیگر چیزی نمی‌ماند که اسمش را «من» بگذاریم.

پس:


ما پر از همه‌چیزیم،


و در عین حال از یک «خودِ جدا و مستقل» تهی هستیم.


۴. واژه‌ی Interbeing / در-هم-بودن


تیک نات هان در این فصل توضیح می‌دهد که چرا واژه‌ی خاص Interbeing را ساخته است: 


فعل «to be / بودن» اگر تنها دیده شود، گمراه‌کننده است؛ چون وانمود می‌کند می‌شود «تنها» بود.


او می‌گوید: «To be is to inter-be» – بودن یعنی در-هم-بودن.


یعنی من فقط «من» نیستم؛ من در پیوند با:


زمین


آسمان


درختان


دیگر انسان‌ها


نسل‌ها و آموزه‌ها و رابطه‌هایم هستم.




این نگاه، همان معنای عملیِ Emptiness است:

تهی‌بودن از خودِ جدا، و پر بودن از رابطه‌ها.


۵. بدن ما: یک جامعه، نه یک فرد


او در فصل با استفاده از حرف‌های یک زیست‌شناس مثال می‌زند: بدن ما در واقع اجتماع میلیاردها موجود زنده است: 


باکتری‌ها و میکروارگانیسم‌های ریز


سلول‌های گوناگون

بدون آنها حتی نمی‌توانیم یک عضله را حرکت دهیم، فکری کنیم یا احساسی داشته باشیم.


نتیجه‌ای که می‌گیرد:


ما «یک موجود کاملاً مستقل» نیستیم؛


بلکه یک اجتماع / اجتماع‌بودن هستیم.


همان‌طور که سیاره‌ی زمین هم یک موجود زنده‌ی عظیم است و ما سلول‌های اوییم.


۶. مثال کودک، پدر و مادر: ادامه داشتن، نه جدابودن


بعد وارد رابطه‌ها می‌شود:

اگر به یک کودک نگاه کنی، می‌توانی ببینی: 


چهره‌ی پدر و مادرش


حرکات و عادت‌های آن‌ها


حتی استعدادها و مهارت‌های‌شان


کودک «یک موجود کاملاً جدا» نیست؛

ادامه‌ی والدین و نیاکانش است.


او می‌گوید:


وقتی کودک راه می‌رود و حرف می‌زند، اجدادش هم همراه او راه می‌روند و حرف می‌زنند.


برعکس، اگر به والدین نگاه کنیم، می‌توانیم حضور کودک و نسل آینده را هم ببینیم.


پس در سطح عمیق‌تر:


«من» و «تو» و «او» مرزهای کاملاً جدا نیستند؛


همه‌ی ما ادامه‌ی یکدیگریم.


۷. تمرین عملی: دیدن نیاکان، معلم‌ها و جهان در خود


در بخش پایانی فصل، تیک نات هان این بینش را به یک تمرین روزمره تبدیل می‌کند: 


وقتی به عود روشن کردن، راه رفتن، غذا خوردن، نوشتن یا خوش‌نویسی مشغول است،

تمرین می‌کند که «این کار را منِ جدا انجام نمی‌دهم؛

این یک “ما”ست که در حال عمل است.»


او می‌گوید:


پدرم را از دستم نمی‌توانم جدا کنم،


مادر و اجدادم در سلول‌های من حضور دارند،


معلم‌هایم در تمرکز و آرامش من حضور دارند.


پس هر کاری که می‌کنم، کل یک تبار و یک جهان دارد در من مشارکت می‌کند.

این، تجربه‌ی زنده‌ی ناخود / no-self است، نه یک مفهوم فلسفی خشک.


۸. پیام عملیِ فصل اول


خلاصه‌ی پیام فصل اول این است:


1. تهی‌بودن = درهم‌بودن

ما از خودِ جدا تهی هستیم، چون هر لحظه در پیوند با بی‌شمار چیز و موجود دیگر هستیم. 


2. Emptiness ≠ پوچی

تهی‌بودن به معنای «نیستی» نیست، بلکه یعنی هیچ چیز جدا و ثابت نیست.


3. فهم این بینش، رنج را کم می‌کند

چون مرزهای خشک «من» و «دیگران» نرم می‌شوند؛

خشم، احساس تنهایی، شرم، قضاوت و ترس عمیق از مرگ آرام‌تر می‌شود.


4. رابطه با زمین و دیگران عوض می‌شود

وقتی می‌بینی «من = زمین» و «زمین = من»،

مراقبت از بدن و مراقبت از سیاره از هم جدا نیستند. 


5. هر لحظه می‌تواند تمرین باشد

هر کاری—از ظرف شستن تا نوشتن و راه رفتن—می‌تواند فرصتی باشد برای دیدن این حقیقت که:

«من تنها نیستم، من با همه چیز درهم‌تنیده‌ام.»

@dr.sara.official 

اینستاگرام

Comments 
loading
In Channel
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

کتاب هنر زندگی کردن فصل اول

کتاب هنر زندگی کردن فصل اول

drsaranezami