خوش است خلوت اگر یار یار من باشد ۱۶۰
Update: 2024-11-0561
Description
غزل نمره ۱۶۰
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان
خوش است خلوت اگر يار يار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
من آن نگين سليمان به هيچ نستانم
که گاهگاه بر او دست اهرمن باشد
روا مدار خدايا که در حريم وصال
رقيب محرم و حرمان نصيب من باشد
همای گو مفکن سايهی شرف هرگز
بر آن ديار که طوطی کم از زغن باشد
بيان شوق چه حاجت که سوز (حال) آتش دل
توان شناخت ز (شوری) سوزی که در سخن باشد
هوای کوی تو از سر نمیرود (ما را) آری
غريب را دل سرگشته با وطن باشد
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پيش تواش مهر بر دهن باشد
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
:تقریر و امالی" ترجمه همون copy paste میشه 😄
فرزان جان ذهن و ماده چجور ب هم اثر میذارن
قبل بیت زغن صدای کلاغ اومد از خیابون . بچه ها شمام شنیدین ؟
فرزان عزیزم ممنون بابت تلاشت برای روشن شدنمون مثل هات بی نظیر برای من اینطوریه که باید. چند بار دیگه با تامل بیشتر گوش بدم. یه چیزهایی برام روشن شده. بمونی برامون
فرزان جان زاده شدی که مطلب جا بندازی ،اونم از جنسِ شگفت انگیز ترین ها و خارقالعاده ترین ها✨️ خیالت راحت، اگر کسی از رواق و رواح و صدای سخن عشق،بی وقفه با تو بوده باشه که قطعا متوجه شده،اگر هم کم و بیش همراهت بوده،به اندازه ای که بوده،برداشت خواهد کرد... جدول ضرب یاد نمی گیریم که سریع حفظ کنیم فردا امتحان بدیم، باید کم کم درک بشن و به مرور زندگیشون کنیم،بنظرم تو کارت رو تا این مرحله انجام دادی،حالا رها کن برو جلو در ضمن،توی اپیزود ۱۵۹،خودت هم ،به فکر و امتداد اشاره کردی، در حد نام بردن ازشون
روشنه شما ادامه بده تا ۱۶۰ اومدیم که شما بگی
فکر کنم برای برخی مفاهیم باید اسمهای جدید بزاریم چون اون اسمها سالها برامون یه مفهوم دیگه داشت مثلاً همین ذهن باتفسیر اسپینوزا که شامل همه مواد میشه وما همه جا هی از بی ذهنی میشنویم وهمینم درست درکش نکردیم
"هر روز" بیشتر از روز قبل دوسِت دارییییم اینجا باهات کنار هم مشق عاشقی می کنیم، و "هر روز" به چشممون زیباتر و لطیف تر و زلال تری. و این حس قدردانی ازینکه سخاوتمندانه ما رو در اونچه زیست و تجربه می کنی و می اندیشی سهیم می کنی، "هر روز" توی قلبمون بزرگ تر میشه. مرسی که هر روز شمعی تازه توی اندیشه و قلبمون روشن می کنی .
45:05 فرزان جان ، دشنه ها را بپذیر بخشی از این هستی هوشمندِ اینجا ضیافتی بر پا کردی و ما هر کدام به اندازه ظرفیت خودمون برخوردار میشیم .🌱 اجازه بدیم این آگاهی هضم بشه و وارد وجودمون بشه 🌿 مطمئن باش کارت و داری درست انجام میدی و “تا وقتی پرده ها نیوفتد، هیچ چی کامل روشن نمیشه “🔆 چقدر دلپذیری پرنده خوش آواز🕊️🤍
من که میگم یا شافل النغمات العشاق بیشتر بهم حال خوب میده نغمه های که برای عشاق بصورت رندوم پخش میشه و همشون رو دوست دارم ❤️
جا افتاد ، شاید مثل بقیه دوستان اهل بحث های فلسفی نیستم اما میفهمم ، درک میکنم ،خیلی فهمیدن ها رو در ساحت تجربه برای من روشنه و متوجه میشم اما کلا با کلمه خدا بخاطر اون تقدس افراطی مشکل دارم وجود برام قابل تأمل و تفکرتره، البته که برساخته های منه، با این کلمه خدا اذیت نه شکنجه شدیم در شرایطی که هم نسل های من گذروندیم، بگذریم ، اما درک حرفات برای من سخت نبود اهل دشنه زدن هم نیستم ضمن اینکه پذیرنده مطلق هم نیستم و مدتهای طولانی بهش فکر میکنم، مطالعه میکنم تا با خودم به نتیجه برسم ، نور بمان🙏☀️
سلام فرزان عزیز اعتراف کنم امروز ازت یکم ترسیدم، احساس معلمی رو کردم که شاگردش حرفش رو اینطور که اون میخواستم نفهمیده بعد داره میگه بهش منو اذیت نکن بفهم چی میگم 🫡 اما من شاگرد کنجکاو کلاسم با این تشرها از سوال نمی ایستم کج فهمی من شاید از اینجا میاد که هم برای ماده هم انسان کلمه ذهن رو به کار میبریم، بعد به صورت ناخودآگاه من وقتی میشنوم ذهن ماده تو قیاس با ذهن خودم قرار میگیره چون تعریف من از ذهن انسان اونی نیست که پا میشه یه کاری رو انجام میده اونیه که می اندیشه و سبک سنگین میکنه
فرزان جان اون جایی که گفتی هر ماده یی متناسب با ماده ش ذهن داره کاملا متوجه شدم تا قبل اون داشتم به در و دیوار میخوردم 😁
انصافا خوب جا افتاد،،حالا بریم کادده و دِهن و جا بنداز برامون😄🤔
یکی بود ،یکی نبود(جهان کثرات)،غیر از خدا هیچکی نبود🍀
فرزان راستی یک کتابی برامون خریدی تو شبهای دراز پاییز برامون بخونی... چی شد پس؟!!... چشم انتظاریم... این بکون نکون نیستا از دوست داشتن دوست داشتنه
با صحبت های امروز ذهن بیشتر برام داره مفهومش جا میوفته ... باز صبر میکنم که او یکی ذهن(ذهن خودم) من به بی راهه نبره
منم عاشق کلاغم…جالبه امروز اشعار علیرضا آذر توی کامنت ها رو دور تکراره..حالا که اینجوره منم یه بیت دیگه ازجناب آذر آبانی می نویسم :سرانجام تمام قصه ها یک جور خواهد بود..همیشه یک کلاغ خانه گم کرده دو خط پایان..
صبح ، نور، عشق ، روز خاش🙏❤️☀️
سلام از این بی نهایت صفاتی که گفتید و انسان قادر به درک فقط ماده و ذهن است آیا روح هم بخشی از ذهن است یا کاملا جدا از این دو صفت فرار دارد؟