روز هجران و شب فرقت یار آخر شد ۱۶۶
Update: 2024-11-1388
Description
غزل نمره ۱۶۶
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد
زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
شکر ايزد که به (بوی گل نوروزی باز) اقبال کلهگوشهی گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
باورم نيست ز بدعهدی ايام هنوز
قصهی غصه که در دولت يار آخر شد
آن پريشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سايهی گيسوی نگار آخر شد
صبح اميد که (شد) بد معتکف پردهی غيب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش
که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
ساقيا لطف نمودی قدحت پرمی باد
که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد
در شمار ار چه نياورد کسی حافظ را
شکر کان محنت (بیرون ز شمار) بی حد و شمار آخر شد
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
۱)انسان با پشت سر نهادن زندگانی گله ای حیوانی پای به ساحت زیست جمعی انسانی در ساحت فرهنگ میگذارد که زیست در « گله ی فرهنگی » است. در این گونه زیست فرد، در امان از شر نیرو های پرخاشگر طبیعی در پناه جامعه و نهادهای ان ، با همرنگی و همسانی با دیگران ، با نقاب های فرهنگی که « من » بدان ها نیاز دارد زندگانی میکند و از بهره های این زیست برخوردار میشود. اما در مرتبه ای عالیتر از رشد فرهنگ ، از درون وجدان جمعی و اخلاقیت ان وجدان فردی میروید که با اخلاقیت فردی خود میتواند در برابر ریاکاری و نقابداری....
فرزان جان،اگر خدا، هذلولی، خدای اسپینوزا، در همه چیز و همه کس و بر همه چیزه، مرگ و میر موجودات به اراده ی اونه، به نظرت وقتی کسی خودشو میکشه، آیا عملی بیرون از هذلولی انجام داده یا اراده بر اینه که یکی با تصادف توسط دیگری، یکی با افتادن از روی داربست حین کار و یکی با دستای خودش مرده و همه و همه به غایت درون اراده ی الهیه؟
❤❤❤
هی رفرش میکردم میگفتم پس کو غزل جدید که یادم افتاد ماموریتیم
من تا قسمت ۱۰۲ شنیدم که راجب هوش طبیعی بدن صجبت کردی،توی رواق منو بهم نشون دادی،اینجا من رو🤍
امروز پنجشنبست و من دارم این برنامه رو دوباره گوش میدم☺️🤍
رباعيات شمس نمره ١٥٤٨: ای دل گر ازین حدیث آگاهی تو زین تفرقهٔ خویش چه میخواهی تو یک لحظه که از حضور غایب مانی آن لحظه بدانکه مشرک راهی تو
جناب رنجبر بزرگوار بعد از رواح خیلی طول کشید تا دوباره پیدا کنم رواق رو، البته حتما باید طول میکشیده از اول شروع کردم و رسیدم به غزل نمره ۶۶، باید یه موردی رو میپرسیدم برای همین اومدم به آخرین غزل منتشر شده ( نمره ۱۶۶) و امیدوار که ببینید پیام رو هرچند شاید طی این ۱۰۰ غزلی که هنوز نشنیدم روشن شده باشه، ولی دلم تاب نیاورد فرمودین «حتی باید قاتل رو هم دوست داشت و ازش خشمگین نبود و فقط سپردش به قوه قضاییه» اگه طبق پرونده چند میلیارد سالهش بایددد قاتل میشده، پس اصلا قوه قضاییه نباید وجود داشته باشه؟
خیلی چیزها بود که در در پادکستهاست شنیدم و تکونم داد، فقط خواستم بگم ممنونم ازت فرزین
ساعت دو نیمه شب واقعا شراب ارغوانی جذاب بود !
فرزان جان اوایل که صدای سخن عشق رو شروع کرده بودم ناراحت میشدم از این دو روز نبودن و ماموریت، اما یکم که گذشت، دیدم نه، گاهی اینقدر در طی هفته حجم کاری زیاد میشه که متاسفانه یکی دو ایپیزود باقی میمونه و من توی این دو روز ماموریت بهشون گوش میدم و دوباره شنبه آماده ایپزود جدید پادکست میشم😊 ممنون راوی جان
تو با سرایشی به طور کامل تجلی یافته آمده ای! آنطور که باستانیانمان میخواندند
مضمون نمایشنامه چهار دقیقه خانم ثمینی : (عشق فرو میریزه، مثل ساختمون پلاسکو بعد از اون همه آتیش که به جونش افتاد) هِب
" من دور مى شوم كه تو را تاب آورم دورى فقط مرا به تو نزديك مى كند…" افشين يداللهى
نظریه محبوب : اپیزود هایی که شب ضبط میشن حس و حال عجیب و غریبی (تو بخوان عمیق تری) دارن
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل همه در سایهی گیسوی نگار آخر شد. سایه گیسوی نگار برای ما صدای سخن عشقه.
وای چقد خوب بود!!! امروز خیلی درگیر بودم و الان شنبدم این اپیزود را،چقد بهم چسبید با این حالت عرفانی و آرامش شبانه اش!!!!
چه زیبا گذشت این پادکست هر آغازی را پایانی ست و صدای سخن عشق هم .. و ما دلتنگ میشیم
19:04 زندگی افراد هم دوران به دوران است این قسمت رو بگم چند بار گوش کردم فرزآن!؟ ناز و تنعم خزان باد بهاری زندگی ما پیش از صدای سخن عشق
انصاف نبود روز آخر هفته رو با همچین آهنگ غمگینی مارو به حال خودمون بذارید و برید💔