دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد ۱۷۱
Update: 2024-11-2098
Description
غزل نمره ۱۷۱
مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن
دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد
کز حضرت سليمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب (باده) ديده گل کن
ويرانسرای دل را گاه عمارت آمد
اين شرح بینهايت کز (حسن) زلف يار گفتند
حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
عيبم بپوش زنهار ای خرقهی میآلود
کان پاک (یار) پاکدامن بهر زيارت آمد
امروز جای هر کس پيدا شود ز خوبان
کان ماه مجلسافروز اندر صدارت آمد
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است
همت نگر که موری با آن حقارت آمد
از چشم شوخش ای دل ايمان خود نگه دار
کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
آلودهای تو حافظ فيضی ز شاه درخواه
کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
درياست مجلس او درياب وقت و در ياب
هان ای زيان رسيده وقت تجارت آمد
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
به وقتِ دلتنگی و زمزمه یِ " زندگی،خود،راهش را می یابد" - "زمین ،راهِ خودش را می رود" 🤍
دوستان سلام من داخل کانال تلگرام دارم کتاب صوتی رستگاری یک قدیسه نوشته کیگو هیگاشینو رو میخونم... اگه دوست داشتین عضو بشین🌱 https://t.me/ketabsotii_82
سلام فرزین من با پادکست رواق و دوتا اسپین افاش زندگیم عوض شد ارزش هام و معانی زندگیمم همینطور ..الان معتاد شدم به سخن عشق ...ولی یه سوالی داشتم از کجا مطمنی همه این ابیات و اشعار و عرفان ..تمنای ذهن در جست و جوی معنا نباشه؟ چه تضمینی وجود داره که مثلا حافظ یا عرفا به قول تو ذهنشون و خاموش کرده بودن؟
ما اهل دلتنگی بودیم
رباعيات شمس نمره ١٢٢٤:  در کوی خرابات گذر میکردم وین دلق بشر دوخت بدر میکردم هرکس نظری به جانبی میافکند من بر نظر خویش نظر میکردم
ممنون
فرزان در شرح بیت ۷ میتونیم اینطور بگیم که: "حالا که به معشوق خیلی نزدیک شدی، مراقب صفات جلالی و قهری معشوق باش که اجازه ورود به تو نمیده" ؟ در بیت ۳ از *زلف یار* گفته و در بیت ۶ هم در نسخه ی من *معراج آفتاب* آمده... منظورم من آينه که شاید میخواد بگه : حالا که داری به خورشید میرسی و میخواهی که غبار آخر شود مراقب صفات جلالی باش که تو را بازنگرداند.
موقع شنیدن سوانح نیاز دارم یه نفر کنارم باشه و بهم یادآوری کنه نفس بکش!! :)) از هر چیزی صفتش رو بگیری انگار موجودیتش رو گرفتی هزاران هزار مثال میاد تو سرم انگار وسط یه گردبادم و فقط دارم میچرخم نمیدونم قرار منو کجا ببره اما تو میگی زندگی راه خودشو پیدا میکنه ...
با توجه به این سه تا پستی که نوشتم مساله جبر و اختیار تقریبا واسه من حل شد ولی به جاش مساله پوچی جهان که یکی از چهار ترس وجودی انسانها است، شدیدا پر رنگ میشه پست آخر
حتی در صورت درست بودن هذلولی، خللی در برداشت ما از جبر و اختیار وارد نمیشه اگر هذلولی درست باشه پس ما به اجبار کارهایی رو انجام میدیم پس پیامدهای اون کارها هم اجباری هستند مثلا اگر شما دزدی بکنی و بگی من طبق هذلولی مجبور به انجام دزدی بودم، طبق همون هذلولی هم باید بری زندان پست سوم
پس در اینصورت جهان به دلیل وجود اون شخص دیگه نمیتونه ایزوله باشه و با محیط اطراف تبادل انرژی داشته توی فیزیک کوانتوم به این حالت میگن تاثیر مشاهده گر حالت دوم فرض کن چنین شخصی پیش از مهبانگ وجود نداشته، پس جهان از محیط اطراف ایزوله است چون قبل مهبانگ محیط اطرافی وحود نداشته در اینصورت ما هیچ وقت نمیتونیم شرایط اولیه جهان در لحظه مهبانگ رو بدونیم، پس پیشبینی وقایع حتی با فرض نزدیک به مخال دونستن " نظریه همه چیز" محاله پست دوم
سلام فرزام جان من از وقتی گفتی هذلولی ذهنم بدجور درگیر شده به نظرم هذلولی درست نیست اگر به فرض نزدیک به محال ما به "تئوری همه چیز" دسترسی داشته باشیم، برای پیشبینی دقیق رفتار یک مجموعه، اون مجموعه باید کاملا جدا از محیط باشه و هیچ تبادل انرژی با محیط اطراف نداشته باشه و شرایط اولیه اون مجموعه رو هم بدونیم بیا دو حالت رو فرض کنیم حالت اول اینکه کسی که میخواد پیش بینی رو انجام بده، شرایط اولیه جهان رو میدونه در این صورت اون شخص قبل از مهبانگ وجود داشته که میتونسته شرایط اولیه رو بدونه پست اول
همسرِ طنازم😁❤️ همیشه میگه بخدا این فرزآن خونه ما دوربین گذاشته😂 آقا این هم زمانی هارو چجوری میخوای توضیح بدی و پاسخ گو باشی؟ این اتفاقیه که اغلبِ شنوندگانت تجربش کردن. مثلا یک خیلی کوچولوش دیروز بود گفتی گردو فولان؟ همونجا همسرم دستشو برده بود رو گردو که برداره ببره رو میز صبحانه برگشت به من نگاه کرد🙂↕️بله! اینجوریاست خلاصه.😄 البته چون در صحبت هات انقدرزیاد از چیزهای کوچیکی که خیلی از ماها هر روز باهاش مواجهیم تکرار میکنی که ما به اونها نگاه میکنیم هر روزو دوسشون داریم. عاشقِ فنجونیم عاشقِ فرش عاشقِ نی
با تمام وجودم میخوام بغلتون کنم🫂❤️:) ممنوننن
و رسیدیم به اونجا که گفت:و عشق هر کس را به خود راه ندهد و به همه جایی معوا نکند و به هر دیده روی ننماید واگر وقتی نشان کسی یابد که مستحق آن سعادت بود حزن را که وکیل در است بفرستد تا خانه پاک کند کسی را در خانه نگذارد و از آمدن سلیمان عشق خبر کند
سومین بارِِ هاردی گاردی من پلی میشه
جالبه پادکستی که قبلا همیشه گوشش میدادم دیروز بعد مدتها یک اپیزود جدید داد با این که پاکدشت فرهنگی ادبیه ولی من نتونستم تا اخر گوش بدم انگار روح ما چیز بیشتری میخواد … فرزان با حافظ روح ما رو لول آپ کرده
هست و است که درست نشده ما جمله هارو سانسور کردیم هست و است نداره 😅 بچه ها تمام تلاششون رو میکنن نوشته ها همه بالای پنج خط شده
نمیدونم کدوم اپیزود درباره خانم همسایه حرف زدید ملاحت خانم که تعبیر خواب میدونست! تو ذهنم موند و هی چرخید و چرخوند منو چشم شهود لازمه برای تعبیرخواب و ملاحت خانم این چشم رو داشت
روح چون از عدم به وجود آمد ،بر سر حد وجود عشق منتظر مرکب روح 🤔🤔🤔😮😮😮❤️❤️❤️