رادیو تراژدی ۲۳: آبادانیها، قصهی متروپل
Update: 2022-05-291,074
Description
این شمارهی پادکست «رادیوتراژدی» یک شمارهی ویژه است؛ شمارهی مختص آبادانیها و فاجعهی متروپل. شمارهی تازهی ما دربارهی مردم عادی است، دربارهی کسانی که زیر خاک ماندهاند، کسانی که در خیابانها منتظر عزیزانشان هستند و کسانی که مقصرند در فاجعه. متروپل قصهی سینمارکس را زنده کرد، زخم کهنه سر باز کرد و مردم شهر عزادار شدند.
روایت این شماره ازطرف یک شاهد عینی است؛ کریم نیکونظر که از زمان حادثه تا چهار روز بعد در آبادان بوده هم مشاهداتش را روایت کرده هم دربارهی فاجعه تحقیق کرده است.
شمارهی بیستوسوم «رادیوتراژدی» را بگذارید به حساب همدردی ما با درد و رنج و غم و خشم مردم آبادان. این یک شمارهی عادی نیست.
نویسنده و راوی: كریم نیكونظر | اصلاح صدا و میكس: رضا دولتزاده | ناشر: موسسهی هوگویک
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
تا الان دل شنیدنشو نداشتم الان ۱۶ دقیقه شو شنیدم و حالامن اورارم اوار
عبدالباقی حتما اهمال و سهل انگاری و مافیا بازی هایی زیاد داشته و بحثی درش نیست ولی تنها نبوده ، یه تیم و کله گنده هایی کنارش بودن که میبایست پیگیری میشدن که نشدن ، ولی چیزی که واقعیت داشت اینه که عبدالباقی یه تنه داشت شهرو نوسازی میکرد ، حالا با پاساژا ، ساختمونا و هرچیز دیگه ، کاری که دولت و شهرداری و منطقه آزاد طی این سال ها هیچ قدمی براش بر نداشتن ، آبادان از قدیم شهری بود که بیشترین درآمد رو برای کشور داشته ولی سهم مردم از این همه درآمد و ثروت فقط دود پالایشگاه بوده و فقر و بدبختی 😇
آبادان ، ای کاش آباد ببینمت باز ...😇
واقعا ممنونم چقدر خوبه تاریخ را بدونیم
تازه با پادکستِ تو آشنا شدم. میگُمت «تو» چون انگار خیلی وقته میشناسُمت، انگار با هم تو آبادان، تو هلالبریم و امیری و بوارده و لینِ یک و خیابون عروسی و ... کلّی راه رفتیم و گپ زدیم و تیسه زدیم. لهجهات و سوزِ سخنت رو خوب میفهمُم. دِمِت گرم کا! دارُم یکی یکی اپیزودهات رو گوش میکنم.
دوسال از این حادثه میگذره ولی وقتی شنیدمش دوباره انگار برگشتم به اون موقع و گریه کردم:) حالا که دوسال شد آیا دادگاه برگزار شد؟؟؟ دیه ها پرداخت شد؟؟؟ ساختمون خراب شد؟؟؟
زمین گرده...به شدت
حالا خرداد ۱۴۰۳ است و غم در خونه اون قاتلهای بیخیال را محکم زده است.
حقیقتا من موضوع متروپل یادم رفته بود، همینطور مشکوک بودن مرگ عبدالباقی،،، چقد خوب که یاداوری شد با این اپیزود، که یادمون بمونه چه روزها و چه اتفاقاتی بر مردم ایران گذشت😔
لعنت به عبدالباقی وهوادارنش
من تا همین الان نتونسته بودم این اپیزود رو گوش کنم. من تهران دنیا اومدم و تهران بزرگ شدم، اما تحمل شنیدن این اپیزود رو نداشتم. امروز که بعد یک سال بالاخره گوشش دادم سر کار زدم زیر گریه. مرسی که این اپیزود رو ساختید. به امید آزادی ایران.
غم آبادان تمومی نداره
تشکر از پادکستتون علیرغم اطلاعات مفیدی که ارائه دادین اما واقعا نمیشه تو حوادث این شکلی اجازه به دخالت یا کمکرسانی مردم عادی رو داشت چون هم برای خودشون خطرناکه و هم ممکنه سلامت مصدومین رو به خطر بندازه
کلا توی جامعه ای که مردم به دو دسته خودی و ناخودی تقسیم بندی بشن و خودی ها بابت کارهاشون لازم نباشه به رسانه ای جواب پس بدن اینطوری میشه که اونا هزار میلیاردی دزدی کنن کژش ندین جوابشه و ما دزدی کنیم هرچند بسیار کم ارزش باید دستمون قطع بشه. این عبدالباقی هم بابت اون 3 طبقه ای که اضافه ساخته بود به کلی آدم آپارتمان هدیه داده بود از همون متروپل. با گریه ای هم که برادرش براش میکرد معلوم بود راستکی عزادار شده. معلوم نیست رفقاش چطوری فراریش دادن. خون باید گریست به حال ما مردم
ممنون از شما آخ از بی کسی خوزستان اه وطنم آه ایرانم
الان که حدود دو سال از حادثه متروپل میگذره من این اپیزود رو شنیدم، ممنون از اطلاعاتتون، این درد فراموش نشدنیه، ناراحتیتون رو عمیقا حس کردم
یادمه اون روز من اون سر ایران داشتم درد میکشیدم . اشکم قطع نمیشد . تلویزیون داشت پخش زنده سرود می داد و من مبهوت به صفحه ی تلویزیون خیره شده بودم با ناباوری. اوار نامرئی بود که روی سرم می ریخت. آبادان برای من پر معنیه. دوستی آبادانی داشتم که ندیدم به با معرفتی و زلالیش. بعد ۲ سال انگار باز سینه ام پر درد شد با شنیدن این اپیزود. دمتون گرم
بنظرم در مورد حادثه قطار نیشابور هم یک تراژدی تهیه کنید در مورد مردمی که همشون فراموش شدن.
لعنت به همشون... هیچوقت جرئت نمیکردم بشنوم... غمش همیشه برام تازه ست. به عنوان یه بلوچ واقعاً میتونم این درد رو بفهمم... این خشم رو میفهمم.
سلام الان دارم این اپیزود رو گوش میدم اجرا خوبه ، تمامه اون روزارو برام زنده کرد اما اطلاعات غلط و غیر دقیق زیاد توش گفتین ، اون خانم فوزیه جلیلیان نیستن ، اون خانم ندا حلیلیان همسر مرحوم فوزی جلیلیان بودن عبدالباقی ها ۴ تا برادر بودن حمید مجید حسین حامد که حمید بزرگه بود و چند اشتباه دیگه کاش یجا اصلاحشو بذاری یا نمیدونم . از همه اینا کذشته مرسی که روایتی صوتی ازین ماحرا ثبت کردی یجاهاییش اشکمو دراورد