سمنبویان غبار غم چو بنشینند بنشانند ۱۹۴
Update: 2024-12-23165
Description
غزل نمره ۱۹۴
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
سمنبويان غبار غم چو بنشينند بنشانند
پریرويان قرار از دل چو بستيزند بستانند
به فتراک جفا جانها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرين دلها چو بگشايند بفشانند
به عمری يک نفس با ما چو بنشينند برخيزند
نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند
سرشک گوشهگيران را چو دريابند در يابند
رخ مهر از سحرخيزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند
ز رويم راز پنهانی چو میبينند میخوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبير درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
که با اين درد اگر دربند درمانند درمانند
در اين حضرت چو مشتاقان نياز آرند ناز آرند
بدين درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
این غزل خیلی خیلی دلنشینه❤️ممنون فرزان جان❤️❤️
که با این در که در بند در مانند در مانند چجوری بودم آقای مجریییییییی ؟؟؟🥰
من همش منتظر بیت محبوب فامیل دور بودم🤭 واقعا این غزل حافظ رو دوست دارم و الان یکم بیشتر میتونم بفهممش👌🏻✨️
هفت هشت سالم که بود با پدرم شبهای آخر هفته زمستون میرفتیم باقله یا لبوی داغ میخوردیم و این آهنگ خانوم حمیرا تو مسیر تو ماشین پخش میشد چقدر این کار خانوم حمیرا برام نوستالژیه. این شعر حافظ و قطعهی شجریان هم که بی نهایت زیباست مرسی آقای رنجبر ✨
شروه بوشهری😢😢😢😢دلم خیلی میگیره و اشکی میشم....
«در مانند در مانند» که یاد فامیل دور انداخت منو نعل وارونه شبیه افعال معکوس شبهای برره بود اون جا هم که تائو خوندی و مثالی که زدی یاد اون جای شبهای برره افتادم که میرفتند سر زمین مینشستند که از نظر ذهنی به نخودها کمک کنند برویند یا یه همچین چیزی😅😅
آقافرزان ورشکسته نشی ۱۰ دلار عیدی میدی😁😜کارتتونو بذارین شما😁😁😁
مصرع دوم بیت ۶ رو من از جناب *فامیلدور* یاد گرفتم وقتی که برای آقای مجری میخوند☺️
میخواهی بمان میخواهی برو رفتن تو دل انگیز تر از آمدن دیگریست..
خیلی دوستت دارم خیلی حالمو خوب میکنی
هر از گاهی دغل میکنینا ، ساعت پنج و شیش و هفت صبح که نمیان واسه کنتور گاز ... پس این برنامه ها روزانه نیست با تاخیره و صبح های زودم نیست 😊 البته لزومی هم نددره برنامه چهار صبح باشه به نظر من مهم اینه مطالب به دست ما برسه حالا هر زمانی از شبانه روز هم ضبط بشه مشکلی نداره شما زیادی سخت میگیرین
فرزان اونجایی که از عیدی دادن به بچه ها و به یاد موندن در خاطرشون گفتی،اونجایی که تو غزل بعدی از تعارف شیرینی میکادو و توجه اون خانوم به خودت گفتی،اونجاهایی که از توجه گرفتن به خودت میگی این قضاوت تو من میاد که تو معشوق میخوای،دوست داری که یکی بهت عشق بده،یه شخص بیرونی برای من نشون از این بود چون فکر کنم خودم تو این مواقع نیاز به عشق دارم و برای من عشق بیرونی نیست،چون من اونو دارم،عشق درونی خودم به خودمه منم وقتی این عشق رو از بیرون میگیرم دوست دارم که دوست داشته بشم ولی میدونم به خودم بدهکارشم
نعل وارونه= همون زن بودنه دیدی میگیم برو گمشو یعنی بیا بغلم کن نمیخوام ببینمت یعنی کثافت دلم لک زده برات حالا طبق استدلال استنتاجی اگه فرزان زنه و میگه منفعل باشید، یعنی منفعل نباشیداااااا تامام
۲۴ دسامبر روز تولد من کریسمس شد و من هیچ وقت روز تولد کادو نداشتم چون همه فکر جشن بودن اون روز این بهترین کادوی روز من بود 🫀
درود هذلولی وای دیروز من خیلی شلوغ بودم این رو دارم در سحر روز بعد گوش میدم خیلی عالی خیلی عالی سحرخیزی
توام بامزهای، شوهرعمه نیستی
تا چه اندازه آخر کسی انقدَر ماه را مانَد… تا به کِی مهر دل دوری این راه را تابد… به وقت بامداد ۴ دی ۱۴۰۳ کاش بدانی چه میکنی با دل ما ولی چشم “کاش” نمیگم چون ما عادت کردیم به تمرینِ با روند طبیعی رخدادها اقدام کردن… تو فقط بدان که چقدر عاشقمان کردی… و چقدر خوشبختم از این حس و از این بودن همزمان با تو فرزان جان🤍
چقدر سرشک از دیده مان جاری نمودی جانان با سخنان امروزت🤍🍃
تو که اپیزودها رو دیگه صبح کله سحر ضبط نمیکنی، چرا نمیری تو فاز اپیزودهای شبانه
دوستان درود کتاب تائو رو از کدوم انتشارات بگیریم؟