نقدها را بود آیا که عیاری گیرند ۱۸۵
Update: 2024-12-10152
Description
غزل نمره ۱۸۵
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
نقدها را بود آيا که عياری گيرند
تا همه صومعهداران پی کاری گيرند
مصلحتديد من آن است که ياران همه کار
بگذارند و خم طره ياری گيرند
خوش گرفتند حريفان سر زلف ساقی
گر فلکشان بگذارد که قراری گيرند
قوت بازوی پرهيز به خوبان مفروش
که در اين خيل حصاری به سواری گيرند
يا رب اين بچهی ترکان (مغبچگان از) چه دليرند به خون
که به تير مژه هر لحظه شکاری گيرند
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی (وقتی) که در آن دست نگاری گيرند
تا کنند اهل نظر خاک رهت کحل بصر
عمرها شد که سر راهگذاری گیرند
حافظ ابنای زمان را غم مسکينان نيست
زين ميان گر بتوان به که کناری گيرند
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands
Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
وای دقیقه چهار به بعد توی فکر بودم هم داشتم میشنیدم این اپیزود رو که یهو آهنگ رقصی اومد همه احساساتمو اینور اونور کرد🤗😄😄
این اپیزود جز چند دقیقه اول دیگه پلی نشد😔😔😔 و قطع شد از دوستان این اتفاق برای کسی هم افتاده چیکار میتونم انجام بدم ؟؟؟
💛💌💫
امروز اول برنامه که گفتید اون تیکه از آهنگ آقای مرتضوی رو ما همه با هم می خونیم خودمون رو تصور کردم که یکی الان داره نقاشی میکشه یکی داره دفتر شعرشو کامل می کنه یکی مثل من داره از پنجره بیرون رو تماشا می کنه والبته همه همزمان داریم پادکست شمارو گوش می دیم و با هم واقعا اون تیکه از آهنگ رو خوندیم من دیدم واقعا و لذت بردم🥰 مرسی آقای راوی مرسی پادکستر محبوب ما در کل جهان هستی ☺️ که ما رو دور هم جمع کردین و از صدای سخن عشق❤️حرف می زنید.
☺️
ناز نفست، صداشو نشنیدم، نگرانت شدم..🥲
مثال راجب پند امروز تائو: یک فیل رو میشه خورد؟ بله، چطوری؟ لقمه لقمه، یه قله رو میشه فتح کرد؟ بله، قدم به قدم، یا حتا یه کوه رو میشه جابجا کرد؟ بله، چطوری؟ ریگ ریگ...
مگه ایشون فرزین رنجبر نیستن؟ چرا تو کامنت ها فرزان مینویسن؟
طبق روال از ۳۰ شب گذشته( قبل خواب) عادت به شنیدن صدای شما پیدا کردم.از نیاز شنیدن یه چیز گوش نواز مسیر هموار شد به اینجا رسید و الی اصلا و عمرا صدای سخن عشق رو حالا حالا پیدا نمی کردم و عملا جز آیندگان بودم. حالا اینا که مقدمه بود ،چیزی که باعث شد نوشته ای به یادگار بذارم ،با یه کلافگی اومدم پلی کنم گفتم کاش یه طور جدیدی شروع بشه!!! و شد:)وحالا کل این اپیزود یه تفأل بود برام یه جلسه تراپی،جز به جز،کلام به کلام ثانیه به ثانیه مرسی که انقدر مناسب و به اندازه این،برام با ارزشین و دوست داشتنی
ولی خودمونیما…. همین اسفند دود کردن، خودش بالکل گند میزنه توی تمام هذلولی و فلسفه اسپینوزا😂😂😂😅
چرا سرگردونی؟ سرگردون؟ خیره شدم به چی؟ خیره م نگو هیچی باشه هنوز نگات نکرده؟ میکنه . وایسا همینجا ... تا کنند اهل نظر خاک رهت کحل بصر / عمر ها شد که سر راهگذاری گیرند
فرزان جان دیشب خواب دیدم باهاتون تو ی کافه تو انقلاب قرار گذاشتم در پوست خودم نمیگنجیدم... رسیدیم کافه همش ذوق داشتم برام از فلسفه و عرفان و.... چیزی بگی گپی بزنیم ولی فقط تو سکوت بودی و خیره ب اطراف... وقتی علتشو پرسیدم گفتی مائده جان فقط به آدما نگاه کن به درختا نگاه کن و... فقط و فقط نگاه کن و از همینا کلی چیز یاد بگیر 🙃 بالاخره موفق شدم تو خواب تو کافه ببینمتون ولی همش دعوتم میکردی به مشاهده و سکوت حرفی نزدی...
برادر غزالی چرا اینقدر مغلق نوشتی!..؟ چرا باید بارها و بارها نوشتههاتو گوش بدیم و نفهمیم 😕🥺 نمیدونم فقط من اینجوریام یا بقیه هم با ادراک سوانحالعشاق مشکل دارن. آخه نگفتی صدها سال بعد شاید یه عده بخوان نوشتههاتو بخونن
من یک نقاشی خیلی پر کار و سخت رو تقسیم بندی کردم البته بعد از مراحل اول ، و الان حدود بیست روز تصمیم دارم تمامش کنم . خیلی کارهام رو اینطوری انجام میدم و هم از روندش خوشحال بودم و هم از نتیجه 🕊️🤍✨
کارهای بزرگ را به قطعات کوچک تقسیم کنید و سپس انجام دهید مثالی که به ذهنم میرسه، نواختن یه قطعهی موسیقیه که اول هر کدوم از میزانها رو جدا مینوازیم و بعد کلش :)
يه قَسم قشنگى ميده، ميگه: " به حقِ هر چى عشقه… "
سلام فرازن الان غزل نمره ۱۵۵//۱۵۶هستم و شما بیمار هستید ،باخودم گفتم درون من این قدرت هست که به آینده سفر کنم وبه غزل نمره ۱۸۵بیام واز حال شما با خبر بشم خلاصه حس عجیبیه در دسترس بودن آینده
آقا فرزین گل.عروسی منو خانمم 30ام همین ماهه خواستم کارت دعوت بفرستم دیدم نمیتونم تو اینستا عکسی ارسال کنم واستون.عروسیمون آمله.خوشحال میشدم میومدی قدم رو چشممون میگذاشتی.راستش حالم خیلی گرفته بود بخاطر فشارایی که هست..سیگارکشیدم چایی خوردم آهنگای غمگین چاووشی گوش دادم،ولی حالم خوب نشد که نشد..فهمیدم من دیگه اون پدرام قدیم نیستم دیگه نه سیگار حالمو خوش میکنه نه چایی..سلیقمو کلا عوض کردی داداش،مولانا حافظ سعدی دوای دردامن..خدا نگهت داره برامون داداش.خدا حفظت کنه.مراقب خودت باش.مام حواسمون بهت هست
خوانش غزل نمره ١٨۵🌿 01:08:44
عهعه عجبا فرزآنجان،این آهنگِ خدای مستون و اون شروعِ متفاوت😁 بله دیگه،کُلا زندگی،بیشگفتزدگی که نمیشه اصلا و با طراحیِ رقص رویِ اینکار،موافقم،البته این،فقط یکیشه :)) صبح اومدم یه سر فقط دیدم که گویا این آهنگو پخش کردی،رفتم واسه خودم پخش کردمو همزمان با سپردن به خود،سَری به ظرفای نشسته زدم که بقولِ سهراب،زندگی،شستنِ آنهاست :) آره،ماجرای استاد صالحعلا رو گفته بودی و البته اونوسط یه نکته درموردِ جمعِ کلمات گفتی که اینم معمولا رعایت نمیشه!🤔 وای آهنگِ جانِ مریم😍و اون نکتهی آخرش...