در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد ۱۷۳
Update: 2024-11-2437
Description
غزل نمره ۱۷۳
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
در نمازم خم ابروی تو با ياد آمد
حالتی رفت که محراب به فرياد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو ديدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنياد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکايت منما
حجلهی حسن بيارای که داماد آمد
دلفريبان نباتی (نهانی) همه زيور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد
زير بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
مطرب از گفتهی حافظ غزلی (چند، مست) نغز بخوان
تا بگويم که ز عهد طربم ياد آمد
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
خوشا به حال آقای زیوری، یه روز پاییزی و فرزان و صرف چای😊😊
زنی که ارج داره خرج داره 😄😉
من صدای لوازم تحریر رو نشنیدم ولی صدای اون نون خشکی که اومد تو کوچه رو شنیدم🙃
صدات ساز درونمون رو کوک می کنه فرزآن جان حس سبکی می بخشه و ما رو به هستی پیوند میده 🌻
فرزان جان امروز برامون اسرار هویدا کردیاااا...
قشنگ میتونم خودمو جاش بزارم،هم توی غربتم هم از ننم دورم 🫠🥹
پادکست امروز چقدر لطیف بود.اونجا که داشتین آهنگ ننه رو پخش میکردین من توی یه کوچه منتظر کسی بودم و یه ننه با چادر و عصا داشت از جلوم رد میشد.باعث شد چند دقیقه بهش خیره بشم.و عمیقا ببینمش.چروک دستانش قدمهای ارومش خم پشتش.تا حالا بهش اینطور نگاه نکرده بودم.خیلی حس خاصی بود این همزمانی
09:26 آخه واقعا کسی با صدای شیک اسفند دود میکنه؟ باید خودمونی تر میگفتی بلا ازتون دور باشه... والا اینجوری گفتی بلا ازم دور نشد ، چشم حسود و بخیل و بیگونه نترکید. روی دست من ۷ صبح آبجوش ریخت، کلی هم سوخت، الان کی پاسخگوئه؟ 🥺
آخ نه نه،، من تو غربتم،،از مادرم دور،گیسوهاش سفید،،عشقش فقط زیارت و نماز و عبادت،،حرف و حدیثش من،،،چشمش به در که برم دیدنش خلاصه همراه با بغض و دلتنگی حرکات موزون انجام دادم... هااای ننه
چقدر خوب از عشق گفتید .. کسی آیا می تونه قشنگ تر از شجریان در ماهور با غزل سعدی از عشق بخونه ؟؟
چقدر بهره بردم از این اپیزود و چقدر پر از نشانه ست برام سپاسگزارتم فرزان عزیزعمیقا سپاسگزارم🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼
هر روز ،روز تو
سلااام .. غزل امروز عالی و گوش آشنا . آقا این مادر منم عاشق ظرف خریدنه و همین قدر بگم یه مدت پیش توی یکی از کابینت های پرت آشپزخونه دیدم فقط ۳۵ عدد دیس از مارک های مختلف ، چینی گل سرخ و گندمی و پیرکس عسلی و سفید و سبز و آرکوپال و سرامیک و .. دیگه از بس ظرف می خره و خودش می دونه با اعتراض خانواده مواجه می شه یواشکی می خره و چند وقت بعد رو می کنه . می پرسیم این کجا بوده ؟ می گه خیلییییی وقته خریدم ته کمد بوده گم کرده بودم 😁😅 .
۱۱:۱۱دوستون دارم
مکتب اقتصاد اتریشی که جدیدا خیلی بحث میشه ، من رو یاد حرف تائو در اداره مملکت میندازه که محدود کردن کامل دخالت دولت در اقتصاد.😉
بنظرم وقتی از دیدن قابلمه و ظروف حس خوب میگیری،داری در خودت یه شادی بی سبب،هرچند کوچک میسازی....
من در قبض حس اون طفلی رو دارم که از شیر مادرش جدا شده،همینقدر بی پناه و غمگین....
جدا کاش میگفتید تولدتون کیه🤔..بهتون میاد زاده ی تابستان باشید
احتمالا تو ازون معدود بچه هایی بودی که وقتی برای تولد ۶ سالگیت کادو، ست پیشدستی پیرکس میاوردن ذوق میکردی😅
امروز صبح مثل همیشه نبودم،کارای روتیینمو نکردم، شبنم حیاتم کم و... وسط گوش دادن این اپیزود خواستم یه فال دلی برای خودم بگیرم، اول اینکه مجبور شدم دستامو ببرم پشتم مثل کارت بر زدن، هی چرخوندم اینور اونور که نفهمم از کجاش دارم باز میکنم اولشه یا اخرشه درسشو خوندیم یا نه. و بعد شگفتـا که پیرِ ما حافظ، صاف میزنه تو هدف! برای منی که همیشه انواع فال رو انکار میکردم و میکنم، حس عجیبیه. قابل احترامه. (دام سخت است مگر یار شود لطف خدا)