دروغ، خیانت، اعتماد
Description
آنکه عشق دروغینش از بطن خیانت زاده شد
نفرتش حاصل خیانت بود و عشقش محصول تنفر. خیانتی که بدید و تنفری که بزاد. او چنین بود، معجونی از عشق و شهوت و خیانت. نوشداروئی با طعم دروغ و تهمت و بدبینی و حسادت!
او خاص بود، دوستش میداشتم، چون به شکل احمقانه ای خاص بود. تظاهرش به عشق، تظاهرش به راستی و تمایلش به دروغ خاص بود.
دارم از احساسات زنی که چون چشمک یک ستاره ناشناس در کهکشانی دور، با فاصله ای چندین هزار ساله به من رسیده بود سخن میگویم
گویا مسافر این سالها پیش از تولد نیز مرده بود. گویی آنچه از او دریافتم چیزی جز فریادی خفه شده در گلوی زنی مرده نبود. صدایی مبهم، آشنا و و دور که میگفت: تو را دوست میدارم
اینک او رفته است، با آخرین وداع که دست تکان میدادم و از پشت پرده های اشک میگفتم: از زندگی لعنتی ام برو بیرون
همه چیزش تناقض بود، هر سلام و وداعش، ادعایش به عشق و تمایل سیری ناپذیرش به دروغ... آری او رفته است و من آخرین اعتماد زندگیم را با دستان خویش به خاک سپردم
#یاور_م
دروغ و خیانت
آری مرده بود...
همه چیزش تناقض بود 👌🥺