دسترسی به روایتهای درونی
Update: 2021-08-17
38
Description
همه ما روایتهای درونی زیادی داریم که وقتی با اونها مواجه میشیم میتونن دریچههای جدیدی به روی ما باز کنند؛ البته به شرط جستجوگر بودن و خواستن. و البته دسترسی دادن به این روایتها برای اثربخش بودن.
مواجهه با هنر یکی از راهها برای این دسترسی پیدا کردن به روایتهای درونیه. اینکه چطور میشه این راه رو رفت، موضوع گفتگوی ما در این قسمت از پادکست انسو است.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
Top Podcasts
The Best New Comedy Podcast Right Now – June 2024The Best News Podcast Right Now – June 2024The Best New Business Podcast Right Now – June 2024The Best New Sports Podcast Right Now – June 2024The Best New True Crime Podcast Right Now – June 2024The Best New Joe Rogan Experience Podcast Right Now – June 20The Best New Dan Bongino Show Podcast Right Now – June 20The Best New Mark Levin Podcast – June 2024
In Channel
ممنونم از این تلاش ارزشمند شما .دمتون گرم .من بینهایت ازتون ممنونم من از طریق حدیث جانم با شما اشنا شدم وکلی خوشحالم ویاد گرفتم .سپاس .پیروز باشید ،🙏🙏🙏🙏معرفی میکنم شمارو به همه ی دوستانم
موسیقی اول: خودم رو دیدم که آزاد و رها وسط یه دشت بی انتها با یه پستی و باندی ملایم میرقصیدم، احساس شوق، شور، سرخوشی، آزادی، شادی، عشق به زندگی و طبیعت…. موسیقی دوم: تا یه جاییش هیچی تصویر و حسی برام نیومد اما یهو دیدم از زمین دارم فاصله میگیرم و روی بام کشورای مختلف پرواز میکنم و توجه آدما دونه دونه داره به من(من نبودم، در حقیق چیزی در ست من بود که صدای این موسیقی ازش پهش میشد) توجه میکردن، مث یه بشارت دهنده بود….. یه جا دیدم همه مردم زمین دارن با بالا نگاه میکنن و انگار متوجه یه چیزی شدن…. بعدش دیگه ارتباطم با تصویر قطع شد
موسیقی اول: خودم رو دیدم که آزاد و رها وسط یه دشت بی انتها با یه پستی و باندی ملایم میرقصیدم، احساس شوق، شور، سرخوشی، آزادی، شادی، عشق به زندگی و طبیعت…. موسیقی دوم: تا یه جاییش هیچی تصویر و حسی برام نیومد اما یهو دیدم از زمین دارم فاصله میگیرم و روی بام کشورای مختلف پرواز میکنم و توجه آدما دونه دونه داره به من(من نبودم، در حقیق چیزی در ست من بود که صدای این موسیقی ازش پهش میشد) توجه میکردن، مث یه بشارت دهنده بود….. یه جا دیدم همه مردم زمین دارن با بالا نگاه میکنن و انگار متوجه یه چیزی شدن…. بعدش دیگه ارتباطم با تصویر قطع شد
عالی 👌🏽👌🏽👌🏽
قطعه ی دوم برای من از یک صحنه ی پاتیناژ شروع شد.خودم بودم که آزادانه،آروم و با ارامش میرقصید اما زاویه دیدم از لنز یک دوربین بود با چرخش ها چرخیدم با پرش ها پریدم و با اوج ها هیجان زده شدم.. یه وقتایی تصاویر جمعیت محو میشد و صحنه هایی از سرگذشتم نمایش داده میشد نقاط اوج موسیقی وقتی بود که دوربین خودمو نشون میداد.
چرا تایم فایل رو زده دو ساعت و نیم؟! :/
از شنیدنتون لذت میبرم... 🌻🌻
خیلی جالب بود وقتی که آهنگ canon in D رو شنیدم موها بدنم سیخ شد ، چون اینو ۳ سال پیش شنیدم و بعد از او بود که همیشه با کارای که می کردم آهنگ کلاسیک گوش می دادم
من انگار یه ادمی رو میدیدم که دچار تردید و دودلی بود و یه ندای ضعیف درونی در ذهنش داشت راه رو نشونش میداد که کم کم قوی تر واضح تر شد بعد انگار همه ی اینها رفتن توی پس زمینه و ادمهای دیگه ای با همین حس وحال باز دنبال راه زندگی شون بودن و باز هم انگار صحنه گسترده تر شد و همه تو یک قاب و صحنه بودند حس کردم همه اینها یک خانواده هستند.
من در قطعه اول،فیلم زندگی دو نفر رو دیدم از ابتدای آشناییشون تا یه جایی ،ولی اونجا انتهای زندگیشون نبود،یعنی مرگشون را ندیدم! این گویها هستن که کوکشون میکنیم و میچرخن ، دختر و پسر دو تا دست همو گرفته بودن و میچرخیدن و میچرخیدن و با هر چرخش یه مرحله از زندگیشون طی میشد. تو صحنه هایی که با سرعت رد میشد و از فیلتر sepia هم استفاده شده بود در ساخت این تصاویر😬 پستی و بلندیهای زندگیشون،مواجه با مشکلاتشون و عبور از اونا، لحظه های خوششون... به سرعت از جلو چشمم عبور کرد.