شکل گیری کتاب مقدس: ۴ـ آپوکریفا و کتب پایانی عهد عتیق تا تولد مسیح
Description
با بخش چهارم بررسی چگونگی تشکیل کتاب مقدس برگشتیم. تو قسمت اول و دوم دیدیم که چطور کتب اولیه عهد عتیق و همینطور کتب تاریخی نوشته شدند و تو قسمت سوم هم به زندگی سلیمان و نوشتههای اون نگاه کردیم و امروز قراره به کتب پایانی عهد عتیق، همینطور به آپوکریفا یا قانون ثانی نگاه کنیم و با تولد مسیح به پایان میرسیم.
پاورپوینت صفحه ۲۲ (ادامه)
در پایان بخش قبل دیدیم که کتاب مقدس در معبد نگهداری می شد. در این مورد می خواهم نامه دوم تیموتائوس فصل ۳ آیه ۱۴ را بخوانم. در این آیات پولس رسول به تیموتائوس، که طبق دین و رسوم یهودی تربیت شده بود، می گوید: «اما تو در آنچه آموخته و بدان ایمان آورده ای پایدار باش، چرا که می دانی آنها را از چه کسان فرا گرفته ای، و چگونه از کودکی کتب مقدس را دانسته ای که می تواند تو را حکمت آموزد برای نجاتی که از راه ایمان به مسیح عیسی است. تمامی کتب مقدس الهام خداست و برای تعلیم (…) سودمند است.»
پولس رسول می گوید که تیموتائوس، کتب مقدس را از بچگی می شناسد. کلمه یونانی که اینجا برای «کودک» به کار رفته است، به معنی «نوزاد» است. تیموتائوس از وقتی که نوزاد بود توسط مادر و مادربزرگ دیندارش از کتب مقدس تعلیم یافته بود. منظور از «کتب مقدس»، عهد عتیق است.
جالب است که اینجا کلمه یونانی رایج برای «کتب» به کار نرفته است، بلکه اصطلاحی که در اصل به معنی «حروف» است. یعنی پولس رسول اینجا درباره «حروف مقدس» صحبت می کند و این نشان می دهد که کتاب مقدس نه فقط در تمامیتش الهام خدا است، بلکه هر حرف از آن نیز.
ولی دلیل اینکه این آیات را اکنون در رابطه با موضوع ما، کتاب مقدس در معبد، خواندم این است که اصطلاح یونانی که برای «مقدس» در اینجا به کار رفته است نیز خاص میباشد و اصطلاحی است که اغلب برای معبد استفاده می شود و محیط اطراف معبد را نیز در بر می گیرد. عیسی مسیح وقتی در انجیل متی فصل ۲۴ به شاگردانش می گوید که معبد ویران خواهد شد از همین اصطلاح استفاده می کند. «کتب مقدس» در دوم تیموتائوس فصل ۳ به معنی «حروفی که قداست آنها با قداست معبد مطابقت دارد» است و این به معبد، به عنوان محل نگهداری کتب مقدس اشاره می کند.
من تازه یک کتاب درباره اعتبار کتاب مقدس نوشتم و در این کتاب دقیق تر بررسی کردم که کتاب مقدس در معبد نگهداری می شد و با دقت، روایات یهودیت را ذکر کردم.
طومارهای معبد، بهترین طومار ها بودند. وقتی در حین رونویسی عهد عتیق مثلاً درباره املا یا درباره جای درست یک کلمه در جمله سوال می شد، از طومار های معبد استفاده کردند تا این مشکل بر طرف شود. یکی از این طومار های تورات در معبد، «طومار عِزرا» نام داشت. درباره عزرا بعداً بیشتر می گویم چون عزرا در گردآوری و تشکیل عهد عتیق نقشه مهمی داشت. «طومار عزرا» طومار توراتی بود که متعلق به عزرا بود و متن آن معتبر بود و برای استاندارد سازی تمام تورات های دستنویس استفاده می شده است.
به همراه داشتن نوشته هایی بغیر از کتب معتبر عهد عتیق به کوه معبد ممنوع بود. فرض کنیم مثلاً در سال ۲۷ پس از میلاد کسی به کوه معبد می رود و دو طومار از کتابهای مکابی با خود دارد. پاسداران معبد باید کنترل کنند که آیین تطهیر را انجام داده است یا نه و از او می پرسند آیا خود را تطهیر کرده است و هشدار می دهند که اگر بگوید انجام داده با اینکه انجام نداده، سخت مجازات خواهد شد. بعد باید کنترل کنند که چه طومار هایی با خود دارد. وقتی می گوید آنها کتابهای مکابی هستند به او اجازه نمی دهند وارد معبد شود چون جزو کتب معتبر نیستند. اگر اعتراض کند و بگوید «مگر این کتاب ها جزو کتب مقدس نیستند؟» آشکارا به او خواهند گفت که خیر.
در آن زمان همان نوشته هایی «کانونی» بودند که امروزه هم جزو «کانون» کتاب مقدس هستند – آپوکریفا، اسفار مشکوک، جزو کانون نبودند و نیستند. کانون مجموعه ای از کتب است که به عنوان کتب معتبر پذیرفته شده اند. الهیدانان آزاداندیش مدعی این هستند که تاریخ گردآوری این کتب کانون، مربوط به سال ۹۰ میلادی است که شورای یامینا آن را گردآوری کرد. این ادعا، برخلاف واقعیت تاریخی است زیرا در زمان عیسی مسیح کانون عهد عتیق، یعنی کانون کتاب مقدس که استفاده آنها در معبد مجاز بود، مدت ها پیش به طور قطعی تعیین شده بود.
علاوه بر کتب معتبر، یهودیان اجازه داشتند شجره نامه هم به معبد بیاورند، مثلاً شجره نامه کاهنان، ولی بغیر از آنها هیچ نوشته دیگری مجاز نبود. پس منظور پولس رسول از «حروف که قداست آن با قداست معبد مطابقت دارد» همان نوشته های معتبر است که در معبد مجاز بودند.
پاورپوینت صفحه ۲۳
همانطور که توضیح دادم یهودیان از تبعید در بابل به اورشلیم بازگشتند و معبد را بازسازی کردند و می خواستند مسیح را در سرزمین اسرائیل ملاقات کنند و کتب مقدس را در معبد نگه می داشتند اما چند وقت قبل از تکمیل معبد، بازسازی معبد به فرمان اردشیر شاه پارس متوقف شد.
بعد حجی نبی و زکریای نبی به صحنه آمدند. آنها نبوت کردند و هر یک از ایشان یک کتاب نوشتند و یهودیان را تشویق کردند که به بازسازی معبد ادامه دهند و از کار دست نکشند فقط بخاطر اینکه یک انسان فرمان داده چنین کنند. یادآوری کردند که خدا فرمان داده بود معبد را بازسازی کنند و قوم باز به کار مشغول شدند. آن دو نبی خودشان هم در کار بازسازی کمک کردند.
دستور قانونی برای بازسازی معبد مورد بررسی قرار داده شد و در بایگانی حکومت پارس، اسنادی پیدا کردند که نشان داد کورش پادشاه اجازه بازسازی را داده بود. به این ترتیب مشکل رفع شد.
در زمان حجی و زکریای نبی، عزرا کاهن نیز خدمت می کرد. در کتاب عزرا فصل ۷ آیه ۱۰ درباره او می خوانیم که او پایبند به کتاب مقدس بود: «زیرا عزرا دل خویش را به تفحص در شریعت خداوند و اجرا و آموزش فرائض و فرمانهایش در اسرائیل سپرده بود.» اولا به دقت کتاب مقدس را می خواند، دوما خودش بر طبق فرمانهایش زندگی میکرد و سوما به دیگران نیز تعلیم میداد.
نحمیا چند وقت بعد از آغاز خدمت عزرا، از تبعید در بابل به اورشلیم بازگشت تا دیوارهای شهر را بازسازی کند. در آن زمان از عزرا خواستند که طومار تورات را که از آن نگهداری می کرد، بیاورد. در کتاب نحمیا فصل ۸ از آیه ۱ می خوانیم: «آنگاه تمامی قوم همچون یک تن در میدان مقابل دروازه آب گرد آمدند. آنان به عزرا کاتب گفتند که کتاب شریعت موسی را که خداوند به اسرائیل امر فرموده بود، بیاورد. پس در نخستین روز از ماه هفتم،» – عید روش هاشانا، عید آعاز سال یهودی – «عزرا کاهن تورات را به حضور جماعتی از مردان و زنان و همه کسانی که می توانستند آنچه را می شنوند درک کنند» – یعنی بچه ها – بیاورد. او از سپیده دم تا نیمروز، در حالی که رو به سوی میدان مقابل دروازه آب داشت، آن را در حضور مردان و زنان و تمامی کسانی که می توانستند درک کنند، قرائت کرد. و تمامی قوم به کتاب تورات گوش فرا دادند. عزرا کاتب بر منبری چوبین که برای همین کار ساخته شده بود، بایستاد.» بعد از آن، چند نفر از لاویان شریعت را توضیح دادند و تفسیر کردند.
عزرا به کتب مقدس خیلی اهمیت میداد و خودش نیز پیامبر خدا بود که با الهام خدا، کتاب عزرا را نوشت. در باوا باترا می خوانیم که علاوه بر این، کتاب های تواریخ را نیز به نگارش درآورد. کتاب های تواریخ به معبد تمرکز می کنند، معبد سلیمان و معبد، در زمان پادشاهان یهودا. بر خلاف کتاب های پادشاهان، کتاب های تواریخ درباره پادشاهان اسرائیل (افرایم) گزارش نمی دهند و تنها به حکومت جنوبی که ارتباطش با معبد اورشلیم برقرار ماند، تمرکز می کند. کتابهای تواریخ اثری از عزرا کاهن هستند و طبق باوا باترا، نحمیا تکمیلش کرد. نحمیا کتاب نحمیا را هم نوشت، از دیدگاه خودش: درباره خودش می نویسد «من…».
کتاب استر نوشته مُردِخای است. طبق باوا باترا، «مردان کنیسه بزرگ» هم روی آن کار کردند. اصطلاح «مردان کنیسه بزرگ» که در روایات یهودی استفاده می شود به معنی افرادی از جمله عزرا کاهن، حجی نبی، زکریای نبی و ملاکی نبی است. این پیامبران، عهد عتیق را تکمیل کردند.
پاورپوینت صفحه ۲۴
در سال ۴۴۵ پیش از میلاد، اردشیر پادشاه به نحمیا اجازه داد که به اورشلیم برگردد و حصار شهر را بازسازی کند. گزارش این وقایع را در کتاب نحمیا پیدا می کنیم. کتاب نحمیا به کتاب عزرا اضافه شد و آن دو با هم یک کتاب حساب شدند.
در تصویر، یک قسمت بجا مانده از دیوار نحمیا را می بینید که در سال ۴۴۵ پیش از میلاد، در عرض ۵۲ روز ساخته شد. نحمیا قوم را تشویق کرد و خیلی از آنها مشغول به کار شدند. از آن موقع می شد بر اساس پیشگویی دانیال نبی درباره «هفته»، زمان ظهور مسیح را حساب کرد. در کتاب دانیال فصل ۹ آیه ۲۵ می خوانیم: «پس بدان و بفهم که از صدور فرمان جهت مرمت و بازسازی اورشلیم تا آمدن مسیح رهبر، هفت هفته و شصت و دو هفته خواهد بود.» این به معنی ۶۹ سال ضرب در ۷ است و هر سال ۳۶۰ روز حساب میشود. از سال بازسازی تا سال ۳۲ پس از میلاد که مسیح ظهور کرد دقیقا همین مدت بود.
پاورپوینت صفحه ۲۵
الان به پایان شکل گیری عهد عتیق می رسیم.
حدود سال ۴۲۰ پیش از میلاد، مدتی بعد از دوران خدمت نحمیا، عزرا، حجی و زکریا، ملاکی نبی خدمت کرد. ملاکی در کتابش که به عنوان آخرین نوشته به عهد عتیق اضافه شد، بازگشت مسیح را اعلام می کند.
در تلمود، در بخش «سنهدرین ۱۱ آ»، می خوانیم که «پس از مرگ حجی، زکریا و ملاکی، روح خدا از اسرائیل دور شد». برای قوم اسرائیل روشن بود که پس از مرگ ملاکی نبی، دیگر پیامبری وجود نداشت که بتواند با الهام خدا کتب مقدس را بنویسد. این شروع یک سکوت طولانی بود. به مدت حدوداً ۴۰۰ سال هیچ نبی از جانب خدا پیام مکتوبی برای قوم اسرائیل نیاورد.
در این مدت، آپوکریفا نوشته شدند، مثلاً کتاب «حکمت یشوع بن سیراخ». نوه یشوع بن سیراخ در مقدمه این کتاب نوشت که پدربزرگش تورات، کتب انبیا و مکتوبات را با دقت می خواند و در این کتاب، حکمتی را که کسب کرده بود را بیان کرد. اصلا ننوشت که پدربزرگش یک نبی بزرگ بود و کتابش الهام خدا است. سیراخ یک ربی بود که عهد عتیق را می خواند و تفسیری از آن نوشت و خودش هم ادعا نکرد که نوشته اش الهام خدا است.
کتاب اول مکابی درباره زمان وحشتناکی که تو قرن دوم قبل از میلاد بود گزارش می دهد که سوری ها عده زیادی از یهودیان را کشتند و معبد را با قربانی کردن یک خوک بر قربانگاه، نجس کردند. در کتاب اول مکابی نوشته است که از زمانی که انبیا دیگر در قوم اسرائیل نبودند تا همان زمان، چنین اندوه بزرگی در اسرائیل وجود نداشت.
چه نتیجه ای می توانیم بگیریم؟ در خ