شکل گیری کتاب مقدس: ۵- نقل قولهای تاریخی و مهیا شدن شرایط برای ظهور مسیح
Description
با بخش پنجم بررسی چگونگی تشکیل کتاب مقدس برگشتیم. تو قسمتهای قبل به کتب عهد عتیق نگاه کردیم. از تورات شروع کردیم تا پایان عهد عتیق و تو برنامه قبل دیدیم که چطور کتب آپوکریفا به کتب کلیسا کاتولیک وارد شدند و نگاه کوتاهی به تولد مسیح انداختیم.
امروز قراره به شرایط تاریخی ظهور مسیح نگاه کنیم و در نهایت اینکه چطور عهد جدید، مثل عهد عتیق، کلام الهام شده خداست.
بزارید با چند نقل قول و تائید اونها تو عهد عتیق ادامه بدیم. مثلاً قبلا دیدیم که حزقیال نبی، دانیال را به عنوان یک مرد فوق العاده پارسا ذکر می کند و دانیال، وقتی پیشگویی ارمیای درباره بابل که ۷۰ سال سلطه خواهد داشت را می خواند، متوجه میشه که درست در همان سال این مدت به پایان می رسید.
الان می خواهم نشان دهم که چطور میکاه نبی در کتاب ارمیای نبی تایید می شود. ارمیا پیشگویی کرد که اورشلیم نابود خواهد شد ولی انبیای دروغین گفتند که چنین نخواهد شد و صلح و آرامش برقرار می ماند و ارمیای نبی با آنها مخالفت کرد. به این دلیل می خواستند ارمیای نبی را مجازات کنند. در کتاب ارمیای نبی، فصل ۲۶، از آیه ۱۶ می خوانیم: «آنگاه صاحب منصبان و تمامی قوم به کاهنان و انبیا» – یعنی انبیای دروغین – «گفتند: «این مرد مستوجب اعدام نیست، زیرا به نام یهوه خدایمان با ما سخن گفته است.» سپس برخی از مشایخ ولایت برخاستند و خطاب به تمامی جماعت قوم چنین گفتند: «در ایام حزقیا پادشاه یهودا، میکاه مورشتی نبوت کرده، به تمامی مردم یهودا گفت: «خداوند لشکرها چنین می فرماید:» – الان کتاب میکاه، فصل ۳، آیه ۱۲ نقل می شود – ««صهیون همچون کشتزاری شخم زده خواهد شد؛ اورشلیم به تلی از خاک بدل خواهد گشت، و کوه این خانه» – یعنی کوه معبد – «به بلندیهای جنگل.» آیا حزقیا پادشاه یهودا و تمامی یهودا او را کشتند؟ مگر نه اینکه او – یعنی حزقیا -از خداوند ترسید و به خداوند التماس کرد و خداوند نیز از بلایی که بر ایشان اعلام داشته بود، منصرف شد؟ اما ما نزدیک است بلایی عظیم بر جان خود وارد آوریم.»
یعنی آنها استدلال کردند که ارمیا، پیامبر راستین است و پیامش دقیقا منطبق پیام میکاه نبی است، و به این دلیل نگذاشتند او را بکشند. این نشان می دهد که کتاب میکاه در آن زمان کتابی معتبر محسوب شد و بر اساس کتاب میکاه روشن بود که ارمیا هم یک پیامبر راستین است.
به یکی از جزئیات هم توجه کنیم: میکاه نبی پیشگویی کرد که اورشلیم مثل کشتزار شخم زده خواهد شد. پس از زمان میکاه، بابلی ها شهر اورشلیم و معبد سلیمان را ویران کردند ولی کوه معبد را شخم نزدند و پیشگویی تحقق نیافت. بعد در سال ۷۰ پس از میلاد، رومی ها معبد دوم را ویران کردند و حتی دیوار شهر را کلا نابود کردند، ولی آنها هم جای معبد را شخم نزدند. پس این پیشگویی چه شد؟
شورش دوم یهودیان ضد حکومت رومی در سال ۱۳۲ پس از میلاد ۳ سال طول کشید. هادریانوس قیصر دیگر طاقت نداشت و این شورش را با خشونت بسیار سرکوب کرد – یک میلیون نفر از یهودیان کشته شدند. پس از آن، قیصر دستور داد که مکان معبد را شخم بزنند. یعنی پیشگویی در سال ۱۳۵ پس از میلاد تحقق یافت.
ولی بیشتر از این هم پیشگویی شده بود: اورشلیم به تلی از خاک تبدیل خواهد شد، و کوه معبد به جنگل. هادریانوس قیصر همانجا که قبلا قدس الاقداس قرار داشت، بر روی صخره، یک معبد برای ژوپیتر ساخت. ولی بعد، در قرن ۴ میلادی، امپراتوری روم ناگهان مسیحیت را به عنوان دین رسمی پذیرفت. ولی این به معنی ایمان آوردن به مسیح نبود، فقط یک دین ظاهری بود.
از آن زمان در علوم تاریخ، امپراتوری روم را امپراتوری بیزانس می نامند، این فقط اسمی برای ادامه امپراتوری روم است. بیزانسیان بر روی کوه معبد کلیسای مریم را بنا کردند و البته معبد ژوپیتر را ویران کردند چون به بت پرستی تعلق داشت. صخره ای که معبد ژوپیتر – و قبل از آن معبد مقدس یهودیان – بر روی آن قرار داشت به زباله دانی تبدیل شد. از شهر اورشلیم تمام زباله ها را به آنجا آوردند.
عمداً جای معبد را اینچنین ویران نگه داشتند تا تضاد بین شهر اورشلیم بازسازی شده و جاده بسیار باشکوه «کاردو»، که جاده اصلی مرکز شهر بود، معلوم شود. قصدشان این بود که نشان دهند یهودیت به پایان رسیده است و قوم یهود آینده ای ندارند و تمام وعده های کتاب مقدس برای یهودیان، الان به کلیسا تعلق می گیرد. این الهیات جایگزینی است. امروزه هم خیلی از مسیحیان انجیلی این تعالیم را می پذیرند و می گویند که زمان یهودیان گذاشته است و اکنون که به سرزمینشان بازگشته اند، با آنچه که در کتاب مقدس نوشته است هیچ ربطی ندارد. الهیات جایگزینی به این معنی است.
ولی بیزانسیان ناخواسته به پیشگویی میکاه نبی تحقق بخشیدند که کوه معبد به تلی از خاک و به جنگل تبدیل خواهد شد. کلی گیاه و بوته آنجا رشد کردند. این تا سال ۶۳۸ ادامه داشت. مسلمانان آمده، ویرانه و زباله را برداشتند و در همانجا که قبلا قدس الاقداس یهودیان قرار داشت قبة الصخره را ساختند و در جنوب کوه مسجد الاقصی را بنا کردند. ولی قبل از آن، از قرن ۴ تا قرن ۷، پیشگویی میکاه نبی به طور قابل ملاحظه تحقق یافت.
این فقط یک گریز کوتاه بود. می خواهم به آنکه قبلا گفتم یک نکته مهم اضافه کنم. در عهد عتیق، نقل قولهایی وجود دارد که قسمتی از یک کتاب در کتاب دیگری نقل میشود. من فقط چند تا مثال آوردم، ولی در تمام عهد عتیق نقل قولهای متقابل بسیار زیاد هستند. در این مورد یک کتاب وجود دارد که متاسفانه به زبان عبری است و هنوز به آلمانی منتشر نشده: «موازی در عهد عتیق» نوشته اَبا بن دَوید.
این کتاب دارای نوشتاری به صورت ستون است که تمام متون عهد عتیق که موازی هم هستند، کنار هم قرار داده است. این کتاب شبیه «دیاتسارون» است، کتابی با چهار ستون که قسمت های موازی از چهار انجیل کنار هم قرار دارند. اینطور می توان دید که کدام قسمت ها مثل هم هستند و مقایسه کرد که کجا متون کمی با هم فرق دارند. ابا بن دوید این فرق ها را با رنگ قرمز نشان کرد. هر فرق بین متون، یک معنی دارد – مثلاً وقتی چیزی در کتاب پادشاهان با عبارت دیگری آمده است و در کتاب تواریخ عبارتی دیگر -. کتاب ابا بن دوید خارق العاده است چون نشان می دهد که عهد عتیق چقدر در هم تنیده شده است.
پاورپوینت صفحه ۲۷
الان در تاریخ جلوتر می رویم. ملاکی، آخرین نبی، فوت کرد، و مردم منتظر مسیح بودند. بعد اسکندر کبیر به صحنه آمد. این جوان ۲۰ ساله با ده هزار سرباز از یونان حرکت کرد تا از امپراتوری پارس انتقام جنگ ۱۵۰سال پیش را بگیرد، بگیرد که پارس بر سر یونان آورده بود. تو مدت زمان خیلی کوتاه در ۱۳ سال، تمام مناطق که در آن زمان مهم بودند فتح کرد، از یونان به آسیای صغیر رفت، قسمتی از آفریقا هم فتح کرد، در آسیا تا هند و آن طرف رود سِند رفت، یعنی تا پاکستان امروزه، و همچنین به سمت شمال تا تاجیکستان. در شمال تاجیکستان دریاچه ای به اسم اسکندرکول وجود دارد. اسم اسکندر همه جا رایج شد و خیلی شهرها به نام او نامیده شدند به طور مثال اسکندریه در مصر.
اسکندر کبیر، زبان و فرهنگ یونانی را به آسیا و آفریقا آورد. به این ترتیب یونانی زبان بینالمللی شد – در سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا. اسرائیل هم در قلمرو اسکندر قرار داشت، کشوری در وسط بین این سه قاره. بنابراین زبان بینالمللی یونانی به اسرائیل هم رسید. اهمیت زبان یونانی در آن زمان، مثل اهمیت زبان انگلیسی در زمان حال بود. خدا پس از ملاکی نبی دیگر پیامبری نفرستاد، ولی آن قرن ها سکوت، زمانی بود که شرایط مهیا شود برای زمانی که مسیح بیاید و انجیل پخش شود. یونانی زبانی شد که خیلی ها آن را فهمیدند، پس وقتی انجیل، عهد جدید، به یونانی نوشته شد سریع پخش شد و برای عده زیادی از مردم بدون ترجمه قابل فهم بود.
پاورپوینت صفحه ۲۸
یک مرحله مهم در این دوران، آماده سازی برای پخش انجیل بود، زیرا ترجمه عهد عتیق به یونانی در سال ۲۸۰ پیش از میلاد توسط یهودیانی که در شهر اسکندریه مصر زندگی می کردند، انجام شد. این ترجمه بسیار تاثیر گذار شد و در کتابخانه بزرگ اسکندریه نگهداری شد. آن یک کتابخانه علمی بود و متاسفانه امروز دیگر وجود ندارد و به جای آن کتابخانه تاریخی، تصویری از کتابخانه بزرگ دانشگاه اسکندریه گذاشتم.
بر اساس روایات، ۷۲ نفر یهود بر روی ترجمه یونانی عهد عتیق، که اسمش سپتوجنت یا ترجمه هفتاد است، کار کردند. قصد این بود که این ترجمه جزو مجموع کتابهای باستانی کتابخانه اسکندریه شود، ولی اهمیت بزرگش این بود که غیر یهودیان به وسیله این ترجمه به عهد عتیق دسترسی یافتند. غیر یهودیان زبان عبری بلد نبودند. یک زبان بود که کمتر کسی یاد گرفت چون فقط زبان یهودیان بود. بنابرین غیر یهودیان که اغلب به عهد عتیق دسترسی نداشتند، با ترجمه هفتاد این فرصت را یافتند.
به این نکته هم توجه کنیم که کتب عهد عتیق در عهد جدید نقل قول شدند. رسولان چطور این متون عبری را نقل قول کردند؟ خیلی اوقات از ترجمه هفتاد استفاده کردند، ولی نه همیشه، بعضی اوقات خودشان ترجمه کردند. ولی ترجمه هفتاد برای متن عهد جدید اهمیت زیادی دارد و مانند یک پل بین زبان عبری و یونانی است. مثلاً می بینیم که یک عبارت عبری در ترجمه هفتاد چطور به یونانی ترجمه شده است که در عهد جدید هم به همین ترتیب استفاده می شود. ترجمه هفتاد تاثیر زیادی و نقش موثری در نوشتههای عهد جدید داشته است.
پاورپوینت صفحه ۲۹
علاوه بر این، تهاجم رومیان به اسرائیل در سال ۶۳ پیش از میلاد هم جهان را برای پخش انجیل آماده کرد. دو حکمران یهودی با هم درگیر بودند و رومیان می خواستند مسئله را حل کنند و فرهنگ خودشان را به اسرائیل بیاورند. پومپه جنگ سالار در «یوم کیپور»، مقدس ترین روز سال، به اورشلیم حمله کرد و خیلی از یهودیان را قتل عام کرد.
پومپه وارد قدس الاقداس شد با اینکه مشایخ اورشلیم از او تمنا کردند که از این کار خودداری کند. وقتی وارد شد غافلگیر شد چون قدس الاقداس یک اتاق خالی بود – صندوق عهد وجود نداشت. پومپه فهمید که شایعه رایج در دنیای غیر یهودی و اینکه یهودیان یک خدا با سر الاغ را عبادت می کنند ولی او را مخفی نگه می دارند، عین حقیقت نیست. خدای اسرائیل تمثال نیست مثل بتهای غیر یهودیان، بلکه او قابل رویت نیست. این موضوع بعداً در امپراتوری روم پخش شد. تاسیتوس، یک نویسنده رومی، در این مورد نوشت.
پس از آن، اتفاقات بیشتری هم افتادند. از سال ۲۷ پیش از میلاد، اکتاویوس، پسر خوانده ژولیوس سزار، معروف به آگوستوس، سلطنت صلح برقرار کرد. در امپراتوری روم صلح و آرامش بود و این دوران صلح به اسم «پاکس رومانا» معروف شد.
در ضمن می خواهم در مورد نقش سوئیسیان در تاریخ آن زمان هم چیزی بگویم. هِلوِتی ها، ساکنان منطقه