دنیای مدیران

ما در دوران تغییرات مداوم و بی رحم زندگی می‌کنیم. اگر با این تغییرات وفق پیدا نکنیم، در نهایت سازمان ما از مسیر خود منحرف شده و توسط رقبای خلاق کنارزده می‌شویم. در چنین دنیای پویای درهم تنیده‌ای، پذیرش و ماندن در وضعیت فعلی منجر به تنبلی و درجازدن سازمان می‌شود.به همین خاطر هر سازمانی به یک شخص بعنوان عامل ایجاد تغییرات نیازمند است. او کسی است که سازمان را به خلاقیت تشویق کرده و ماندن در وضعیت فعلی را به چالش می‌کشد. چنین شخصی لزوما نباید رهبر سازمان باشد. در عین حال سازمان نیزباید ضرورت وجود چنین شخص یا اشخاصی را بپذیرد. تنها کافی است که افراد سازمان به این موضوع پی ببرند که پذیرش تغییرات هم روی مسیر شغلی آنها تاثیر مثبت گذاشته و هم امکان ایجاد فرصت برای دیگران را فرهم می‌کند. اما چگونه باید ایجاد تغییرات را رهبری کرد و دیگران را مجاب کرد که مسیر این تغییر را صرف نظر پست شما در سازمان دنبال کنند؟

همه می‌دانیم که در دنیای واقعی مشکلات بزرگ در کمین ما نشسته‌اند و دنیای کسب و کار هم از این مسئله مستثنی نیست. وقتی که این مشکلات برای ما پیش می‌آید دچار احساست بد و منفی زیادی می‌شویم که امریست طبیعی. یکی از تفاوت‌های مهم افراد موفق با بقیه دقیقا در همین نقطه است. آنها برای همیشه اسیر این احساسات نمی‌شوند و خیلی سریع از این بحران بیرون می‌آیند. در همین راستا قصد دارم تا داستان پر فراز و نشیب یکی از این افراد موفق یعنی خانم سوفیا آموروس صاحب برند نستی گل و گرل باس را برایتان تعریف کنم.

تا حالا با کسی روبه رو شدید که یکی از این تجربه‌ها رو داشته باشه؟ صاحبخانه‌ای که خرج فراوانی بابت بازسازی خانه‌اش کرده باشد ولی موقع فروش آن خانه که رسیده، متوجه شده قیمت خانه‌اش از آن چیزی که انتظارش را داشته پایینتر است. فارغ التحصیلی که سال ها وقت و پول صرف آموزش عالی کرده و وقتی که پا به دنیای کار گذاشته متوجه شده که با تخصصش چندان نمی‌تواند کسب درآمد کند. فردی که وقت و احساسات خود صرف کسی کرده است که آن فرد تمایل چندانی به ارتباط با او نداشته است. و از همه مهمتر صاحب کسب و کاری که تمام عشق و انرژی خود را برای مدت ها در آن کار ریخته، و متوجه شده که بازار خریدار چیزی که او ارائه می‌دهد نیست. تا حالا پیش اومده براتون که با چنین آدمی روبه رو شده باشین؟ شاید خود شمایی که دارید این پادکست رو گوش میدید از همین دست افراد باشین. نکته مشترک تمامی این افراد این است که به اشتباه تصور می‌کنند ارزش هر چیزی باید با میزان تلاش و میزان منابعی که برای اون موضع صرف می‌شود مرتبط باشد. اگر چنین کسی را می‌شناسید، بهتر است از او بخواهید به نصیحت وارن بافت در این مورد گوش دهد. تو این قسمت به این نصیحت و ماجرای پشتش می‌پردازم.

کار یک استند آپ کمدین این است که مخاطبان خودش را سرگرم کند و کار کند که آنها بخندند. ما آن کمدین هایی را به خاطر می‌سپاریم که خنده‌های ما را به چیز عمیق تری متصل کرده باشند. مانند کمدین‌ها هدف رهبران انگیزه دادن، تاثیر گذاشتن و نتیجه گرفتن از طریق دیگران است. این زمانی اتفاق میفته که زبان و کلام رهبر کامل به جان افراد بنشیند. فیلسوف بزرگ یونانی ارسطو انسان را موجودی چند بعدی می‌دید. وی بر این باور بود تاثیرگذاری واقعی در حین سخنرانی زمانی اتفاق میافتد که شخص سخنران با مخاطبانش در سه بعد ارتباط برقرار کند. آن سه بعد شامل لوگوس یا میل به منطق، اتوس یا کارکتر و پاتوس یا احساسات هستند. نصیحت ارسطو به رهبرانی که تمایل دارند تا روی طرز تفکر و رفتار دیگران تاثیر بگذارند و منجر به تغییرات پایدار در سازمانشان شوند این است که روابطشان را طوری بسازند که پشتش منطق محکمی وجود داشته باشد، به دل بنیشند و معتبر باشد.فروشندگان بزرگ درک نیازهای واقعی مشتریانشان را در اولویت قرار می‌دهند و این کار را با برقراری ارتباط در یک سطح کاملا انسانیی انجان می‌دهند. منطق پشت این کار خیلی ساده است: مردم به غریبه‌ها اعتماد نمی‌کنند. به همین طریق رهبران باید اعضا تیم خود را با کمک یک دید جامعی درک کنند تا بتوانند روی آنها تاثیر بگذارند.به قول نلسون ماندلا: "اگر شما با یک فرد با زبانی که درک می‌کند صحبت کنید، کلام شما به ذهن او می‌نشیند. اگر با زبان خودش با او صحبت کنید، کلام شما به دل او می‌نشیند." در اینجا منظور از زبانی که فرد درک می‌کند همان زبان مادری است و منظور از زبان خود فرد آن شیوه‌ایست که دنیا را با آن درک و تفسیر می‌کند. کلام رهبر وسیله‌ایست که وی با کمک آن می‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند، اعتماد سازی کند و تاثیرش را روی دیگران افزایش دهد. حالا سوالی که پیش می‌آید اینست که شما چگونه می‌توانید کلام رهبریت خود را ارتقا دهید و با دل و فکر مخاطبانتان صحبت کنید؟ به 7 روشی که در ادامه به آنها اشاره می‌کنم توجه فرمایید

همانطور که می‌دانید دنیای مارکتینگ بسیار رقابتی شده است مخصوصا برای کسب و کارهای کوچک. شرکت هایی وجود دارند که با استفاده از تاکتیک‌های فروش خاص و اصطلاحا چراغ خاموش خودشان، به اهداف فروش پایان هر فصل می‌رسند اما این تاکتیک ها در بلند مدت اثر منفی روی کسب و کارشان می‌گذارند. برای فروش موثر نیازی به روش های چراغ خاموش نیست. بعضی از موثرترین روش های فروش، ساده‌ترین آنها هستند. در این قسمت به 10 تاکتیک جواب پس داده فروش که توسط گروه مشاوره توسعه کسب و کار فوربس ارائه شده اشاره می‌کنم:

شاید این سوال برای شما هم پیش آمده باشد که که برای بهبود توانایی رهبری در خودتان، دقیقا چه چیزی را باید بهبود ببخشید؟ تجربه پاندمی کورونا در سال 2020 درس بزرگی را در این رابطه به ما داده است: برای هر رهبری، توانایی تشخیص نوع تفکر مورد نیاز برای حل چالشی مشخص، یک مهارت ضروری محسوب می‌شود. کسانی که به اشتباه شیوه تفکر نامناسبی را برای حل مشکلی انتخاب می‌کنند احتمالا گرفتار جست و جوهای بی حاصل حول اعداد و ارقام می‌شوند در حالی که راه حل در قضاوت های ارزش محور نهفته است یا مواقعی که باید به تحلیل و بررسی داده های جمع آوری شده بپردازند، به حس ششم خود اتکا می‌کنند و تصمیمات بد می‌گیرند. اشتباهات این چنینی همیشه اتفاق میفتند. آنچه که همیشه باید در ذهن ما باشد این است که اقدامات انسانی مختلف نیاز به انواع مختلفی از دانش دارد. و این چیزی است که ارسطو بیش از 2000 سال پش آن را توضیح داده است. اون دانش مورد نیاز برای حل مشکلات مختلف را در 3 جهان فکری متفاوت دسته بندی کرده است که در این پادکست به طور مفصل به آن می‌پردازیم.

همه‌ی شرکت‌ها و کسب و کارها تصور می‌کنند که مشتری محور هستند. اما در واقعیت اکثرشان محصول یا خدمت محورند و به جای اینکه خودشان را جای مشتریان بگذارند تمرکزشان روی این است که چگونه پیشنهاداتشان را با کارهای مختلف جذابتر جلوه بدهند. برای اینکه به یک ایده خلاقانه‌ی مشتری محور برسید باید درد مشتری را دوا کنید و دیدتان را از محصول فراتر ببرید.

اگر در دنیای کارآفرینی تازه وارد هستید باید بدانید که برای موفقیت باید تلاش بسیار زیادی بکنید. برای اینکارشما به بهترین ایده‌هایتان احتیاج دارید، باید اخلاق کاری مستحکمی داشته باشید و در آن روزهایی که همه چیز طبق برنامه پیش نرفت ایستادگی بکنید. به این ترکیب می‌توانید ایده ساده خود را تبدیل به یک امپراتوری کنید. فقط باید این 10 نکته‌ای که در ادامه به آن اشاره می‌کنم را رعایت کنید.

یکی از ویژگی‌های معمول رهبران بزرگ، خلاق و کارآفرین ذهن ریسک پذیر است. آنها می‌دانند که ریسک و پاداش اساسا به هم گره خوردند، و شکست خوردن هم بخشی از موفقیت است. رابرت کندی در این باره گفته: تنها آن افرادی که شکست‌های بزرگ می‌خورند می‌توانند موفقیت‌های بزرگ کسب کنند. برای لحظه‌ای به جف بزوس رهبر آمازون و بیل گیتس یکی از بنیان گذاران مایکروسافت فکر کنید. این دو نفر از ثروتمندترین‌های جهان هستند. به همین خاطر شاید فکر کنید که موفق بودن برای این افراد کار راحتی است. ولی اگر کمی با دقت به زندگی آنها نگاه کنید متوجه می‌شوید که آنها دیدگاه منحصر به فرد ریسک پذیری و پذیرش عواقب شکست را در خودشان پرورش داده‌اند.جف بزوس در نامه‌ای که به سهامدارنش در سال 1997 نوشت گفته است: شما ممکن است از هر 10 بار تلاش، 9 با شکست بخورید. ولی هر چند وقت یکبار موفقیتی را رقم خواهید زد که به هزاران بار تلاش خواهد ارزید.بیل گیتس هم در کتابش به نام "کسب و کار: سرعت فکر" گفته است: وقتی که اخبار ناخوشایند را به عنوان لزومی برای تغییر بپذیرید نه به عنوان یک موضوع منفی ، شما شکست نخورده‌اید. شما از آن درس می‌گیرید. در واقع تماما به این بستگی دارد که با موضوع شکست چگونه کنار می‌آیید. و باور کنید که ما در مایکروسافت خیلی چیزها درباره شکست می‌دانیم!باید بدانید که این دو نفر، یعنی جف بزوس و بیل گیتس، یک شبه صاحب ذهن ریسک پذیر نشده‌اند. بلکه آن را از طریق تجربه کسب کرده‌اند. سه روش وجود دارد که می‌توانید با استفاده از آنها به خودتان و اطرافیانتان کمک کرده، تا با کم کردن ترس از شکست به موفقیت‌های بیشتری دست پیدا کنید. در ادامه به این سه روش اشاره می‌کنم.

رهبر خادم کیست؟خیلی ساده رهبری است که خدمت کردن به دیگران اولویت اول آنهاست. او همان کسی است که اگر ببیند زباله‌ای روی زمین افتاده بدون هیچ انتظاری آن را برمی‌دارد و به سطل زباله میا‌ندازد. اما تصور غلطی که درباره اینگونه رهبران وجود دارد این است که این شیوه رهبری محکوم به شکست است. در .ادامه به شش مزیتی که رهبران خادم نسبت به بقیه رهبران دارند اشاره می‌کنم

سلامت روان و قدرت ذهنی به اندازه سلامت فیزیکی اهمیت دارد. این موضوع برای کارآفرینان از اهمیت دو چندانی برخوردار است. میتوانیم قدرت ذهنی را به واسطه اون کارهایی که افراد دارای این توانایی ازشون اجتناب میکنن نیز تعریف کرد. در واقع افرادی با قدرت ذهنی بالا چه کارهایی را انجام نمی‌دهند. در ادامه‌ی این پادکست به 13 مورد از آن کارها اشاره می‌کنم

تمام فعالین حوزه روابط عمومی تایید میکنند که اندازه گیری این گونه روابط لازم بوده، و در طی دهه گذشته برای رهبران اهمیت روزافزونی را پیدا کرده است به طوریکه مطالعات نشان میدهند که سرمایه گذاری در تکنولوژیهای هم راستا با این موضوع شامل ابزار اندازه گیری و تحلیل داده های بدست آمده از روابط عمومی، در بودجه های شرکت های سراسر دنیا در سال 2020 در نظر گرفته شده است. با اینکه روابط عمومی بیشتر از قبل داده محور شده است، اما همچنان سیستم اندازه گیری استندارد مشخصی برای روابط عمومی تالیف نشده و در مجموع صنعت در به کارگیری تکنولوژی برای این منظور کند پیش میرود.با اینکه برای بهره وری بهینه و افزایش دامنه روابط عمومی، سطوح مختلفی از تکنولوژی توسط متخصیصن این حوزه تعبیه شده، افق تکنولوژی های این حوزه پر جنجال بوده و تحلیل داده های استخراج شده از هر کدام از این تکنولوژی ها، بسیار پر چالش است.مدیران روابط عمومی به جای کمیت باید روی کیفیت خروجی ها و تاثیر کلی عملیات یا همان کمپین هایی که روی معیارهای کلیدی کسب و کار مانند فروش و اداراک از برند، تمرکز کند. تیم روابط عمومی باید با کمک تحلیل داده ها بتواند استراتژی های مناسبی که مد نظر مدیران و رهبران سازمان ها هستند را استخراج کند.در ادامه به پنج نکته ای که هر متخصص روابط عمومی قبل از راه اندازی کمپین ها جهت تمرکز روی اندازه گیری موارد با اهمیت، باید در نظر بگیرد اشاره میکنم:

ممکنه تصور کنید که شنونده خوبی هستید. افراد زیادی مانند شما فکر میکنند و این به خاطر ارزیابیشون از یکسری مهارتهاییه که دارن. تجربه نشون داده که اکثر مردم فکر میکنن که این سه مهارتی که در ادامه بهش اشاره میکنم اونارو تبدیل به یه شنونده خوب میکنه: 1.     وقتی که طرف روبه رو صحبت میکنه صحبت نکنیم2.     از طریق حالات صورت و آواهای مختلف نشون بدیم که داریم گوش میدیم3.     قادر باشیم چیزی که دیگران گفتن رو تکرار کنیم مخصوصا اگه بتونیم کلمه به کلمشو بیان کنیم.در واقع بیشتر توصیه‌های مدیریتی در خصوص شنوندگی، انجام سه مورد یاد شده رو پیشنهاد می‌کنند و درکنار اون، شنونده رو تشویق می‌کنن تا در زمان صحبت گوینده به سکوت کردن ادامه بدن، با کله یا گفتن الفاظی مثل «آهان» به تایید و تشویق گوینده بپردازن و بعد از صحبت گوینده به اون بگن: «خب بذار مطمئن بشم که منظورتو متوجه شدم، چیزی که تو میگی یعنی...» و سپس حرفهای گوینده رو از این راه تکرار کنن. اما تحقیقات اخیر نشون میدن که این نوع رفتار به هیچ عنوان نمایانگر مهارت بالا در شنوندگی نیست.در برنامه ای‌ که به منظور تربیت مدیران برای تبدیل شدن به رهبران (coaches) بهتر طراحی شده بود، محققان با بررسی اطلاعات به دست آمده از رفتار 3492 شرکت کننده به نتایج جالبی رسیدن. به عنوان بخشی از این برنامه، مهارتهای رهبری این افراد توسط دیگران به صورت 360 درجه ارزیابی شد. بعد افرادی که معمولا به عنوان بهترین شنوندگان شناخته می‌شن، شناسایی شدن .پس از شناسایی این افراد، محققین اونا رو با سایر شنوندنگان مقایسه کردن و بعد از انجام 20 آزمایش مختلف، شاهد تفاوت‌های قابل توجهی شدن. با توجه به نتایج به دست اومده، تفاوت بین شنونده های عالی و متوسط مشخص شده و با بررسی اطلاعات موجود، همکار این افراد یا به قولی همون فرد گوینده مشخص کرد که این شنوندگان چه خصوصیاتی دارن که اونا رو نسبت به بقیه متمایز میکنه. محققین نتایج به دست اومده رو به چهار دسته تقسیم کردن که در ادامه به اونا میپردازم

رقابت در دنیای مارکتینگ، خصوصاً در کسب و کارهای کوچیک نسبت به گذشته بیشتر شده. شرکت‌های زیادی وجود دارند که برای گزارش مالی سه ماهشون یه بخشی از فروش رو مخفی می‌کنن یا اصطلاحاً آمار سازی میکنن تا به اون سطح فروش مد نظرشون برسن. تاثیری که این تاکتیک روی کسب و کار اونا توی بلند مدت می‌ذاره کاملاً واضحه.برای این که فروش موثری داشته باشیم، نه نیازی به دوز و کلک هست نه آمار سازی. خیلی وقت‌ها ساده‌ترین روشهای فروش، موثرترین روش ها به حساب میان. در ادامه به 10 روش موثر، حقیقی و تجربه شده در زمینه فروش اشاره می‌کنم و توضیح می‌دم که چرا این روش‌ها برای جلب مشتری به منظور خرید کالای شما موثره.

ما در زندگی برای اینکه بتوانیم ساده‌ترین استرس ها را مدیریت کنیم نیاز به فضا داریم. اما با توجه به پیچیدگی‌های زندگی مدرن این فضا به سختی گیر میاد. اکثر ما کمبود این فضارو حس کردیم و میکنیم. این میتونه منجر به بروز مشکلات زیادی بشه. و موضوعی که وضعیت رو پیچیده تر میکنه اینه که ما زمانی به وخامت اوضاع پی میبریم که دیگه خیلی دیر شده و آماده شکستن هستیم. این دقیقا لحظه ایه که با اضافه کردن یه بار اضافه تر روی دوش کارمند، باعث شکسته شدن روحیش میشیم. علتش هم این بوده که در طول مدت زمان طولانی کارمند تحت فشار استرس های مختلفی بود و برای شکستن تنها کافی بوده که یه ضربه کوچیک دیگه بهش وارد بشه که کامل بشکنه. اما چگونه از بروز این فرسودگی پیشگیری کنیم؟

غربی‌ها یه ضرب المثلی دارن که می‌گه آدم خوب آخر میشه اما واقعیت چیز دیگه ایه و خوب و بد مفاهیمی نسبی هستند و به زمینه‌ای که ازش صحبت می‌کنیم بستگی دارن. به عنوان مثال اگه یه مشتری رفتار زننده ای داشته باشه یا پرتوقع باشه، آیا غیر از اینه که یه کارآفرین خوب با هدف راضی نگهداشتن همه مشتریان ، با اون فرد با احترام برخورد میکنه و ازش خواهش میکنه که اونجارو ترک کنه یا به خواسته هاش رسیدگی کنه ؟کارآفرینی که بتونه با ویژگی‌های مثبت، مشتریای سرسخت، فروشندگان و موقعیت های شخصی رو با آرامش و صبر باهاشون کنار بیاد و تعادل رو بین تمام موضوعات برقرا کنه یه کارآفرین عالی محسوب میشه. اما ویژگی هایی هستن که حتی در کارآفرینان عالی هم دیده میشه که چندان هم ویژگی های مثبتی برای یه کارآفرین، تیمش، مشتریاش و سرمایه گذارا محسوب نمیشن

همترین درسی که در یکسال گذشته یاد گرفتیم این بود که روش گردوندن کسب و کارمون در هر لحظه میتونه دست خوش تغییرات بشه و به عنوان صاحبای این کسب و کارها باید خودمونو برای آینده آماده کنیم. مخصوصا وقتی پای هزینه های استراتژیکمون مثل فعالیتای مارکتینگ در میونه، این موضوع اهمیت خودشو بیش از پیش نشون میده.به همین خاطر پیشنهاد میکنم برای اینکه بفهمین چه چیزی داره جواب میده، چه چیزی جواب نمیده و چه چیزی در افق پیش روی کارتونه، حداقل هفته ای یه بار یه نگاهی به فعالیتای مارکتینگتون بندازین. بررسی واقع بینانه گزارشات و چک کردن هر کمپین به صورت واقع بینانه میتونه بهتون کمک کنه تا تمام چیزهایی که دارن به خوبی کار میکنن براتون برجسته شن و اون کمپین هایی رو که نتیجه مطلوبی ندارن رو متوقف کنید. با این کار نه تنها پولتون هدر نمیره بلکه بهتون کمک میکنه تا زمان و منابع ارزشمندتونو در جای بهتری هزینه کنید. در ادامه به 6 سوال کلیدی که تمام رهبرا و مارکترها موقع بررسی استراتژی ها و تاکتیک های مارکتینگشون باید از خودشون بپرسن، اشاره میکنم

آدمای مثبت اندیش انتظار آینده بهتری رو دارن. مثبت اندیشیِ اونا میتونه در آینده به حقیقت بپیونده. سعی کنید نیمه پر لیوانو ببینین. اینطوری شما با انگیزه بیشتری با مشکلات روبه‌رو میشین وحلشون میکنین. به علاوه مثبت اندیشی به شما کمک میکنه تا نوآوری بیشتری داشته باشین. پروفسور روانشناسی، جولیا بوهم میگه: اگه شما مثبت اندیش هستید، در مواقع مواجهه با موانع تلاش و استقامت بیشتری رو از خودتون نشون میدین. تحقیقات نشون میدن که مثبت اندیشی با استراتژی‌های پایداری وفق پذیر همراهه. استراتژی هایی مثل تمرکز روی مشکل، برنامه‌ریزی برای حل اون و شناسایی و غلبه بر موانع.افراد نوآور موانعی که برسر راه هستن رو کنار میزنن تا بتونن مسیر رو باز کنن. اونا به عقب نشینی فکر نمی‌کنن چرا که به خودشون در پیدا کردن راه‎‌حل اعتماد دارن. در ادامه به مواردی اشاره می‌کنم که ارتباط بین مثبت اندیشی و خلاقیت رو توی ذهنتون برجسته‌تر کنه 

وقتی از کارآفرینی صحبت می‌کنیم، شاید خیلیا خوشحال می‌شن که دیگه قرار نیست چیز جدیدی یاد بگیرن. همه ما داستان‌ تکراری بیل گیتز و استیو جابز و ماجرای ترک تحصیل این دو نفر و به دنبال اون، تاسیس شرکت‌های مایکروسافت و اپل و رسیدن به موفقیت امروزشون رو شنیدیم.خیلیا زمانی که می‌خوان شروع به کارآفرینی کنن فکر می‌کنن باید مسیر امثال گیتز و جابز رو دنبال کنن و برای رسیدن به اهدافشون، درس خوندن رو کنار بذارن. البته برای این که کارآفرین موفقی باشید نیازی به مدرک دانشگاهی ندارید. اما خیلی وقت‌ها افراد در الهام گرفتن از این نمونه‌های مشهور زیاده روی می‌کنن و فکر می‌کنن که نیازی به ادامه تحصیل ندارن.

توی این قسمت پادکست دنیای مدیران میخوام داستان زندگی مرد بی‌خانمانی که بیلیونر شد رو براتون تعریف کنم.تجربیات پر استرس و مشکلات زندگی باعث به وجود آمدن برخی از تاثیرگذارترین و موفقترین افرادی که ما امروز میشناسیم شدن. جان پائول دیوریا یکی از اهمین افراده که موفق شد از زندگی بی خانمانی دربیاد و بیلیونر بشه.سبک زندگی جان پائول دیوریا بر اساس نداشتن هیچیز و قدردان همه چیز بودن استوار بوده. که همین اونو تبدیل به آدم نوآور و مبتکری کرده. جان رو مادرش توی لوس آنجلس تنهایی بزرگ کرد و از یه موقعی به بعد نتونست از پس از هزینه های زندگی بربیاد و جان رو به پرورشگاه فاستر کِیر سپرد. جان وقتی یکم بزرگتر شد هم مشکلات دست از سرش برنداشتن و مجبور بود توی ماشینش زندگی کنه و هر روز برای زنده موندن بجنگه.