بخش اول گفتگو با شیخ انور دهواری
Description
مصاحبه کننده : محمد صدیق دهواری
تاریخ : اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
زمان : یک ساعت و ۶ دقیقه
زبان گفتگو : بلوچی
ویرایش : عارف خدابنده
شیخ انور دهواری شخصیت متواضع و دوستداشتنی
سالها کار و فعالیت و کوشش خستگیناپذیر فرهنگی، یکتنه و تنها، بیش از چهل سال کتابفروشی در دورترین نقطه کشور در شهرستان مرزی سراوان، با کوله باری از تجربه کار فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، از ایشان چهره ماندگاری در تاریخ معاصر بلوچستان به وجود آورده است.
از راهاندازی نهضت مسلمانان سراوان تا انتشار نشریه صوت الاسلام در سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357 در مسجد جامع نور سراوان که به بیان و ترویج اندیشههای اسلامی پرداخت و بهعنوان نخستین کار رسانهای فعالین مذهبی کارنامه درخشانی از خود در این راستا به یادگار گذاشت.
از عضویت در جماعت اخوان المسلمین ایران و راهاندازی تشکیلات اخوان المسلمین در بلوچستان در سال 1364 شمسی تا 1381 همزمان با توقف فعالیتهای اخوان المسلمین در ایران تا دوران محنت و استاد – مربی دهها نفر – مایه افتخار و سربلندی تا چاپ و انتشار دهها عنوان کتاب در زمینههای مختلف و تشویق اهلقلم برای انتشار آثار و حمایت معنوی و مشاوره ترجمه کتابهای بلوچی نامه (واژهنامه بلوچی به فارسی استاد عطا شاد به فارسی) – تاریخ بلوچستان اثر گل خان نصیر – تاریخ قوم بلوچ و سرگذشت بلوچستان اثر ماندگار میر احمد یار خان با مقدمهای از استاد پیرمحمد ملازهی – تاریخ سری بازداشتگاه (صفحاتی از تاریخ اخوان المسلمین) اثر احمد رائف – گردآوری بیست هزار لغت بلوچی و ترجمه به فارسی – فرهنگ نام بلوچی. تنها گوشهای از خدمات ارزنده ایشان است؛ با سالها تحقیق و بررسی و پژوهش در حوزه زبان و ادبیات بلوچی میتوان از ایشان بهعنوان یکی از صاحبنظران در این بخش یادکرد.
چراکه سالهای هیجانی پیروزی انقلاب اسلامی و فعالیت مستمر و چاپ نشریه صوت الاسلام سبب شد، نتواند تحصیلاتش را ادامه دهد.
چهل سال با فراز و نشیبهای فراوان؛ در سرد و گرم روزگار، روزانه مسیر ده کیلومتری منزل تا کتابفروشی را از روستا تا شهر با موتورسیکلت طی میکند تا زمینه دسترسی مردمان شهرش را به کتاب فراهم کند.
گرچه امروز دیگر کتاب چاپی جایگاه خود را ازدستداده و کودک و بزرگ با کتاب دوستی و رفاقتی ندارند ولی او همچنان امیدوار است که روزی برسد بار دیگر کتاب اولیت اول سبد خانوادهها باشد.
هرگز از شغلش بهعنوان منبع درامد نگاه نکرده و نمیکند و به اندک معیشت برای لقمه نانی بسنده میکند، باوجود آسیب و زیان ناشی از سیل و خسارت به کتابفروشیاش، موردحمایت هیچ ارگان قرار نگرفت ولی همچنان امیدوار و راضی به رضای الهی.
روزگاری نمایندگی مطبوعات سرتاسری را در شهرستان بر عهده داشت و گاهی یک روزنامه میآمد و همان یکی هم خریدار نداشت.
آمار برگشتی روزنامهها و ضرر و زیان هرگز او را از راهی که مصمم بود، بازنداشت و اینک یک روزنامه هم در سراوان بزرگ با سیصد هزار نفر جمیعت توزیع نمیشود.
سالها بدون آنکه از خود سرپناهی داشته باشد در خانه پدری زندگی کرد تا همچنان کتاب همدل سالهای تنهای اش را به علاقهمندان تقدیم کند.
باشد که ثمره سالها کوشش و تلاش خستگیناپذیر فرهنگیاش، قدر شناخته شود.
متن از : محمد صدیق دهواری