74
Description
یک سال و یک ماه گذشت
چقد خوشحالم این مدلی باهات آشنا شدم. مدلی که توش لازمه صبر و شناخت زیاد بود . بدون هیچ عجله و زود باشی
وقتی احترام گذاشتنت به اعضای درجه یک خانوادت رو فهمیدم که حتی به خودت ارجح داره ، مخصوصا احترام ویژه ای که برای مادرت داری برای داییت هات داری
یه خصلت جذابی که به مرور درونت رشد کرد کودک درونت توی موارد مختلف بود. امروز که گفتی نشستی کامبت بازی کردی تازشم چند دست بردی میدونی خیلی ذوق کردم ، جدا از اینکه یه سرگرمی که بیشتر پسرا انجامش میدن ، به این نگاه کردم که هم اینکه تو ادمی هستی که از باختن متنفر هستی هم اینکه در عین اینکه بازی میکنی خصلت های زنانه ات همچنان همراهت هست و همین چیزات باعث میشه بیشتر عاشقت بشم.
این مدت زمان باعث شد خیلی بزرگ بشم ، ذهنم خیلی خیلی بزرگ شد. همین خود تو باعث شدی و خوشحالم از تصمیمی که روز اول با تو گرفتم.
آخیش جونم میخوامت
ممنونم دوباره شروع کردید و ادامه داستان و برامون گذاشتید🌹🌹🌹🌹🌹
چرا اپیزود جدید نمیزارید