افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن ۳۹۰
Description
غزل نمره ۳۹۰
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان
افسر سلطان گل پيدا شد از طرف چمن
مقدمش يا رب مبارک باد بر سرو و سمن
خوش به جای خويشتن بود اين نشست خسروی
تا نشيند هر کسی اکنون به جای خويشتن
خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت
کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن
تا ابد معمور باد اين خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان میوزد باد يمن
شوکت پور پشنگ و تيغ عالمگير او
در همه شهنامهها شد داستان انجمن
خنگ چوگانی چرخت رام شد در زير زين
شهسوارا چون به ميدان آمدی گویی بزن
جويبار ملک را آب روان شمشير توست
تو درخت عدل بنشان بيخ بدخواهان بکن
بعد از اين نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت
خيزد از صحرای ايذج نافهی مشک ختن
گوشهگيران انتظار جلوهی خوش میکنند
برشکن طرف کلاه و برقع از رخ بر فکن
مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش
ساقيا می ده به قول مستشار موتمن
ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار
تا از آن جام زرافشان جرعهای بخشد به من
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
من یه چیزو نمیفهمم . فرزان جان همه قسمت با صدای آروم میگن «خب موسیقی منتخب بشنویم»بعدش هم سه ثانیه سکوت و بعدش ادامهی بحث رو میگن . منظورشون از موسیقی منتخب همونیه که پسزمینه پخش میشه بعدش؟
یکی در میون تو برنامه ها یه چیزی میگین که به زندگی من خیلی نزدیکه. امروز دیگه خاطره سرما و استخر رو باز و مرد که گریه نمیکنه دقیقاً بحث من کل تابستون با همسرمه که چرا به یه بچه ۷ ساله که تو استخر سردش میشه میگه گریه نکن من بدم میاد مرد که گریه نمیکنه... عجیب مجیکاله...
تایم برنامه پنج تا یک
49:15 کاملا درکت میکنم فرزآن جان؛ «کسی که از نظر ذهنی پرمایه است؛ به دنبال زندگی آرام، با قناعت و در حد امکان بدون درگیریست. از اینرو، پس از اندک آشنایی با کسانی که به اصطلاح همنوع او هستند، به انزوا کشیده میشود و اگر شعوری در حد کمال داشته باشد، تنهایی را برمیگزیند؛ زیرا آدمی هرچه در درون خود بیشتر مایه داشته باشد، از بیرون کمتر طلب میکند و دیگران کمتر میتوانند چیزی به او عرضه کنند. از اینرو بالا بودن شعور، به دوری از اجتماع منجر میگردد.» "در باب حکمت زندگی" آرتور شوپنهاور ادامه…
چون ما اییییییرانی هستیم امشب نشستم کلاه قرمزی رو دیدم 🥹😍 و چقدر کودک درونم خوشحال شد ❤️
سلام میگه ایشالا شیخ جلال فدای تو بشه .
درود شمشیر آب دار ،از لحاظ عملیات حرارتی شمشیر که سخت شده
و چقدر زمان برنامه امروز به اندازه خودش شیرین بود 1:11:11
مرسی فرزآن جان. چه برنامه قشنگی بود♥️
فرزان جان ایشون میگن الهی شیخ جلال تِه نوم بَوه گوم؛ الهی اسمت گم و نیست بشه، الهی نیست بشی.
مامان بزرگ من که یه خانوم شیرازی قدیمی بودند وقتی میخواستن بگن سلام برسون به فلانی میگفتن به پایین چادرتون میگم سلام برسونه یه همچین چیزی
خیلی عجیبه... دیشب دوستم ازم پرسید اسم اساتید فرزآن که معمولا اسمشون میاره چی بود؟گفتم نمیدونم فقط استاد آهی یادم میاد. چیشد که امروز اسم ۳تا از اساتیدت گفتی؟؟!!!!😶🌫️
😂😍برای شناخت دختر همدان عدد 1 رو ارسال کنید
زن جان💌 خانم هایده در آهنگ سوغاتی خودشون چی میخونن؟ عزیزترین سوغایته غبار پیراهنِ تو... بنظرم زنِ مردی که رفته ماموریت و بخاطر اونچه که در ماموریت بر او گذشته،غباری روی پیراهنش نشسته،باید فقط غبار روی پیراهن مردش رو پاک کنه و به زنهای همسایه هم از قبل گفته باشه که؛ تا زمانیکه عشق پاکی و صافی است،همان تا ابد کافی است...✨️ از کتاب ملت عشق🌟
فرزآن جون و دوستان همراه کاری به خواننده و سبکش ندارم ، آهنگ حمومی از مهراد هیدن هم صدای خوانتده خانمی که در اون استفاده شده ، هوش مصنوعیه ،جالب بود ،دوست داشتید گوش بدید .
فرزآن جان من هر زمان مولانا میخونم، به بعضی مفاهیم که بر میخورم(مثلا عین ثابت،وحدت،کثرت و غیره…)؛محاله یادت نکنم و در دل ازت ممنون نباشم که به لطف تو، من این مفاهیم رو متوجه میشم. میخواستم بگم که تو با پادکست صدای سخن عشق،نه فقط افسردگی درمان کردی بلکه سطح سواد عرفانی،ادبی و حتی موسیقیاییِ من یکی رو که حداقل،جابجا کردی🥰😉 یا بهتره بگم آگاهیم رو افزایش دادی… دوستت دارم و بینهایت سپاسگزار و ممنونت هستم🌷🍃
اون بیتی که گفتم به آبگون بودن شمشیر اشاره داشت به معنی نیز بودن یادم اومد مال جناب فردوسی و نبرد رستم و سهرابه اگه اشتباه نکنم:یکی خنجری آبگون برکشید..همی خواست از تن سرش را برید..نمی دونم توی شعر امروز ما هم به همین معنیه یا نه اما فکر کردم شاید باشه
آقای فرزان عزیز لطفاً در نقش همسر مهربان غرغرو بمانید ما نت برمیداریم از عرایض شما بعدها در زندگی به کار میآید مخصوصاً شوهرهایی که در ماموریت هستند
فرزآن جان یکی از از افتخارات ما اهالی ایذه این بود که عطر شعر حافظ سرزمین بختیاری و ایذه رو عطر آگین کرده و اسم شهر ما تویه دیوان حافظ آمده . بعد شما می گی ایذج، لرستانه ای وای ای وای ... هر چند که همه ایران سرای منست آ ... اما خدمت عرض کنم که ایذه کهنه دیاری است که از روزگار باستان (عیلامیان)تا به امروز با "نامهای انشان، آنزان،ایذج، ایذه، اوجا، ایگه، اریگ، ایج، مالمیر یا مال امیر" نامیده می شده. ادامه در کامنت
باجناق ها تازگی خیلی خطری شدن فرزان جان حالا دیگه خود دانی😂🤣 یهو دیدی برنامه عوض شد😜