صوفی بیا که خرقهی سالوس برکشیم ۳۷۵
Update: 2025-09-13
143
Description
غزل نمره ۳۷۵
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان
صوفی بيا که خرقهی سالوس برکشيم
وين نقش زرق را خط بطلان به سر کشيم
نذر و فتوح صومعه در وجه می نهيم
دلق ريا به آب خرابات برکشيم
بيرون جهيم سرخوش و از بزم مدعی
غارت کنيم باده و شاهد به بر کشيم
عشرت کنيم ور نه به حسرت کشندمان
روزی که رخت جان به جهانی دگر کشيم
سر خدا که در تتق غيب منزویست
مستانهاش نقاب ز رخسار برکشيم
فردا اگر نه روضهی رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه و حور ز جنت به درکشيم
کو جلوهای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر در خم چوگان زر کشيم
حافظ نه حد ماست چنين لافها زدن
پای از گليم خويش چرا بيشتر کشيم؟
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
In Channel
۱ دقیقه معنی و تفسیر،،،۲۰ دقیقه حاشیه و آهنگ و اسپند دود کردن و...
پیرو کامنت های قبلی در جهت تایید حافظ در انتخاب مصدرهای مناسب و توجیه ان بر مبنای پذیرش استفاده شاعر از گویش مناطق لر نشین -نوراباد ممسنی- باید به عرض برسانم که دومصدر دیگر در این غزل به اشتباه از دیدگاه راوی، درست نمینماید در حالی که از نظر من که به این گویش صحبت میکنم کاملا درست است و ما همین الان از این مصدر ها در روزمره استفاده میکنیم. مثلا ما برای اینکه مهمان راحت باشد میگوییم((پاته بکش)) یعنی پاهایت را دراز کن و ملاحظه میزبان را نکن و راحت باش و این یک تعارف است.
سعدی جان عزیزای دلش میومدن، دستپاچه شمعو خاموش میکرد، فرزآنم عزیزای دلش میان عوداش میسوزه😁 والّااا آما این سوزوندن عودا منو یاد دیالوگ فیلم سابرینا میندازه، آدری هپبورن زیبا، اونجا که طرف میگه: یه زنِ عاشقِ خوشحال غذا رو میسوزونه ولی یه زن عاشق غمگین اصلا یادش میره زیر اجاقو روشن کنه
چرا من همیشه دوس دارم بخونم: عشرت کنیم ورنه به حسرت کُشندمان، نه کِشندمان انگار که از حسرتش دق کنی، بمیری اخه مصرع بعدم داره درباره مرگ میگه
موقعیت: مامان بابات فک میکنن تو داری حافظ گوش میدی ،خیلی فرهیخته ای😻 حافظ: بریم شیشه بشکونیم، لباسملتو پاره کنیم، هرچی داریمو بدیم می بنوشیم، عربده بکشیم، لباسا رو بریزیم تو می، صوفی رو کتک بزنیم، قمه بکشیم، زید بازی کنیم، غارتگری کنیم، لاف بزنیم، غلمانا رو فراری بدیم😑😐😂😂 عشقم دودیقه آروم باش
ینی چی شوهرتون ماموریته😂
کاش برمیگشتم به اون روزا که فیلم کلاه قرمزی اومده بود سینما و با کلی ذوق پدر و مادرم بردنمون به تماشای کلاه قرمزی که میگفت: آقای راننده، یالا بزن تو دنده،میخوام برم به طهرون..خاطرات یک دهه ۶۰ ای
کاش کلمه عمیقتری از ممنون وجود داشت بسیار بسیار ممنون بابت وقت و تلاشتون پایدار باشید
خیلی وقته از داستان های کافه نمیگید، خیلی وقته صدای سنگهای سنگکرودرنمیارید، حیف که بعضی سنتهای صدای سخن عشق به فراموشی سپرده شود
خیلی الوات گرانه
چرا رژ لب قرمز نمیزنی؟ خیلی زنانه ست و خوشگلتر میشی شاید فرجی شد عروسی هم کردی;)
🕊️🤍✨☀️
یعنی ما یه نظرم نبینیم سرمه به چشم رو 🫠
سلام و درود بیکران بر گذشتگان هنرمند سرزمین مان ایران،و تشکر از فرزان عزیز،من بلاخره خودم رو ب جمع رسوندم ،شنبه عاالی بود.
خواستم عرض کنم صبح روناس جان دلگیریش رو با دوستانش درمیون گذاشت و بنده و دوستان دیگه گفتگوهایی داشتیم، الان که آمدم پیامهای عزیزان به خودم رو بخونم دیدم کلیه پیامها پاک شده،بنده توی کل زندگیم پای حرفم می ایستم و چیزی رو پاک نمیکنم،نمیدونم کی و چطوری پاک شده، اهل آزادی بیانم،میتونم فرق یه دوست و یه نادوست رو اینجا تشخیص بدم،روناس جان برای ما حساب پس دادن، متاسفم که به کلام اخترام گذاشته نمیشه،نمیشه همیشه جان نثار بود، اگر جوابی بود شخص مخاطب از خودشون دفاع میکنن
نیک بنگر شاید رسیده باشی...✨️
در وصف دوست؛ یارا بهشت صحبت یاران همدم است دیدار یار نامتناسب جهنم است هر دم که در حضور عزیزی برآوری دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمیست بس دیو را که صورت فرزند آدم است آن است آدمی که در او حُسنِ سیرتی یا لطف صورتیست، دگر حشو عالم است هرگز حسد نبرده و حسرت نخوردهام جز بر دو روی یار موافق که در هم است آنان که در بهار به صحرا نمیروند بوی خوش ربیع بر ایشان مُحَرَّم است وان سنگدل که دیده بدوزد ز روی خوب پندش مده که جهل در او نیک محکم است ادامه در کامنت👈🌿✨️
تازه شاهد منظور پسرک خوش رویه
ممنون فرزآن جان🙏🏻💖
من وپسر ده ساله ام امسال تابستان قسمت پسرخاله وکلاه قرمزی را باهم تماشا کردیم وخیلی حال داد چون اولین بار دوم دبیرستان بودم کلاه قرمزی بر پرده سینما اومد و چقدر دوستش داشتم و باید می رفتیم سینما سلام الاغ عزیز ترند شده بود