Discoverرادیو فیکشن (داستان فارسی)حکایات الوحوش - قسمت دوم- عمار پورصادق
حکایات الوحوش - قسمت دوم- عمار پورصادق

حکایات الوحوش - قسمت دوم- عمار پورصادق

Update: 2024-10-131
Share

Description

خرسها:

بچه خرس که حسابی خسته بود به خانه رسید و بعد از سلام و احوال پرسی از مامانش پرسید: مامان شام چی داریم؟ ننه خرسه گفت: کوفت!

 بابا خرس که گفت ای بابا خانوم با بچه اینجوری صحبت نکن. ننه خرسه که خیلی به تربیت فرزندش به عنوان یکی از استعدادهای درخشان جنگل اهمیت میداد زود قانع شد. چون آدم تنبل عقلش به اندازه ی یک کابینه وزیره!

بابا خرسه گفت:  پسرم منظور مامان منظور مامان کوفته قلقلی بود.  در حالی که این حرف را می‌زد به ننه خرسه چشمکی زد و با سر اشاره زد که از توی فریزر گوشت چرخ کرده، فلفل سبز، پنیر پیتزا، موزارلاو از توی یخچال پاپریکا، خیار، گوجه، هویج و کاهوا ، کلم سفید، نخود فرنگی، خیارشور،کالباس مرغ سس مایونز،پودر آویشن، پودر سیر آبلیمو و کلم قرمز را برای درست کردن شام و سالاد بیرون بیاورد. البته ناگفته نماند که بعد اشاره زد اگر چیزی اضافه بیرون آوردی آنرا به سر جایش برگردان. می‌دانید که خرسها خیلی اهل صرفه جویی انرژی می‌باشند.  بعد رو کرد به بچه خرس و گفت خوب پسرم امروز چه خبر بود؟  

بچه خرس گفت:  هیچی بابا بچه هدهد و بچه شیر همش در حال کلنجار با همن اون بچه یوزپل ننه خرس گفت به این بچه‌ها میگن ای دی اچ دی یا بیش فعال  مچ فعالیت ی‌کنه گفت بابا یه چیز جالب خرس گفت چه چیزی بچه خرس گفت امروز وقتی که چه هدهد و بچه شیر با هم جر و بحث می‌کردند فهمیدم که بچه شیر به بچه هدهد گفت که بابات کچله چه‌ها هدهد.

 ه همش تو جنگل غرش می‌کنه اعصاب همه رو به هم ریخته و کامل کردن تحصیلات تکمیلی از این جنگل برم بچه هدهد این حرفو زد پرنده‌ها و بچه چهارپاهای زیادی گفتن آره ما هم موافقیم ما هم می‌خوایم از این جنگل بریم ما هم خسته شدیم خیلی خنده‌دار بود بابا خرسه گفت آره اصلاً کارای عجیب غریب می‌کنه من یادمه ننه ستون قبل از این بچه شیر دو تا بچه دیگه داشت یعنی دو تا دختر دیگه داشت که فرستاد خارج یعنی بیرون از این جنگل  یکیو گذاشته بود شیر پرچرب به اونی که شیر کم چرب بود همیشه لباس‌های صورتی می‌پوشید ننه خرسه گفت بسه مرد خجالت بکش مرد میشه انقدر خاله زنک باشه  م بچه رو با واقعیت‌های اجتماعی آشنا می‌کنم پسرم می‌دونستی که این توله شیر هر چیزی که باباش شکار کرده اونم می‌زنه به اسم خودش میگه این کار من بوده ه خرس که انگار با افق‌های تازه‌ای آشنا شده بود رفت توی فکر گفت چطوری

بابا شاید شیرا مثل ما نتونن شکار کنند یعنی ما مثلاً خیلی راحت میریم تو مسیر رودخونه یه ماهی قزل آلا که دیدیم بنگ ی‌زنیم زیرش به هر اندازه که دلمون بخواد ماهی می‌گیریم اما شیرا شیرا براشون سخته چرا سخته پسرم عنی شیرا نمی‌تونن ماهی بگیرن آخه من چند بار دیدم تو آب حس می‌کردم کف دستش موکت داره خیس می‌شه اصلاً نمی‌تونست کار کنه ابا خرسه گفت نمی‌دونم ننه خرسه گفت بسه بهتره حرف خودمونو بزنیم شام حاضره

روباه ها :

و اما بشنوید از خانواده روباه‌ها روباه آسانی نداشتند یعنی برای شامشان شام هر شبشان محتاج تقلای بسیار زیادی بودند بابا روباهه برای شکار آن شب به یک مدرسه رفته بود اما غافل از اینکه آخر وقت بود و مدیر داشت کلیپ تبلیغاتی ای بازگشایی مدرسه‌ها ضبط می‌کرد  بابا همین که داشت از یخچال درسه بازدید می‌کرد از مرغداری مدرسه بازدید می‌کرد مدیر گیرش انداخت در کلاس را بست گفت پدر سوخته پدر سوخته تویی که همش میای رغای سهمیه ما رو که آموزش و پرورش به ما میده می‌خوری روباه گفت من غلط بکنم من اصلاً از سهمیه خبر ندارم باید بری ببین گفت حالا نشونت میدم میندازمت توی ستشویی زندانیت می‌کنم  بابا روباه گفت مدیر واقعا حیف نیست شما مدیر به این با کفایتی هیچ وقت فکر کردید که اگر این اولی توی دستشویی مواجه بشن چه اتفاقی می‌افته ولی من یک ایده درخشان دارم دیر گفت تو حرف می‌زنی روباه گفت آره حرف می‌زنم مدیر گفت ن می‌خوام تو اینجا به عنوان معاون امور فرهنگی مدرسه برام فعالیت کنی روباه کن اقعیت نمی‌تونم پیشنهاد شما رو قبول کنم  و در چون یه نیمچه سمتی در جنگل دارم ما می‌تونم یه پیشنهاد اوکازیون بهتون بدم به شرط اینکه من رو رها کنید و البته یک بخش ناچیزی از سهمیه مرغ یخیتون رو به من بدید مرغتون رو به من بدید مدیر ........



Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Comments 
In Channel
همزاد پروری

همزاد پروری

2024-11-1208:03

loading
00:00
00:00
x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

حکایات الوحوش - قسمت دوم- عمار پورصادق

حکایات الوحوش - قسمت دوم- عمار پورصادق