دیگرینامه، اپیزود نوزدهم: نابگرایان
Description
• ببخشید این آقا. این آقای روحانی را ندیدید؟
• کدام آقا؟
• همین الان همین الان پیش ما بود. در مسجد موعظه کرد.
• آقا شما روحانی ندیدید اینجا؟ همین الان از مسجد آباده خارج شد.
• عجب! آب شد رفت تو زمین.
• آقا بود. خود آقا بود.
• یعنی آقا امام زمان بود؟
• الله اکبر ولیعصر بود. الله اکبر.
• الله اکبر آقا امام زمان اینجا بودند.
همراهان پادکست دیگرینامه
با نوزدهمین اپیزود با نام «نابگرایان» در خدمت شما هستیم. آنچه شنیدید از خاطرات ابوالفضل برقعی با نام سوانح ایام بود. برقعی در این کتاب در فصل کوتاهی با نام «حکایتی از آباده» میگوید که در سفر به شیراز، اتوبوس در آباده نگه داشت تا مردم خستگی درکنند و چیزی بخورند. برقعی به مسجد آباده میرود تا نماز بخواند. بعد نماز، جمعیتی منتظر بود که واعظی از اقلید بیاید و نیامده بود. به جای او برقعی به منبر میرود و کوتاه سخنانی در مورد توحید میگوید. اما با عجله از منبر پایین میآید تا خود را به اتوبوس برساند. او سوار اتوبوس میشود تا جانماند. اما مردمی که سخنان او را شنیده بودند و نمیدانستند که برقعی مسافر است، به دنبال او میآیند تا برای جلسات دیگر او را دعوت کنند اما هر چه میگردند، این روحانی ناشناس را پیدا نمیکنند. بین مردم آباده شایع میشود که فردی که موعظه کرد و ناگهان غیب شد، باید خود امام زمان باشد. برقعی میگوید که وقتی به شیراز رسیده، در نشریات دیده است که مردم آباده میگویند در فلان شب، امام زمان در مسجد آباده به منبر رفته و دوباره ناپدید شده است. اما مردم آباده نمیدانستند که این روحانی، اساسا باورهای آخرزمانی ندارد و چنین باورهایی را غیراسلامی میشمارد. ابوالفضل برقعی که در خانوادهای شیعه متولد شده بود، به مرور عقاید سنتی شیعی را کنار گذاشت و مدعی شد که امام یازدهم شیعیان، حسن عسگری، اساسا فرزندی نداشته است. او تمامی عمر خود را صرف مبارزه با عقایدی کرد که به زعم او، سنخیتی با اسلام و قرآن نداشت. در این اپیزود با نام «نابگرایان» شما داستان ابوالفضل برقعی را خواهید شنید که برای زدودن چهره سنت اسلامی از مفاهیم و باورهای دخیل، یعنی برای پاک و پیراسته کردن آن، برای ناب کردن آن، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و در این راه رنج بسیار به جان خرید.
در اپیزود حاضر، مایلیم به گرایش به نابسازی یا پالودهسازی سنتهای دینی اشاره کنیم و تبعات آن را در سیاست هویتی بسنجیم. آنچه شما را در این اپیزود متعجب خواهد کرد این است که نسخهای که روحالله خمینی و هوادارانش، تحتعنوان اسلام ناب مدنظر داشتند، نه فقط مورد قبول علمای سنت عامه، یعنی علمای اهل تسنن، نیست، بلکه حتی نزد برخی علمای شیعی، یا دقیقتر بگوییم، علمایی که در سنت شیعه متولد شده و پرورش یافتهاند هم کاملا غیرخالص، و خود نمونهای از اختلاط بوده است. داستان ابوالفضل برقعی که خود در خانوادهای شیعه متولد شد و تا سالها رساله در تایید عقاید شیعه مینوشت، از این حیث خیلی جالب و آموزنده است. برقعی که بیش از هشتادسال عمر کرد و خود تاریخ زنده شفاهی بود، عصر خمینی و حکومتش را هم تجربه کرد و از کسانی بود که با قید «مذهب شیعه» در قانون اساسی جمهوری اسلامی مخالفت کرد و نامهای اعتراضی به خمینی نوشت تا بگوید اسلام، یک دین است و مذاهب مختلف از جمله بخصوص مذهب شیعه، چیزی اضافه بر اسلام و زائد بر آن است که حتی از آن بوی شرک به مشام میرسد.
اما ابوالفضل برقعی که بود؟
در قسمت نوزدهم مجموعه پادکستهای دیگری نامه بشنوید.
صفحه اینستاگرام گفتوشنود:
http://Instagram.com/dialogue1402
کانال تلگرام گفتوشنود:
https://t.me/Dialogue1402
#دیگری #پادکست