دیگرینامه؛ اپیزود چهاردهم: مزدک
Description
چنین گفت کسری به پیش گروه/ به مزدک که ای مرد دانشپژوه!
یکی دین نو ساختی پر زیان/ نهادی زن و خواسته در میان
چه داند پسر، کش که باشد پدر/ پدر همچنین چون شناسد پسر
که باشد که جوید در کهتری/ چگونه توان یافتن مهتری
جهان زین سخن پاک ویران شود/ نباید که این بد به ایران شود
همه کدخدایند و مزدور کیست/ همه گنج دارند و گنجور کیست
ز دینآوران این سخن کس نگفت/ تو دیوانگی داشتی در نهفت
همه مردمان را به دوزخ بری/ همی کار بد را به بد نشمری
چو بشنید گفتار موبد، قباد/ برآشفت و اندر سخن داد، داد
گرانمایه کسری ورا یار گشت/ دل مرد بیدین، پرآزار گشت
پرآواز گشت انجمن سربهسر/ که مزدک مبادا بر تاجور
همی دارد او دین یزدان تباه/ مباد اندر این نامور بارگاه
از آن دین جهاندار بیزار شد/ ز کرده سرش پر ز تیمار شد
به کسری سپردش همانگاه شاه/ ابا هر که او داشت آیین و راه
بدو گفت هر کو بر این دین اوست/ مبادا یکی را به تن مغز و پوست
که با این سران هرچه خواهی بکن / از این پس ز مزدک مگردان سخن
آنچه شنیدید بخشی از داستان مزدک بامدادان به روایت شاهنامه بود.
در قسمت چهاردهم با نام مزدک، به آنچه کیش مزدکی گفته میشود، خواهیم پرداخت و علاوه بر شاهنامه فردوسی از منابع دیگر، از جمله پژوهشهایی که در آیین مزدک شده، برای شما نقل خواهیم کرد. قیام مزدک که از دربار قباد، شاهنشاه ساسانی آغاز شد، روایتگر شکاف طبقاتی جامعه ایران در دورانیست که هجوم بیگانگان در سرحدات شمال شرق کشور از یک سو، و بروز قحطی شدید در سراسر ایران، آن را تشدید کرد و به روایت اغلب منابع، صحنههایی دردناک به لحاظ انسانی پدید آورد.
در این قسمت با ما باشید تا به این پرسش بپردازیم که مزدک بامدادان که بود، چه میخواست، تا چه حد پیش رفت و چه بر سر او آمد.
دوران پیروز ساسانی، دوران پرمحنتی برای شاهنشاهی ساسانی و مردم ایران بود. خاندانی بزرگ از ایالت پارس که تبار خود را به ساسان میرسانید و بر هویت ملی ایرانی تاکید بسیار میکرد، در دوران پیروز، استقلال سیاسی خود را تقریبا از دست داد. موضوع این بود که پیروز، جانشینی برادر بزرگتر خود، هرمز را قبول نکرد. او در واقع به یک سنت قدیمی شاهنشاهی شوریده بود که برادر بزرگتر، جانشین طبیعی پدرش محسوب میشود. اما برای اینکه بتواند علیه برادر بزرگتر خود وارد عمل شود، به هفتالان که در مرزهای شرقی حکومت داشتند، پناهنده شد و از آنان کمک خواست. یعنی از دولتی بیگانه برای سرنگونی برادرش در تیسفون تقاضای کمک نظامی کرد. او در نهایت با کمک نظامی هفتالان که در منابع، هپتالیان یا هونهای سفید هم خوانده شدهاند، هرمز را شکست داد و به تخت نشست. هیچ بعید نیست که امتیازاتی که در دوران حکومتش ناچار بود به هفتالان بدهد، نارضایتیهای مبتنی بر عرق میهندوستی، میان مردم ایجاد کرده باشد. اما این تمامی داستان نبود. این نارضایتیها جنبه اقتصادی هم داشت و قحطی هفتساله شدیدی که بخش بزرگی از مردم ایران تجربه کردند، در زمان پیروز رخ داد.
شنیدن این اپیزود از مجموعه دیگرینامه را از دست ندهید.
صفحه اینستاگرام گفتوشنود:
http://Instagram.com/dialogue1402
کانال تلگرام گفتوشنود:
https://t.me/Dialogue1402
#دیگری #پادکست
✨️🌺💖 متشکرم 💖🌺✨️
عالی