دیگرینامه، اپیزود دوم: دگرباشی ایرانی
Description
سقاخانهای در تهران مورد استقبال فوقالعاده مردم قرار گرفته؛ چون شایعه شده که این سقاخانه، بهایی را کور میکند و مسلمان شیعه را شفا میدهد!... ایمبری Imbrie و رانندهاش به نام سیمور، که وابستگان سفارت آمریکا در تهران بودند، برای عکسگرفتن از مردم، در محل حاضرند. ناگهان کسی فریاد میزند که اینها بهاییاند… . همانها که در سقاخانه زهر ریختهاند تا انتقام از مسلمانها بگیرند!... داد و قال میشود و صدای فریاد کسی میآید… همان آقای ایمبری است. افسر قزاقی به نام «جانمحمد» که قزاقها به فرمان اویند، ضربه را وارد آورده… میگوید این سگ بهایی را زدم!... زدم!... زدم!..
این داستان مربوط به یک حادثه تاریخی در دوران حکومت سردار سپه، یعنی رضا شاه سالهای بعد است. این اتفاق ناگوار در ۱۳۰۳ خورشیدی رخ داد؛ زمانی که شایعه شد که سقاخانهای در تهران، یک نفر بهایی را کور کرده است؛ چون این بهایی، نام عبدالبها، رهبر بهاییان را بر زبان آورده است! مردم معتقد و مسلمان شیعه به این سقاخانه هجوم میآورند و معرکهای میشود...
در این برنامه سعی کردیم با نقل داستانهایی تلخ و شیرین از تاریخ معاصر کشورمان، نوری هر چند کوچک بر هویت خودمان بتابانیم! نوری هر چند کوچک تا ببینیم چگونه با خلق دشمنان سیاسی و آیینی، نه فقط تصویری را که از خود داریم، ترسیم کردهایم بلکه سیاست و اقتصاد و اجتماع خود را هم بر اساس آن پایهریزی کردهایم. نقل این داستانها و تحلیل محتوای آنها کاشف از حقایق بیشتری خواهد بود. در برنامههای آتی به این واقعیت میپردازیم که چگونه شیعه، که امروز جریان اصلی فرهنگ دینی ایرانیان است، زمانی خود یک «دیگری» بوده است!
شنیدن این پادکست را از دست ندهید.
اینستاگرام گفتوشنود
http://Instagram.com/dialogue1402
کانال تلگرام گفتوشنود
https://t.me/Dialogue1402
#دیگری #پادکست