Discover
رواق / Ravaq
رواق / Ravaq
Author: فرزآن
Subscribed: 1,070,410Played: 67,740,204Subscribe
Share
© Farzin Ranjbar
Description
میترسید بیآنکه بداند میترسد.
غمگین بود بیآنکه بداند از چه.
میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا.
دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که.
_
پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها.
هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم
غمگین بود بیآنکه بداند از چه.
میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا.
دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که.
_
پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها.
هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم
529 Episodes
Reverse
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلندر سرای مغان رفته بود و آبزدهنشسته پير و صلایی به شيخ و شاب زدهسبوکشان همه در بندگيش بسته کمرولی ز ترک کله چتر بر سحاب زدهشعاع جام و قدح نور ماه پوشيدهعذار مغبچگان راه آفتاب زدهعروس بخت در آن حجله با هزاران نازشکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زدهز شور و عربدهی شاهدان شيرين کارشکر شکسته سمن ريخته رباب زدهسلام کردم و با من به روی خندان گفتکه ای خمارکش مفلس شرابزدهکه اين کند که تو کردی؟ به ضعف همت و رایز گنجخانه شده خيمه بر خراب زدهوصال دولت بيدار ترسمت ندهندکه خفتهای تو در آغوش بخت خوابزدهبيا به ميکده حافظ که بر تو عرضه کنمهزار صف ز دعاهای مستجابزدهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنناگهان پرده برانداختهای يعنی چهمست از خانه برون تاختهای يعنی چهزلف در دست صبا گوش به فرمان رقيباين چنين با همه درساختهای يعنی چهشاه خوبانی و منظور گدايان شدهایقدر اين مرتبه نشناختهای يعنی چهنه سر زلف خود اول تو به دستم دادیبازم از پای درانداختهای يعنی چهسخنت رمز دهان گفت و کمر سر ميانو از ميان تيغ به ما آختهای يعنی چههر کس از مهرهی مهر تو به نقشی مشغولعاقبت با همه کج باختهای يعنی چهحافظا در دل تنگت چو فرود آمد يارخانه از غير نپرداختهای يعنی چهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۹مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به به شمشيرم زد و با کس نگفتم که راز دوست از دشمن نهان به به داغ بندگی مردن بر اين در به جان او که از ملک جهان به خدا را از طبيب من بپرسيد که آخر کی شود اين ناتوان به گلی کان پايمال سرو ما گشت بود خاکش ز خون ارغوان به به خلدم دعوت ای زاهد مفرما که اين سيب زنخ زان بوستان به دلا دايم گدای کوی او باش به حکم آن که دولت جاودان به جوانا سر متاب از پند پيران که رای پير از بخت جوان به شبی میگفت حافظ کس نديدهست ز مرواريد گوشم در جهان بهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۸مستفعلنفع مستفعلنفع گر تيغ بارد در کوی آن ماه گردن نهاديم الحکم لله آيين تقوا ما نيز دانيم ليکن چه چاره با بخت گمراه ما شيخ و واعظ کمتر شناسيم يا جام باده يا قصه کوتاه من رند و عاشق در موسم گل آن گاه توبه؟ استغفرالله مهر تو عکسی بر ما نيفکند آيينهرويا! آه از دلت آه الصبرٌ مُرٌّ و العمرُ فانٍ يا ليت شعری حَتام القاه حافظ چه نالی؟ گر وصل خواهي خون بايدت خورد در گاه و بیگاهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۷مستفعلنفع مستفعلنفع عيشم مدام است از لعل دلخواه کارم به کام است الحمدلله ای بخت سرکش تنگش به بر کش گه جام زر کش گه لعل دلخواه ما را به رندی افسانه کردند پيران جاهل شيخان گمراه از دست زاهد کرديم توبه و از فعل عابد استغفرالله جانا چه گويم شرح فراقت چشمی و صد نم جانی و صد آه کافر مبيناد اين غم که ديدهست از قامتت سرو از عارضت ماه شوق لبت برد از ياد حافظ درس شبانه ورد سحرگاهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۶مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلنخنک نسيم معنبر شمامهای دلخواهکه در هوای تو برخاست بامداد پگاهدليل راه شو ای طاير خجستهلقاکه ديده آب شد از شوق خاک آن درگاهبه ياد شخص نزارم که غرق خون دل استهلال را ز کنار افق کنيد نگاهمنم که بی تو نفس میکشم؟ زهی خجلتمگر تو عفو کنی ور نه چيست عذر گناه؟ز دوستان تو آموخت در طريقت مهرسپيدهدم که صبا چاک زد شعار سياهبه عشق روی تو روزی که از جهان برومز تربتم بدمد سرخگل به جای گياهمده به خاطر نازک ملالت از من زودکه حافظ تو خود اين لحظه گفت بسم اللهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۵مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلنای پيک راستان خـبر يار ما بگو احوال گل به بلبل دستانسرا بگو ما محرمان خلوت انسيم غم مخور با يار آشنا سخن آشنا بگوجانپرور است قصهی ارباب معرفت رمزی برو بپرس حديثی بيا بگوبر اين فقير نامهی آن محتشم بخوان با اين گدا حکايت آن پادشا بگو برهم چو میزد آن سر زلفين مشکبار با ما سر چه داشت؟ ز بهر خدا بگوجانها ز دام زلف چو بر خاک میفشاند بر آن غريب ما چه گذشت از هوا بگو هر کس که گفت خاک در دوست توتياست گو اين سخن معاينه در چشم ما بگو آن کس که منع ما ز خرابات میکند گو در حضور پير من اين ماجرا بگو گر ديگرت بر آن در دولت گذر بود بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو هر چند ما بديم تو ما را بدان مگير شاهانه ماجرای گناه گدا بگوآن می که در سبو دل صوفی به عشوه بردکی در قدح کرشمه کند ساقیا بگو حافظ گرت به مجلس او راه میدهند می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگوSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۴مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن گلبن عيش میدمد ساقی گلعذار کو؟ باد بهار میوزد بادهی خوشگوار کو؟ هر گل نو ز گلرخی ياد همیکند ولی گوش سخنشنو کجا ديدهی اعتبار کو؟ مجلس بزم عيش را غاليهی مراد نيستای دم صبح خوشنفس نافهی زلف يار کو؟ حسنفروشی گلم نيست تحمل ای صبا دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو؟ شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زدخصم زباندراز شد خنجر آبدار کو؟ گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو؟ مردم از اين هوس ولی قدرت و اختيار کو؟ حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است از غم روزگار دون طبع سخنگزار کو؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۳مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلنخط عذار يار که بگرفت ماه از او خوش حلقهایست ليک به در نيست راه از او ابروی دوست گوشهی محراب دولت است آنجا بسای چهره و حاجت بخواه از او ای جرعهنوش مجلس جم سينه پاک دار کآيينهایست جام جهانبين که آه از او کردار اهل صومعهام کرد میپرست اين دود بين که نامهی من شد سياه از او سلطان غم هر آنچه تواند بگو بکن من بُردهام به بادهفروشان پناه از او ساقی چراغ می به ره آفتاب دار گو برفروز مشعلهی صبحگاه از او آبی به روزنامهی اعمال ما فشان بتوان مگر سترد حروف گناه از او حافظ که راه مجلس عشاق ساز کرد خالی مباد عرصهی اين بزمگاه از او آيا در اين خيال که دارد گداي شهر روزی بود که ياد کند پادشاه از او؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۲مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مرا چشمیست خونافشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارينگلشنش روی است و مشکينسايبان ابرو هلالی شد تنم زين غم که با طغرای ابرويش که باشد مه که بنمايد ز طاق آسمان ابرو رقيبان غافل و ما را از آن چشم و جبين هر دم هزاران گونه پيغام است و حاجب در ميان ابرو روان گوشهگيران را جبينش طرفه گلزاريست که بر طرف سمنزارش همیگردد چمان ابرو دگر حور و پری را کس نگويد با چنين حسنی که اين را اين چنين چشم است و آن را آن چنان ابرو تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو اگر چه مرغ زيرک بود حافظ در هواداری به تير غمزه صيدش کرد چشم آن کمان ابروSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۱مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن تاب بنفشه میدهد طرهی مشکسای تو پردهی غنچه میدرد خندهی دلگشای تو ای گل خوشنسيم من بلبل خويش را مسوز کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی میکشم از برای تو دولت عشق بين که چون از سر فقر و افتخار گوشهی تاج سلطنت میشکند گدای تو خرقهی زهد و جام می گر چه نه درخور هماند اين همه نقش میزنم از جهت رضای تو شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر کاين سر پرهوس شود خاک در سرای تو شاهنشين چشم من تکيهگه خيال توست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن حافظ خوشکلام شد مرغ سخنسرای توSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»اینستاگرام آیداغزل نمره ۴۱۰فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلانای قبای پادشاهی راست بر بالای توزينت تاج و نگين از گوهر والای توآفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهداز کلاه خسروی رخسار مهسيمای توجلوهگاه طاير اقبال باشد هر کجاسايه اندازد همای چترگردونسای تواز رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلافنکتهای هرگز نشد فوت از دل دانای توآب حيوانش ز منقار بلاغت میچکدطوطی خوشلهجه يعنی کلک شکرخای توگر چه خورشيد فلک چشم و چراغ عالم استروشناییبخش چشم اوست خاک پای توآنچه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگارجرعهای بود از زلال جام جانافزای توعرض حاجت در حريم حضرتت محتاج نيستراز کس مخفی نماند با فروغ رای توخسروا پيرانهسر حافظ جوانی میکندبر اميد عفو جانبخش گنهفرسای توSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۹مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلنای خونبهای نافهی چين خاک راه تو خورشيد سايهپرور طرف کلاه تو نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام ای جان فدای شيوهی چشم سياه تو خونم بخور که هيچ ملک با چنین جمال از دل نيايدش که نويسد گناه تو آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی زان شد کنار ديده و دل تکيه گاه تو با هر ستارهای سر و کار است هر شبم از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو ياران همنشين همه از هم جدا شدند ماييم و آستانهی دولتپناه تو*یار بدان مباش که مانند بخت نیکیار تو باد هر که بود نیکخواه تو حافظ طمع مبر ز عنايت که عاقبت آتش زند به خرمن غم دود آه توSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۸مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای آفتاب آينهدار جمال تو مشک سياه مجمرهگردان خال تو صحن سرای ديده بشستم ولی چه سود کاين گوشه نيست درخور خيل خيال تواين نقطهی سياه که آمد مدار نور عکسیست در حديقهی بينش ز خال تو در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن يا رب مباد تا به قيامت زوال تو مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز طغرانويس ابروی مشکين مثال تو در چين زلفش ای دل مسکين چگونهای؟ کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو برخاست بوی گل ز در آشتی درآی ای نوبهار ما رخ فرخندهفال تو تا آسمان ز حلقهبهگوشان ما شود کو عشوهای ز ابروی همچون هلال تو تا پيش بخت باز رَوم تهنيتکنان کو مژدهای ز مقدم عيد وصال تو؟ در پيش شاه عرض کدامين جفا کنم شرح نيازمندی خود يا ملال تو؟ حافظ در اين کمند سر سرکشان بسیست سودای کج مپز که نباشد مجال توSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو يادم از کشتهی خويش آمد و هنگام درو گفتم ای بخت بخفتيدی و خورشيد دميد گفت با اين همه از سابقه نوميد مشو گر روی پاک و مجرد چو مسيحا به فلک از چراغ تو به خورشيد رسد صد پرتوتکيه بر اختر شبگرد مکن کاين عيار تاج کاووس ببرد ربود و کمر کيخسرو گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش دور خوبی گذران است نصيحت بشنو چشم بد دور ز خال تو که در عرصهی حسن بيدقی راند که برد از مه و خورشيد گرو آسمان گو مفروش اين عظمت کاندر عشق خرمن مه به جویی خوشهی پروين به دو جو آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت حافظ اين خرقهی پشمينه بينداز و بروالحاقی:هرکه در مزرعه دل تخم وفا سبز نکردزردرویی کشد از حاصل خود گاه درواندر این دایره میباش چو دف حلقهبهگوشور قفایی خوری از دایرهی خویش مروSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۶مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو عمریست تا دلم ز اسیران زلف توست غافل ز حفظ جانب ياران خود مشو مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما کان جا هزار نافهی مشکين به نيم جو تخم وفا و مهر در اين کهنهکشتهزار آنگه عيان شود که رسد موسم درو ساقی بيار باده که رمزی بگويمت از سر اختران کهنسير و ماه نو شکل هلال هر سر مه میدهد نشان از افسر سيامک و ترک کلاه زو حافظ جناب پير مغان مامن وفاست درس حديث عشق بر او خوان و زو شنوSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۵مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به جان پير خرابات و حق صحبت او که نيست در سر من جز هوای خدمت او بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است بيار باده که مستظهرم به همت او چراغ صاعقهی آن سحاب روشن باد که زد به خرمن ما آتش محبت او بر آستانهی ميخانه گر سری بينی مزن به پای که معلوم نيست نيت او بيا که دوش به مستی سروش عالم غيب نويد داد که عام است فيض رحمت او مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که نيست معصيت و زهد بی مشيت او نمیکند دل من ميل زهد و توبه ولی به نام خواجه بکوشيم و فر دولت او مدام خرقهی حافظ به باده در گرو است مگر ز خاک خرابات بود فطرت اوSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۴فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن میفکن بر صف رندان نظری بهتر از اين بر در ميکده میکن گذری بهتر از اين در حق من لبت اين لطف که میفرمايد سخت خوب است وليکن قدری بهتر از اين آن که فکرش گره از کار جهان بگشايد گو در اين کار بفرما نظری بهتر از اين ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق برو ای خواجهی عاقل هنری بهتر از اين؟ دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم مادر دهر ندارد پسری بهتر از اين من چو گويم که قدح نوش و لب ساقی بوس بشنو از من که نگويد دگری بهتر از اين کلک حافظ شکرين ميوه نباتیست بچين که در اين باغ نبينی ثمری بهتر از اينSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن شراب لعل کش و روی مهجبينان بين خلاف مذهب آنان جمال اينان بين به زير دلق ملمع کمندها دارند درازدستی اين کوتهآستينان بين به خرمن دو جهان سر فرو نمیآرند دماغ و کبر گدايان و خوشهچينان بين بهای نيم کرشمه هزار جان طلبندنياز اهل دل و ناز نازنينان بين حقوق صحبت ما را به باد داد و برفتوفای صحبت ياران و همنشينان بين اسير عشق شدن چارهی خلاص من است ضمير عاقبتانديش پيشبينان بين کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوستصفای همت پاکان و پاکدينان بينSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۲فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلننکتهای دلکش بگويم خال آن مهرو ببينعقل و جان را بستهی زنجير آن گيسو ببينعيب دل کردم که وحشیوضع و هرجایی مباشگفت چشم شيرگير و غنج آن آهو ببينحلقهی زلفش تماشاخانهی باد صباستجان صد صاحب دل آن جا بستهی يک مو ببينعابدان آفتاب از دلبر ما غافلندای ملامتگو خدا را رو مبين آن رو ببينزلف دلدزدش صبا را بند بر گردن نهادبا هواداران رهرو حيلهی هندو ببيناين که من در جستجوی او ز خود فارغ شدمکس نديدهست و نبيند مثلش از هر سو ببينحافظ ار در گوشهی محراب مینالد رواستای نصيحتگو خدا را آن خم ابرو ببيناز مراد شاه منصور ای فلک سر برمتابتيزی شمشير بنگر قوت بازو ببينSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations









فرزآن♥️ دلم میخواد برنامهی امروز رو بزنم زیر بغلم،دست خیالم رو بگیرم و پَر بکشم بیرون از این دنیا... میدونی چیه؟ از درون لبریزِ احساسی شدم که دلم میخواد خُشکش کنم و نگهش دارم،مثل وقتیکه اولین شاخهی گل سرخ رو از یاری که عاشقشی میگیری و میگذاری لایِ کتاب...🦋
https://castbox.fm/va/6659283 ما اینجا داستانهای کوتاه فارسی میخونیم خوشحال میشیم حمایتمون کنین ❤️ 🙏
٤٢١ وااااو ✨️✨️✨️ من خودمو پیش مجلس گرم کنهای شیرین تر از شکر دیدم 😊
هوس کردم بعضی غزلا رو که مثلا حافظ توی قبض اونا رو سروده رو بعضی وقتا مثل اولا توی شب بخونین
به نظرم احترام و زیبایی اگه درونی باشه بدون نقاب ، آرامش زیادی میاره و قابل تامل و این احتمالا با سالها پرداخته شدن بدست میاد . سپاس بیکران 🕊️🤍✨
فرزان جانم، نمیتونم صبر کنم برای دیدن/شنیدن پروژه ی جدید ✨
خیلی شگفت انگیز بود....
واقعا به به✨🥰عجب برنامه ای شد✨🤍ممنون🙏🩵🌱
امروز عاااالی بود . دیگه صحبتی نمی تونم داشته باشم جز این ابیات سلام کردم و با من به روی خندان گفت که ای خمارکش مفلس شراب زده که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟ ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده وصال دولت بیدار ترسمت ندهند که خفتهای تو در آغوش بخت خواب زده بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم هزار صف ز دعاهای مستجاب زده 🙂🥺🥺🥺
تصویر سازی غزل❤️ کاور برنامه🙂👌 بحث دایره شیخ عزیزالدین عالی بود👌 حکایات سعدی فوق العاده💫 و آقای نامجو بی نظیر خوند. هیبت خاصی داشت💞 و سپاس از شافل عزیز با اهنگهای قشنگ امروزش و در نهایت ممنون از تو فرزآن عزیزم دوستت دارم❤️
سلام عزیزان دل همراه، بابای جان ما حافظ پیر مغان حافظ از جنس نور و فر است از حکمت اشراق سهرودی میاد بلدی علم النور است https://chat.whatsapp.com/J67bcZ53Cqr3xOqtIwrifh?mode=wwt ما در گروه واتساپ شرح اشراقی و علم النوری اسما الهی جوشن را به روایت علی مقدم شروع کردیم برای من دریچه اشنایی با نور بوده در تلگرام هم داریم ولی جلو تر هستیم دعوتید به نوربازی رشد معنوی https://t.me/+TRWry0_1-1FjOThk کانال میتراود نور https://t.me/mitaravadnoor1400 برای من گشایش بارقه های نور در دل ظلمات افکارم بود
اینو که گفتم باز رفتم گره خوردم به مفهوم ریشه ها و تغذیه،..مگه اینطور نیست که ما با خواندن حافظ داریم از ریشه هامون تغذیه می کنیم🤔
۱۱:۱۱همتون رو دوست می دارم
توروخدا به چاوشی نگو ای بابا 🥺
یعنی باید والدین به کودک آگاهی بدن راجب مرگ؟
به به
چه جالب ! عطر سنتی! دوس دارم بدونم دقیق چه بویی میده چون هیچ ایدهای ازش ندارم الان حس میکنم شما بوی شمبلیله میدید😁
چه خوبیای داره خوندنش؟ چند ثانیه شنیدنش بهم استرس داد.برام ترسناکه هم خوندنش و هم موسیقیش. تمام آرامشی که آهنگ همایون شجریان دادو خراب کرد.
همه چیز خوبه ولی اینکه از قرآن آیات آورده میشه باعث میشه گارد زیادی بگیرم نسبت به پادکستتون.
امروز یکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۹:۴۸ توی راه دانشگاه. عشق و نور بهت🤍